تاریخ: ۱۳۹۷/۱/۳۱
نقاشی و آتش بازی با واژه ها
ماردین سید احمدی
استاد محمد امین شیخ الاسلامی، متخلص به "هێمن"؛ 
کمتر کوردی هست که او را نشناسد و هراز گاهی در خلوت خود شعرش را زمزمه نکرده باشد.
استاد شیخ الاسلامی را  بیشتر با تخلص شعری اش "هێمن" می شناسند، او کسی بود که شعر کردی را در دوره ای که به سمت تکّلف و ایهام و رمز و راز می رفت، با استادی تمام، در مسیر  سادگی، در کمال زیبایی هدایت کرد و به اوج رسانید، هێمن شعر کوردی را در یک سمفونی باشکوه شاعرانه واژه ها رقصاند و شنوندگان شعرش را مستانه جادو کرد.
تمایز در شعر هێمن را با شاعران دیگر کورد را از سه زاویه جداگانه می توان بررسی کرد و حتی این تمایز را با درجه اختلاف زیاد می توان شنید و چشید و لمس کرد،وقتی هێمن از بهار و طبیعت می گوید و یا در یک فضای رمانتیک قلم می گرداند واژه ها مزه و بوی خاصی دارند به راحتی می شود طعم آنها را تشخیص داد، وقتی هێمن از رنج و درد و استثمار و بردگی می سراید، با پوست و خون این زنجیر و بند و بیدادها را می توان لمس کرد و در احساس اسارت و حقارت در چهار چوب حماسه شعری سهیم شد و وقتی هێمن از طعم شیرین یک بوسه شبانه پنهانی در میعادگاهی مهتابی می نویسد، می توان لذت این بوسه رمانتیک را رئالیستی چشید و حتی گاهی می توان عطر واژه های شعرش را در لابلای اسارت گیسوان پریشان یک شاه بیت بکر بوئید.
دنیای احساس و دیدن و شنیدن و بوئیدن و چشیدن و لمس کردن واژه ها از قابلیت های ممتاز شعر هێمن است تا جائیکه گاهی در شعر این شاعر برجسته می توان یک تابلوی نقاشی یا یک اثر موسیقی و یا یک عطر و طعم حقیقی و یا حتی لذت یک عشق آسمانی در یک آغوش گرم و نوستالژیک را تجربه کرد.
هێمن غالباً شعرش را با طبیعت شروع می کند، او در مرحله اول شاعر طبیعت است، هێمن کسی است که در دل طبیعت متولد شده است و از بطن فولکلور ظهور کرده است، او متعلق به فضای بکر کوهستان و آبشار و رود و چشمه و سبزه زارهای "کورده واری" است، هێمن واژه های ناب کوردی را می شناسد و می نوازد و لمس می کند و با آنها بازار شعبده شعر باز می کند، استاد مفهوم سازی و روح بخشیدن به کلمات است، هیمن از واژه ها ترکیب رنگ می سازد و تابلو نقاشی می کند تابلوهایی چون شعر های:
بەهاری کوردستان ،بلۆێری شۆان،نەۆرۆزی ڕزگاری،بەهاری لادێ و در صدها بیت و مصراع دیگر دست به قلم می شود و نقش می آفریند و احساس و تصویر واژه و حرف و صدا را برای شنوده ممکن می سازد.
اگرچه این فضا سازی و تصویر پردازی نشان از توانمندی شاعر در انتخاب کلمات و ترکیب و جمله بندی آنها دارد اما باید پذیرفت که این نبوغ، اوج زیبایی شعر هێمن نیست.
هێمن به آرامی از طبیعت به سمت روح بخشیدن به واژه های سرد و ساکت گام بر می دارد و در مرحله ای بعدی احساسی از آنچه می خواهد بعنوان مفهوم به خواننده منتقل کند را آمیخته تک تک لغاتی می کند که با استادی تمام برای شعرش انتخاب کرده است.فضا سازی و حضور مخاطب در این فضا بگونه ای است که هرکس به فراخور تجربه و فلسفه فکری می تواند از این سکانس "حجم مجازی" استفاده کند و این ویژگی خاص از این نظر ارزش شعر هێمن را تا مرتبه غزل های جادویی حافظ پارسی گو بالا و بالاتر می برد.
پله بعدی پیروزی شعر هێمن بر روح شنونده، جریان یک حس سیال از ارزش ها و باورها در هارمونی واژه گان است، هێمن از آزادی، آزادگی، انسانیت ، رفع تبعیض نژادی و قومیتی و حتی جنسیتی ، فارغ از ابعاد و حصار زمانی و مکانی می نویسد، در ادامه ادراک لغوی و ارتباط مخاطب با کلمات شعر هێمن، جریان یک پیوند معنوی از جنس صداقت، شرافت، عشق، وطن دوستی و انسان مداری در جملات و پیکربندی واژه ها بنحوی با روح شنونده گره می خورد که غالباً خواننده ابیات اشعار هێمن را تا مدت ها پس از یک بار خواندن با خود زمزمه و تکرار می کند.
شاندرو پتوفی شاعر آزادی خواه مجاری در یکی از اشعارش می گوید:
«عشق و آزادی این هر دو را می خواهم، جانم را فدای عشقم و عشقم را فدای آزادی می کنم»
حال اگر بپذیریم اوج سرگشتگی مولانا در "نی نامه" از دفتر اول مثنوی که شکایت از سفر روح مهجور انسانی از بدایت به غایت، به تصویر کشیده شده است، بی گمان "ناله جدایی" هێمن ترکیبی استادانه و کامل از این سرگشتگی و شور و شوق و عشق با آزادی و آزادگی و میهن دوستی شاعر مجاری است، پیوندی که چنان با روح او گره خورده است که خواننده را در برابر این تابلو مبهوت و متحیر می کند، شعری که معنویت مولوی و شهامت و آزادگی پتوفی را توأمان دارد.
زیباترین مثنوی کوردی که با کم لطفی ساقی از گوشه یک میخانه آغاز می شود، ناله شاعر غریب و دور از وطن را با نوای حزین نی گره می زند و شاعر در این سوگ نامه با استفاده استادانه و تاثیرگذار  از سه عنصر عشق و آزادی و مبارزه در حین حال که از بیداد و ستم روزگار به مردمانش گلایه می کند، در ادامه از صحنه باشکوه بازگشتن به اصل خویش، در آخرین سکانس این شاهکار "تابلو شعر" در برابر دیدگان خوانندگان شعرش پرده بر می دارد و  آزادی و رهایی ملتش را در غایت این مهجوری مژده می دهد.
شعری که واژه به واژه حس می شود بیت در بیت خیس است و اوج حسرت و غم دوری از عشق و خاک و خویش شاعر را در دوران جلای وطن نشان می دهد.
هێمن گاهی تابلو شعرهای رمانتیک زیباتری نقاشی می کند، تابلو شعرهایی سه بعدی که به راحتی همانند صحنه یک نمایش یا فیلم سینمایی برای خوانند، قابل روئیت و لمس است، شعر «غروب پاییز»،شاهکاری بی نظیر از حس و لمس واژه گان است، آنجا که شاعر  در شفقی دوردست، غروب خورشید را به ترک حجله توسط عروسی دلشکسته و ناز ناکشیده تشبیه می کند و در ادامه نیز ده ها شاهکار "تابلوی نقاشی" دیگر از جادوی پیوند کلمات و زمان و مکان خلق می کند، اما ناگهان وقتی قهقه ای مستانه در این فضای غریب و غمگین پاییزی ،توهم شاعر را تبدیل به واژه می کند و شاعر در یک خیال پردازی نابهنجار(MD) دچار یک گفتگوی ناخواسته با سایه ای در ورای خویشتن خویش می شود، شعر از یک تابلوی نقاشی حسی به فضایی گُر گرفته و آتشی تغییر پیدا می کند.
اینجا دیگر واژه ها نقش شعله هایی که گاه تا مغز استخوان را می سوزانند، دارند و عاقبت در یک حسن ختام ماهرانه از این گفتگویی خیالی، شاعر به افق سرنوشت ملت ستمدیده اش اشاره می کند و آینده ای روشن را برایشان پیش بینی می کند.
در حماسه شعر هایی مانند: «مەتەرێزی شەڕەف»، شاعر از کلمات سنگین و آهنین و زبر و خشن در یک فضای دود و آتش و باروت چنان زیرکانه استفاده می کند که خواننده ناخواسته خود را در وسط میدان جنگ حس می کند و از این کارزار در هیبت هنرپیشه ای اصلی ماجرا، با چهره خونین و لباس پاره و خسته و عرق کرده اما بازگشتی پیروزمند و قهرمانانه دارد، هم بسان کاوه ای اژدهاک کش با گرز آهنی سنگینی بر دوش.
در حماسه شعر« ئارەق و تین » نیز "هێمن" ابتدا پرده از تابلو شعرهایی متواتری که چشم هر بیننده را خیره می کند بر می دارد و سپس در کسوت دهقانی رنج کشیده ضمن به چالش کشیدن سیستم ارباب رعیتی و طغیان علیه این فرایند ،به ابهام زدایی از مفهوم حقیقی زندگی می پردازد که او را قبل از بیدار شدن خورشید بیدار می کند و در طی همکاری مشترک با آفتاب به تولید نان که نماد زندگی است، هدایت می کند، بیان سختی های کار یک کشاورز که در قالب ابیات این شعر به تصویر کشیده شده است در نوع خود بی نظیر است.
استادی شاعر در استفاده از بحرهای ثقیل مانند غزل زیبای «عشق و آزادی» در کنار تشبیه و استعاره های زیبای ساخته ذهن شاعر نیز از نکات بارز شکلی شعر هێمن است، همچنین تسلط بی بدیل بر سبک سروده هایی "داستان شعر" مانند «سووری دەۆران» را نیز به سبد مهارتی شعر این شاعر برجسته کورد می توان اضافه کرد.
و نقاشی های عاشقانه ای  از جنس «ڕێژنه» ، «ماچی خودایی»،«بەرەو ئاسو»، «ماچی شیرین»،«بۆسەی رۆژگار»،«گۆمی خۆێن»،«کچی مەهاباد»،«سازی ناساز»،«ناسۆری تەشەنا» که در ادبیات کوردی تکرار ناپذیرند و 
بی گمان این اشعار زیبا و عجیب را نمی توان تعریف کرد مگر با جمله؛
"نقاشی و آتش بازی با واژه ها"