تاریخ: ۱۳۹۷/۴/۱۰
کودکان کار و خیابان
خشایار صنعتی_ مسئول امور اجتماعی فرمانداری مهاباد

 

پدیده کودکان کار و خیابانی در برگیرنده طیف وسیع و منتوعی از استثمار کودکان است که در مناطق مختلف جهان گاهاً اشکال فجیع و خوفناکی به خود می گیرد اما قالب پذیرفتنی تر آن که در جامعه ما شایع است به کار گرفتن کودکان در خارج از ساعات مدرسه و یا در فصول تعطیلی مدارس است و در این حیطه نیز مقوله آسیب زمانی عینیت می یابد که به خدمت گرفتن کودکان کار با حداقل زیان سبب جلوگیری از بهره مندی از آموزش و دیگر خدمات متناسب نسل آنان می گردد همچنین بیشتر این کودکان در شرایط نامطلوب از نظر تغذیه، بهداشت و انجام کارهای خطرناک و حاد به سربرده وممکن است  به راحتی ابزار دست بزهکاران حرفه ای اعم از سارقین یا باندهای توزیع مواد مخدر، عوامل ایجاد خانه های فساد و... قرار گیرند. عدم بهره گیری از آموزش و تحصیل علم و فن نیز قدرت رقابت با سایر هم نسلیها در ایجاد یک زندگی سالم را هر جه بیشتر از این کودکان سلب می نماید. بحث حضور کودکان در معابر و خیابانها چه برای انجام کار و کسب و هم به دلیل فقدان سرپناه اگر چه به صورت جزء تابع تعاریف خاص خود هستند اما به عنوان یک مسئله اجتماعی برای کنشگران و ناظران وضعیت اجتماعی موضوعی مستمر و دامنه دار است. آنچه که در سالهای اخیر بر پیچیدگی وضعیت می افزاید گسترش و تنوع یافتن حضور این کودکان در مکانهای عمومی و پرتردد شهر بنا به دلایل و عواملی گوناگون است که متأسفانه گویای احوال اجتماعی ناخوشایند و نابسامانی وضعیت معیشتی بسیاری از خانواده ها می باشد و افزایش چند برابری آسیبهای اجتماعی را نیز به دنبال دارد؛ در این نوشتار اگر چه امکان ارائه راه حل اساسی برای چاره سازی موضوع وجود ندارد اما با واکاوی علل و عوامل زمینه ساز آن سعی داریم تا واقعیتهای موجود و راهکارهای منطقی را پیش روی دست اندرکاران و مسئولین امر قرار دهیم.

علاوه بر روند معمول کار کودکان و نوجوانان که از گذشته در فصول تعطیلی مدارس و زمانهای فراغت از تحصیل در مغازه ها، تعمیرگاهها، باغها و مزارع به فعالیت مشغول بوده اند و خارج از دایره این بررسی است، آنچه  امروز در سطح  شهر نمود پیدا کرده حضور تدریجی و فزاینده تعدادی از کودکان و نوجوانان در خیابانها و پشت چراغ قرمزهاست که با عرضه اقلامی چون دستمال کاغذی، آدامس، شاخه گل و... سبب ایجاد مشغله ذهنی و سوال شهروندان مسئول و پیگیر شده اند و اکنون بررسی این موضوع با مراجعات و بررسیهای تعدادی از دانشجویان علاقمند و فعال دانشگاه پیام نور مهاباد رنگ جدیتری به خود گرفته است، برآیند بررسیهای اولیه آنان نشانگر عدم اقدام جدی برای ساماندهی وضعیت این کودکان و روند رو به رشد حضور آنان در صورت عدم ارائه راه حلی درست از سوی مسئولین می باشد و نکته حائز اهمیت قضیه نیز این است که غالب این کودکان برخلاف تعریف عمومی که حضورشان در خیابانها و چهار راههای شهرهای بزرگ مداوم است، فقط در ساعات مشخصی از روز به صورت پررنگ دیده می شوند و در اوقات بعدی به منزل مراجعه می نمایند که خود شاهدی بر خیابانی نبودن آنان است و جالبتر آنکه طی مصاحبه های انجام شده مشخص گشته است که تنها تعداد اندکی از آنان نان آور خانواده هستند و بقیه این افراد به عنوان منبع درآمدی مازاد و روشی برای تأمین هزینه های شخصی به این مسیر روی آورده اند و احیاناً جذابیتهای مادی و بخششهای ترحم آمیز برخی از شهروندان در ادامه این کار مشوقی برای آنان است ولی روی دیگر سکه واقعیت تعاملات و روابط درون خانوادگی این کودکان و اتفاقاتی است که در طول روز آنان را به کمین نشسته و نیازمند بررسی و توجه خاص از سوی مددکاران اجتماعی می باشد طبق پژوهشی که در خصوص وضعیت کودکان خیابانی در سال گذشته توسط سازمان بهزیستی انجام گرفته است بیشترین آمار این کودکان در کشور مربوط به گروه سنی 6 تا 11 سال می باشد بنابراین می‌توان گفت که اغلب کودکان خیابانی به دلیل اینکه از سنین پایین کودکی زندگی در خیابان را تجربه می‌کنند بالطبع از سن کم  شانس یک زندگی رشد دهنده در کنار خانواده را از دست داده و فرصت رشد و تکامل را در خانواده را نمی یابند. بر اساس مطالعات مذکور بیشترین تعداد کودکان خیابانی را پسران تشکیل می‌دهند ولی متأسفانه اکنون شاهد حضور دختران در این حیطه نیز می باشیم که خود به عنوان یک چالش مطرح نیازمند رسیدگی با حساسیت ویژه می باشد؛ با درک به این واقعیت انکار ناپذیر که ظهور کودک خیابانی معلول عواملی اجتماعی است که متأسفانه بیشتر آن عوامل در کنترل و دسترس سازمان‌های اجتماعی نیست می توانیم به این مسیر رهنمون شویم که تقریبا قسمت عمده کودکان کار و خیابان برای تأمین یا تکمیل هزینه هایی در خیابانها حضور پیدا می‌کنند که به لحاظ سنی و جسمی ملزم به انجام آن نیستند پس مجموعه شرایطی که کودک را وادار به انجام کار و حضور در خیابان می کند در منزل و محیط خانواده رقم می خورد و دسترسی به آن  دشوار.حالا یک عده از آنان هم ممکن است در باندها یا گروههایی باشند، اما بخش عمده دست کسانی است که برای تامین معاش خود و خانواده‌ها کار می‌کنند، با برجسته شدن بعد مادی قضیه می توان گسترش فقر یا افزایش بار هزینه های معیشتی برای خانواده ها را یکی از دلایل رشد این پدیده عنوان کرد و عواملی همچون تنشها و بحرانهای درون خانوادگی و... در ردیف بعدی دلایل قرار می گیرند که عمده تمرکز آن درون کانون خانواده می باشد، با این حساب و طبق بررسیهای میدانی دانشجویان دانشگاه پیام نور در مهاباد تقریباً محرز شده است که کودکان کار و خیابان این شهر عموماً دارای خانواده هستند و در صورت جمع  آوری توسط واحدها و مددکارهای شهرداری و انتقال به مراکز تحت حمایت بهزیستی؛ این مراکز براساس نظر قاضی اجازه نگهداری این کودکان را ندارند و مکلفند فرد را تحویل خانواده اش بدهند و چون خانواده به کار کودک احتیاج دارد، دوباره او را به خیابان بازمی‌گرداند، چون این خانواده‌ها یا نیازمند و آسیب دیده هستند و یا اینکه سهم درآمدی کودک در سبد خانوار جا باز کرده و تمایل به حذف آن ندارند، در اینجا نقش سازمانها و ارگانهای رسمی و غیر رسمی بارز خواهد شد که با علم به موارد فوق باید علاوه بر ساماندهی و حمایتهای مادی برای این خانواده ها حتماً در حوزه وظایف خود در قبال فرزند پروری و مدیریت خانواده ساماندهی و آموزشهای لازم را در دستور کار قرار دهند، چون تکیه بر درآمد کودکان به هر نحو قبل از رسیدن آنان به سن قانونی و اشتغال عملاً باعث محرومیتهای عمده ای از حقوق (از جمله حق تحصیل، برخورداری از امنیت، امکانات، دسترسی، تغذیه و طی فرآیندهای کودکانه)  و بروز آسیبهای جبران ناپذیری در جسم و روح جامعه فردا می شود. نتیجه بیشتر بررسی ها نشانگر این است که عواملی چون نارسایی نهاده های اجتماعی کننده همچون خانواده، مدرسه، فقر اقتصادی و ناتوانی خانواده های کودکان کار و خیابان در انطباق با شیوه های زندگی شهری، مهاجرت، آلودگی و آسیب زا بودن محلات حاشیه و در کنار آن عدم نظارت کافی از سوی ارگانهای مسئول و الگوهای نادرست تعامل شهروندان با کودکان کار در خیابان دست به دست هم داده اند تا این مسئله به عنوان معضلی رو به رشد در سطح شهرهای متوسط و بزرگ خود نمایی کند.

کودکان کار و خیابان که سر هر چهارراه چیزی می‌فروشند، اما گویی آینده ای تاریک در کمین آنهاست. نهادهای متولی آنها را به همدیگر پاس می‌دهند و متاسفانه کسی نیست که به آنها بگوید با این دست‌های کوچک باید مشق بنویسند نه اینکه با دستمال شیشه ماشین‌ها را پاک کنند تا اگر خوش‌شانس باشند، راننده‌ای بی‌حوصله پول ناچیزی کف دست‌شان بگذارد یا اگر بدشانس باشند به او حرفی بزنند که قلبش بشکند اما از کنار آن با بی اعتنایی رد شده و لحظات سرنوشت ساز زندگیش را پشت چراغ قرمزها به امید ماشینهای بعدی سپری کند. واضح است که هیچ کودکی تمایل ندارد 12 ساعت و یا بیشتر در خیابان کار کند لذا سهم وظیفه خانواده ها و دیگر نهادها در پیشگیری از وقوع مسئله بسیار پررنگ می نماید همچنین با وجود ظرفیت مناسب شهرستان از نظر تعدد نهادهای حمایتی تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد امام(ره) و همچنین سازمانهای مردم نهاد اجتماعی و خیریه فعلاً می توان در زمینه شناسایی کودکان کار و خیابان و دیگر کودکان در معرض تهدید قدمهای اساسی برداشت تا در گامهای حمایتی بعدی راهی بیابیم تا این کودکان آسیب نبییند، معتاد نشوند و بتوانیم میزان تبعات را کاهش بدهیم، در این مسیر شهرداریها می توانند به عنوان هسته های قدرتمند مدیریت شهری با کمک بهزیستی و سایر نهادها و انجمنهای حمایتی به منظور ساماندهی کودکان کار و خیابان و حمایت از خانواده های آنان اقدامات مناسبی انجام دهند که شناسایی جامعه هدف و در معرض تهدید با کمک ادارات و نهادهای حمایتی، بستر سازی برای جلوگیری از رشد مهاجرت و گسترش حاشیه نشینی، برگزاری کارگاههای آموزشی و برنامه های متنوع آگاهی بخشی به خانواده ها، بهبود وضعیت دسترسی و توسعه مناطق حاشیه شهر از آن جمله هستند؛ همچنین به دلیل وجود محرومیتهای عمده در مسیر تحصیل این کودکان لازم است سیستم آموزشی برای جذب این گروه از کودکان انعطاف بیشتری در برنامه‌های آموزشی خود داشته باشد.