تاریخ: ۱۳۹۵/۶/۲۵
گفتگوی اختصاصی هاژه با یک طراح و سازنده هلی کوپتر در مهاباد

ابوبکر چالوک، یکی از مردان موفق در شهر مهاباد که توانست رویای پرواز را که زمانی برای ما انسان ها غیر ممکن بود، به واقعیت تبدیل کند. کسی که بیش از 40 سال از عمر خود را صرف مطالعه، طراحی و ساخت هلی کوپتر و تکنولوژی فوق تخصص آن نموده است. برای شناخت و آشنایی بیشتر با این نابغه فنی- مهندسی هاژه به گفتگو با وی نشسته و جزئیات کارها، اقدامات، موفقیت ها، مشکلات، شکست ها و... از زبان خودشان جویا شده است، امید است این گفتگو دوستانه راه را برای موفقیت هر چه بیبشتر ایشان و توجه بیشتر مسئولین شهرستان به این نابغه دیارمان در پی داشته باشد.

 

آقای ابوبکر چالوک برای اولین بار کی احساس کردید که می توانید پرواز کنید؟

برای اولین بار از اوایل کودکی زمانی که اول و دوم ابتدایی بودم میل و اشتیاق به پرواز در وجودم بود. اوایل علاقه من بیشتر به هواپیما معطوف بود. اگرچه در آن زمان کتاب ها و مجلات در این مورد بسیار کم بود ولی من سعی می کردم هر جا مطلبی در ارتباط با هواپیما و هلی کوپتر وجود داشت آن را مطالعه کنم. در آن زمان تنها مجلات دانشمند، کیهان بچه ها(سال های 1351- 52- 53) که در این زمینه وجود داشت، اگرچه خیلی سخت به مهاباد می رسید ولی من هر طور که بود آن را تهیه و مطالعه می کردم. در کل هنگامی که بچه های هم سن و سال من در کوچه های مشغول بازی بودند، من مشغول مطالعه کتاب در زمینه های مختلف بودم.

آقای ابویکر چالوک علاقه شدیدی به اریک فون دنیکون دارد؟ چرا؟

بله. من علاقه شدیدی به افکار و عقاید آقای اریک وان دنیکون دارم، زیر احساس می کنم که حرف دل من را می زند وآن چیزهایی که در تاریخ بشریت بدان ها اشاره نشده است، وی از آن ها بحث می کند.

پرواز، زمانی افسانه و رویای جمعی بود و شما آن را به واقعیت تبدیل کردید.

بله. درسته ولی در حال حاضر در برخی از کشورهای پیشرفته این امر به چشم نمی آید، زیرا که این کار قبلاً توسط  افراد دیگری انجام شده است. اگرچه شاید از کار من استقبال شود، ولی می بایست ایده ها و طرح های جدید ارائه دهم. زیراکه ایده پرواز در سال 1946 بعد از جنگ جهانی دوم عملی شده است و هلی کوپتر ساخته شده است و نزدیک 50 سال بین اختراع هواپیما و هلی کوپتر فاصله است زیرا تکنولوژی هلی کوپتر از تکنولوژی هواپیما بسیار پیشرفته تر است. امیدوارم  روزی برسد که در کشور ایران نیز این امر توسعه و رشد لازم را طی کند.

مدرک تحصیلی آقای ابوبکر چالوک چیست؟

من دارای دیپلم بهداشت و محیط هستم.

آیا شخص خاصی یر روی شما و موفقیت شما تأثیر گذار بوده است؟

در خانواده خودم کسی من را برای این کار تشویق نکرد. پدر و مادرم به خاطر اینکه متأسفانه تحصیلات نداشتند، نه تنها من را پشتیبانی نمی کردند، بلکه حتی من را دعوا نیز می کردند.

آقای چالوک تا حالا چند تا هلی کوپتر ساخته اند؟ و اولین آن چه هنگام به پرواز درآمد؟ و چه احساسی داشتید؟

تا کنون 11 فروند ساخته ام و اولین آن سال 1379 به پرواز درآمد. به نظر من هیچ کس نمی تواند احساس واقعی خود را آنچنان که هست، بیان دارد. زیرا احساس افراد در حالت های مختلف متفاوت است. به نظر من در آن لحظات تنها می توان احساس را با خواندن یک شعر کوتاه بیان کرد.

آیا صنعت هلی کوپتر سازی برای شما درآمد مناسب داشته است؟

خیلی خیلی کم، تنها با آن توانسته ام زندگی ساده داشته باشم و خود و خانواده ام را نگه دارم. متاسفانه تا کنون که 51 سال سن دارم هنوز خانه شخصی ندارم و در خانه اجاره ای زندگی می کنم. البته در این میان خودم بی تقصیر نبوده ام، زیرا می توانستم با رفتن به کشور دیگر و استفاده بهتر از صنعت که در آن تخصص داشتم(هلی کوپترسازی) تحول در زندگی و وضعیت درآم خود ایجاد کنم، طوریکه که در 4 سال زندگی که در تهران داشتم، نیز شاهد این تغییر و تحول فکری و صنعتی بودم.

آیا از کار و زندگی کردن در منطقه با توجه به شرایط و امکانات موجود راضی هستید؟

خیر. با توجه به شرایط و امکانات منطقه و عدم وجود تخصص و پشتیبانی مسئولین می بایست سال ها پیش اقدام به مهارجرت می کردم، زیرا می توانستم نتیجه بهتری بدست بیاورم و هم به  لحاظ فکری، علمی و مالی وضعیت بهتری داشته باشم. هم اکنون بریا خرید یک دستگاه ساخت هلی کوپتر(سی ان سی) در مضیقه هستم و به دلیل هزینه بالای آن قادر به خرید آن نیستم.

هزینه ساخت یک هلی کوپتر جقدر است؟

بستگی به نوع هلی کوپتر، مصالح، وزن، موتور و توانایی حمل آن دارد. ولی به طور متوسط 60 تا 70 میلیون تومان هزینه ساخت آن است. اگر هم در تیراز زیاد بخواهیم آن را بسازیم در حدود 30 تا 35 میلیون تومان هزینه ساخت این هلی کوپترها می باشد.

در حال حاضر چند تا هلی کوپتر آماده دارید؟

در حال حاضر 2 هلی کوپتر آماده دارم و مابقی آن ها را زمانی که در وزارت دفاع کار می کردم به آنان تحویل دادم و نمونه های دیگری را نیز به صورت آزاد و در قبال دریافت هزینه تحویل شرکت هلی کوپترسازی پهنا در تهران داده ام. هم اکنون نیز نمونه دیگری برای دانشگاه امیر کبیر ساخته و آماده تحویل به آنان است. دو نمونه دیگر هم در حال ساخت و متعلق به  خودم می باشد.

گویا یک بار هم کارگاه شما آتش گرفته است، می تواند در این باره بیشتر توضیح دهید؟

بله، در حدود 4- 5 سال قبل متاسفانه کارگاهم آتش گرفت که در آن موقع 3 هلی کوپتر در کارگاه وجود داشت. اگرچه آنان را بیمه کرده بودم، ولی متاسفانه بیمه  در مملکت ما به گونه ای نیست که بتواند به تعهدات خود عمل کند. بلکه بیشتر دنبال بهانه ای است که بتواند از مسئولیت خویش شانه خالی کند و هزینه های بیمه شده را پرداخت ننمایدو به مدت 3 سال به خاطر این قضیه در دادگاه رفت و آمد کردم، متاسفانه ضرری که در این آتش سوزی به من وارد آمد، سقف آن نیز جبران نشد و چیزی در حدود 150 تا 160 میلیون تومان به من ضرر و زیان وارد شد.

برنامه آینده شما چیست؟

متاسفانه در کشور ما به دلیل مشکلاتی که وجود دارد نمی توان برنامه مشخصی برای آینده ترسیم کرد و با توجه به کم و کاستی های که وجود دارد، برنامه هایی که برای آن برنامه ریزی می کنیم، با شکست روبه رو می شوند. اما من به آینده امیدوارم و هنگام با آن به جلو خواهم رفت. در این چند وقت خوشبختانه مراکزی(مراکز هلی کوپترسازی، دانشگاه ها و مراکز صنعتی) در سطح کشور با من ارتباط برقرار کرده و خواسته اند که با آنان همکاری و تدریس کنم. هم اکنون در حال ارزیابی این پیشنهادات هستم و در آینده نزدیک تصمیم خواهم گرفت که با توجه به خواسته های مادی، روحی و روانیم با کدام یک همکاری کنم.

آیا تا به حال شرمنده همسر و فرزاندتان شده اید؟

بله خیلی وقت ها، هم اکنون نیز شرمنده آنان هستم و به خاطر اینکه نتوانسته ام زندگی در خور آنان را فراهم کنم، از آنان عذر خواهی می کنم و از همین جا و از ته دلم می گویم دست تک تک آنان را می بوسم و صمیمانه از آنان به خاطر صبر و شکیبایی که به خرج داده اند، تشکر می کنم. همسرم، پسرم، دخترم، عروسم همه آنان در حق من بزرگواری کرده اند، بخصوص همسرم که همیشه پشتیبان من بوده است و من بدون تشویق ها و کمک های او هرگز نمی توانستم این کار را ادامه دهم.

اولین شخص بودید که در منطقه اقدام به هلی کوپترسازی کردید؟ کسی بود که مانند شاگرد او را تعلیم دهید، که ادامه دهنده راه شما باشد؟

بله، متاسفانه هنوز چنین شاگردی و شخصی پیدا نشده است. البته کسانی بودند که به این کار علاقه نشان داده، اما بعد از مدتی به سبب سختی های کار آن را ادامه ندادند. در حالی که در این کار شرط لازم و اساسی صبر و تحمل و داشتن پشتکار مناسب است که آنان این شرط اساسی را نداشته و نتوانسته اند این راه را ادامه دهند. نکته مهم این است که بار احساسی این کار یک طرف قضیه است ولی طرف اصلی همان توانایی و پشتکار ادامه این کار است که باید بتوان سختی ها را تحمل کرد تا به موفقیت رسید. من هم بار عقلی و هم از بار احساسی عاشق انجام این کار هستم طوریکه گاهاً پیش آمده از 8 صبح تا 11 شب در کارگاه مشغول انجام کار بوده ام و احساس خستگی نکرده ام. هر چند که طرف و مادیات نیز یکی دیگر از طرف های مهم این قضیه است، ولی مشاهده می شود که در شهر خودمان(مهاباد) افراد ثروتمند وجود دارند ولی متاسفانه در پروژه های صنعتی و از این قبیل سرمایه گذاری نمی کنند، زیرا حاضر به تحمل ریسک و سختی ناشی از آن نیستند.

لازم به ذکر است که بگویم تکنولوژی هلی کوپتر فوق تخصص است و کار بسیار پیچیده ای است و به همین خاطر کمتر کسی توانایی دسترسی به ساخت و طراحی آن را دارد و در کنار آن می بایست تیم بزرگی مشغول ساخت آن باشند. در کشورهای خارجی گروهی بین 20 تا 50 نفر مشغول ساخت یک هلی کوپتر می شوند و یک تیم را تشکیل می دهند در حالیکه ما در این جا با 2 نفر هلی کوپتر می سازیم.

شما با چه شرکت های همکاری می کنید؟

در حال حاضر با سازمان صنایع هوایی، دانشگاه امیر کبیر و قرار است با بعضی از دانشگاه های دیگر نیز به طور تخصصی کار و تدریس کنم و این تکنولوژی را به آنان انتقال دهم.

آقای چالوک پیش آمده که تنهایی با یک گروه تخصصی هلی کوپترسازی رقابت کرده است، در این باره بیشتر توضیح دهید.

بله. زمانی که در وزارت دفاع کار می کردم، گروه 11 نفری تشکیل شده بود که من هنگامی که وارد آنجا شدم این گروه بسیار ناراحت شدن و احساس می کردند که من جای ان ها را خواهم گرفت. متاسفانه در جامعه ما هنوز کار تیمی جا نیفتاده است و آنچنان که باید به آن توجه نشده است. در حالی که در کشورهای خارجی از همان اوایل کودکی کار تیمی تشویق و یاد داده می شود که چگونه با هم به موفقیت برسند، ولی در بین ما اگر از 2 نفر بیشتر شود مشکل پیش می آید و کار به سرانجام نخواهد رسید.

بگذریم، آن زمان که من وارد آنجا(وزارت دفاع) شدم زمزمه عقب افتادن کار به گوش می رسید و مسئول اصلی آنجا از این امر ناراحت بود. آنچه که معلوم بود این گروه 11 نفری حاظر به پذیرفتن من در گروهشان نبودند، بر این اساس مسئول تیم پیش من آمد و گفت: می توانید گروه تشکیل دهید؟ من هم جواب دادم بله، در صورتیکه کسی حاظر به همکاری با من باشد من می توانم گروه تشکیل دهم، باز دیدم کسی حاضر به همکاری با من نیست، سرانجام گفتم تنها 1 نفر به عنوان دستیار دراختیار من قرار بدهید تا مشغول به ساخت هلی کوپتر شوم و در مدت 40 روز من آن را به شما تحویل خواهم داد و این پیشنهاد مورد قبول آنان واقع شد. بر این اساس با آن شخصی که به عنوان دستیار به من ملحق شده بود شروع به کار کردیم که متاسفانه آن شخص نیز بعد از چند روز کارشکنی رفت و من تنهای مجبور به ادامه کار شدم، خوشبختانه توانستم بعد از 39 روز هلی کوپتر را بسازم و در اختیار آنان قرار دهم. البته همین جا لازم است از شرکت غرب ایران و آقایان "قاسم لاجانی و یوسف مقدم" که در مهاباد تنها کسانی بودند که با من برای ساخت بخشی از قطعات هلی کوپتر همکاری کردند، تشکر ویژه ای کنم.

امکانش هست در ارتباط با نحوه ورودتان به وزارت دفاع بیشتر برای خوانندگان ما توضیح دهید؟

بله. زمانی که با یکی از دوستان پیش رئیس جمهور وقت آقای خاتمی رفتم، نامه های را که از فرماندران، استانداران و روسای جمهوری قبلی داشتم همراه خود بردم و جلوی ایشان گذاشتم. وقتی نامه ها را مطالعه کرده اند، گفتند چرا با وجود دانستن این صنعت هنوز استخدام نشده اید؟... سپس رئیس دفترشان که آقای ابطحی بودند صدا زدند و گفتن این آقا هر کاری و هر درخواستی دارند برایش انجام دهید. بعد از آن آقای ابطحی از من پرسیدند که چه مشکلی دارید؟ من هم گفتم که کار می خواهم و با توجه به تخصصی که دارم به مانند یک ایرانی می خواهم در کشورم کار کنم و این بود که من به وزارت دفاع معرفی شدم و به مدت 3 سال در آن جا با آنان همکاری کردم و بعد از آن به هم گفته شد که دیگر به شما نیازی نیست و به سلامت...!

یکی از خلاقیت های شما استفاده از مصالح بومی در ساخت قطعات هلی کوپتر مانند، موتور، بال و... است، تا چه اندازه استفاده از این مواد و مصالح بومی استاندارد است؟

بله، با توجه به شرایط موجود و کمبودهای که با آن مواجه هستم، نیاز اقتضا می کند که از هر آنچه که دور و برم وجود دارد و به نحوی برای ساخت هلی کوپتر مناسب است، استفاده کنم و تغییراتی را در در قطعات موجود و سایر وسایل ایجاد کنم و از آنچه دارم حداکثر استفاده را ببرم.

در مورد استاندارد و غیر استاندارد بودن این قطعات تنها مکان خاص تست این قطعات می تواند آن را تشخیص دهد. ولی موتورها و دیگر قطعاتی که من از آنان استفاده کرده ام تاکنون خوب جواب داده اد.

چرا جاهایی که هب عنوان کارگاه از آن استفاده می کنید، همیشه در مناطق فقیر نشین است؟

برای این کار چند تا دلیل دارم: 1- اولین دلیل آن این است که خودم در خانواده فقیری به دنیا آمده ام و همیشه انسان های فقیر را دوست داشته ام و با آنان راحترم، زیرا مشاهده می کنم از نیاز است بسیاری از اختراعات و اکتشافات صورت می گیرد، طوریکه وقتی زندگی انسان های موفق را مطالعه می کنیم، می بینیو که اکثر آنان در خانواده های فقیر به دنیا آمده اند و توانسته اند دنیا را متحول کنند. 2- دلیل دوم: در مناطق فقیر نشین ارتباطات راحتر است و سادگی در بین افراد بیشتر است.

3- دلیل سوم: در مناطق فقیرنشین اجاره خانه و کارگاه به نسبت ارزانتر است و به لحاظ مالی فشار کمتری به من وارد خواهد شد.

زمانی شما بال هلی کوپتر را با چند دستگاه ابتدایی می ساختید و آن را به کارخانه های بزرگ ایران صادر می کردید، در این باره بیشتر توضیح دهید؟

همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، همه چیز براساس نیاز است و برای ساخت بال هلی کوپتر نیز این شرایط وجود داشت و لازم بود برای پیشبرد کارم بال هلی کوپتر می ساختیم که همه چیزیش متعلق به خودم باشد، تا بتوانم را تست کنم. ما هر اندازه که مطالعه داشته باشیم تا زمانی که این مطالعه تبدیل به تجربه و کار عملی نشود، به موفقیت نخواهی رسید، بنابراین می بایست تجربه کسب کنی، لذا در ابتدا یکی دو دستگاه کوچک طراحی کردم و از تبریز هم یک دستگاه و با استفاده از فکر خودم و فکر دوستانی (کسانی که  در ماشین سازی خیلی ماهر بودند) که قبلا به آنان اشاره کردم، توانستم دستگاهی کوچک طراحی و به وسیله آن بال هلی کوپتر بسازیم. خیلی زحمت کشیدم تا توانستم به این موفقیت دست یابم.

لازم می دانم که این را نیز اضافه کنم: برای ساخت سایز کوچک هلی کوپتر از چوب درختان نیز استفاده کرد و آنقدر هم دشوار نیست که بگوییم تا تمام امکانات نباشد نمی توانیم هلی کوپتر بسازیم. من از درخت افرا، درخت سیاه و... نمونه ای را ساختم و آن را تست و بالانس و روی آن موتور گذاشتم و دور آن را بالا بردم و در کنار آن نیز عمرم را صرف این کار کرده ام. من در اوایل  برای تهیه  بال هلی کوپتر به بسیاری از شرکت های داخلی تولید کننده قطعات آن مراجعه کردم و لی هیچ کدام حاضر نبودند که تکنولوژی ساخت بال هلی کوپتر را در اختیار من قرار دهند و به همین دلیل من نیز مجبور شدم  دنبال این کار بروم و در مقطع کوتاه زمانی در تهران دوره ای را گذارنده و پس از آن توانستم هم قالب و هم بال هلی کوپتر بسازم و آن را به شرکت های داخلی نیز بفروشم.

اجازه می دهید پسرتان راه شما را ادامه دهد؟

با کمال میل، خیلی دوست دارم، هم اکنون نیز نزدیک به 2- 3 سال است که با من کار طراحی می کند و طراحی کتیا( نوعی نرم افزار طراحی) را کاملا یاد گرفته و مشغول طراحی کارهایمان می باشد. با کمک و طراحی پسرم می توانم تمام قطعات را کنار هم بزارم و آن را مونتاژ کنم و حتی مشکلات آن را نیز متوجه شوم و درصدد رفع آن برایم. نحوه ساخت هلی کوپتر بدین گونه است که ابتدا آن را طراحی می کنیم، سپس وارد کتیا خواهد شد و سرانجام پس از رفع نواقص احتمالی ساخته می شود. البته با وجود یک دستگاه CNC تمام این کارها را می توان انجام داد، ولی متاسفانه به علت هزینه زیاد آن و شرایط مالی قادر به تهیه این دستگاه نیستیم.

آیا از مسئولین شهری کسی از شما پشتیبانی به لحاظ مالی و معنوی انجام داده است؟

تاکنون 7 فرماندار تغییر کرده اند، 6 استاندار عوض شده اند و 4 رئیس جمهور نیز در این بین بر مسند ریاست نشسته اند، من نامه همه آنان را دارم و پیش همه آنان را رفته ام؛ اما متاسفانه هیچ یک از مسئولین کاری برای من صورت نداده و پشتیبان من نبوده اند.

چه در خواستی از مسئولین، از علاقه مندان و مردم دارید؟

من هیچ درخواستی از هیچ کسی ندارم، چون هر کس می بایست خودش بخواهد و پا به این عرصه بگذارد. من شخصا هر کس ایم علاقه و خصیصه را در وی بیابیم حاضرم این صنعت را به او یاد دهم. اما مشکلی این است که بتواند، صبر و مداومت لازم را داشته باشد و در این راه زحمت بکشد و اگر دنبال مسائل مالی در ابتدای راه است، بدون پرده بگویم در ابتدای راه نمی توان انتظار داشته باشد به لحاظ مالی درآمد مناسبی داشته باشد. باز هم تکرار می کنم هرکسی باشد من حاظرم به وی آموزش دهم. از مسئولینم هیچ انتظاری ندارم و تنها برای آنان فاتحه خوانده ام!؟

هم اکنون با چه شرکت های کار می کنید؟

سازمان صنایع هوایی، دانشگاه امیر کبیر و چند تا از دانشگاه ها و شرکت های دیگر و تماس های نیز از برخی دانشگاه ها برای تدریس و انتقال تجربه داشته ام که هنوز تصمیم نهایی اتخاذ نکرده ام، زیر آنان قصد دارند با مبالغ ناچیز و بسیار کم این تخصص را به آنان انتقال دهم که من نیز با این شرایط این کار را نخواهم کرد.

تا به حال در جشنواره یا نمایشگاهی شرکت کرده اید؟

نه فعلا به هیچ جشنواره ای نرفتم، به دلیل اینکه زمانی که جشنواره برگزار شده است، کارهای من آماده نبوده است و یا برعکس زمانی که کارهای من آماده بوده، جشنواره ایی برگزار نشده است. اما دانشگاه صنعتی شریف چند سالی است که مسابقه هواپیماهای بدون سرنشین برگزار می کند که من برای شرکت در این مسابقات چند باری با مسئول آن حرف زده ام، اما متاسفانه به هیچ عنوان حاضر نیستند به من اجازه ورود به این مسابقات را بدهند.

در نمایشگاه نیز تنها یک بار شرکت کرده ام، در سال 1380 از طرف وزارت علوم دعوت شدم و به نمایشگاه رفتم و بعد از آن به هیچ نمایشگاه دیگری نرفتم، زیرا نمایشگاه های ایران را در سطح کارهای خودم نمی بینم.

از کشورهای خارجی درخواست جذب داشته اید؟

بله از کشور سوئیس در سال های 1381- 1382 درخواست کرده اند که به این کشور بروم و 3 ماه با آن ها کار کنم و در این 3 ماه اگر من واقعا توانستم انتظارات آنان را برآورده کنم، به من اقامت دائم می دادند، متاسفانه یکی از دوستان که با من بود، خیلی دیر این قضیه را به من گفت و من نتوانستم در موقع مقرر اقدام نمایم.

درباره شرکت خودتان توضیحاتی بدهید؟

ما از 2 سال پیش شرکتی به نام شرکت صنایع فناوری هوایی آسمان مکریان مهاباد تاسیس کرده ایم. الحمدلله سایت نیز داریم و علاقه مندان می توانند به آن مراجعه کنند.

آیا امکانش وجود دارد که روزی بیاید و ما بتوانم با هلی کوپتر و هواپیمای شخص خود بر روی مهاباد پرواز کنیم؟

بله. من این روز را نزدیک می دانم.

سخن پایانی شما

خدمتتان عرض کنم که 29- 30 سال است که در این صنعت کار می کنم. ولی اگر در کشور دیگری بودم به هیچ عنوان زندگی 29- 30 ساله ام به هدر نمی رفت  و می توانستم بسیار موفق تر باشم. زیرا که امکانات و مکانی در مملکت ما نبوده تا بتوانم در آنجا درس مربوط به این صنعت را بخوانم و مشغول کار در آن شوم. هم اکنون نیز چنین مکانی وجود ندارد، هر دانشگاهی در سطح ایران ادعا کند که می تواند تخصص هلی کوپتر سازی را آموزش دهد، من آن را قاطعانه رد می کنم و حاضرم رود رو با آنان بحث کنم

وصیت من بر روی مزارم شعر استاد هیمن

ئه‌گه‌ر تاوانی بێ هێزی نی یه‌ بۆچی له‌ دنیا دا
به‌شی من ماته‌م و شینه‌، به‌شی خه‌ڵکی زه‌ماوه‌نده‌ ؟