رزگار بهاری
آنچنان کە پیشبینی میشد انتخابات در عراق و اقلیم کوردستان بە ھمان منوالِ دورەھای قبل پیش رفت و مردم نتوانستند خود را از دام طایفەگری و عشیرەگرایی رھانیدە و رأیھایشان را مستقلاً و بر اساس منافع جمعی بە صندوق بیاندازند. طایفەگری و عشیرەگرایی در اقلیم کوردستان و کشور عراق تاکنون بخش جداییناپذیر فرھنگ شھری و روستایی بودە و این ھنجار در بسیاری از تحولات اجتماعی ایجاد مانع کردە و سد راە ارتقای سطح علوم اجتماعی و سیاسی شدە است.
پس از انتخابات در اقلیم کوردستان، شواھد و مستنداتی مبنی بر تقلب گستردە در رسانە منتشر شد و نتایج انتخابات دور از انتظاراتی بود کە سایر رقبا انتظار داشتند چراکە طبق سرشت سیاسی، پیشبینی میشد ھردو حزب حاکم کە در گذشتە دچار فساد اقتصادی و سیاسی گشتە بودند در ردەھای پایینتری در اعلام نتایج انتخابات قرار گیرند. با این وجود احزاب حاکم تسلیم اعتراضات سایر احزاب شرکتکنندە در انتخابات نشدند و پاسخ بە اعتراضاتشان را با تھدید، ضربو شتم معترضان و گلولەباران ساختمانھای اداری رقبایشان دادند.
بیتردید نمیتوان تمام تقصیرات حاصل از بوجود آمدن چنین فضای سیاسی را بر دوش سران حکومتی اقلیم دانست چراکە بخش قابلتوجھی از مردم نیز در بوجود آمدن چنین فضای سیاسی فاسدی سهیم ھستند. شرایط اجتماعی بگونەای جھت یافتە کە منفعتطلبی شخصی بجای اینکە ناھنجاری تلقی شود، بە الگوی اجتماعی تبدیل گشتە و حزبگرایی نیز عامل توجیە آن است. قریب بە اتفاق افراد در آن جامعه تحت تأثیر احزاب هستند و حزبھا (بویژە احزاب حاکم کە پولھای حاصل از فروش چاەھای نفت را در اختیار گرفتەاند) با ھدف رقابت و کسب آرا، نسبت بە سایر احزاب دیگر کە پول و اسلحە در اختیار ندارند موفق بە جذب اکثریت مطلق شدەاند.
تاکنون تحکم ھژمونی اندیشۀ سیاست کلاسیکِ اکثریتِ محافظەکار در اقلیم کردستان پیروز بوده و به آندست از جامعه که خواهان نوآوری و تغییر در این روند ھستند اجازۀ خود نمایی نداده است. محافظەکارانِ سیاسی با اندیشه و تفکر کلاسیک ھنوز بر این باورند سران و مسئولین کنونی کردستان کە زندگی سیاسی خود را از کوەھا آغاز کردەاند فرشتگان نجات این ملت بودە و تنھا آنان ھستند کە خواھند توانست در مناسبات بینالمللی، از سایر رجال سیاسی کە علوم سیاسی را در دانشگاەھای اروپا آموختەاند بھتر عمل کنند.
آنچە پیشبینی میشود اینست کە دوران گذار در این بخش از کردستان از اندیشۀ سیاسیِ سنتی بە مدرنیزە بسیار پرھزینە و دشوار خواھد بود. نخست فرهنگ جستجوی منافع شخصی که بخشی از فرهنگ جامعە است و مبارزات حزبی را توجیە آن کردەاند، و سپس ترویج اندیشۀ کلاسیک سیاسی توسط احزاب حاکم اجازۀ خودنمایی و عرضه اندام قشر جدید سیاسیون با تفکر نوین را نمیدھد و این تابوھا موانع جدّیای ھستند کە در دراز مدت مانع ترقی آن بخش از کردستان خواھد شد.