تاریخ: ۱۳۹۶/۱۰/۸
نگرشی بر برگزاری همایش دو سالانه فرهنگی ـ ادبی در مهاباد
محمدهیوا ابراهیمی



توضیح:
در دو سه سال اخیر و دوره چهارم شورای اسلامی شهر مهاباد، پیشنهادات فرهنگی متعددی از سوی فرهنگ ­دوستان ارائه شده که از جمله آنها برگزاری همایش یا فستیوالی تحت عنوان دو سالانه­ای ادبی و فرهنگی در شهر مهاباد می­باشد. آنچه تا کنون در افواه مطرح شده، پیشنهاد برگزاری «دو سالانه­ای ادبی» است. در مورخه­ی 4 /10 / 96 اولین کمیسیون محترم فرهنگی شورای شهر مهاباد در محل سالن وحدت برگزار و پیشنهادات گوناگونی در قبال مسائل فرهنگی مطرح شد، از جمله تعیین دوسالانه یا جوایزی ادبی به نام ادیبان نامدار بود. در این راستا یکی از پیشنهادات مطرح شده همراه با برخی دیدگاه­ها بطور تفصیلی در ذیل می­آید.

در تعیین بزرگداشت ­ها، جوایزِ شاخصِ علمی، فرهنگی و ادبی و یا حوزه­های متنوع دیگر، آگاهان و اهل فن، مجموع شاخص­های برتر یک جامعه، کشور یا سطح بین ­المللی را در آن زمینه­ ی بخصوص مد نظر قرار داده و بر اساس آن در تعیین یادبود مفاخر و جوایز علمی، فرهنگی و ادبی اقدام می­کنند. این امر جدای از دقت و نکته­ سنجی در امر انتخاب و سنجش شخصیت یا موضوع، توجه به پیامدهای فرهنگی، فکری، اجتماعی و بازتاب آن در جامعه را نیز در خود نمایان می­سازد. امری که گاه می­تواند منجر به الگوی غالب فکری و عملی برای اجتماع شده و نسل های آتی را بدنبال خود بکشاند. همایش و بزرگداشت اگر از سویی در راستای تجلیل از مفاخر و تجلی موضوعات ارزشمند است، از نگاهی دیگر بیانگر نوعی توجه و رشد آیندگان در آن مسیر و موضوع خواهد بود. در بنیان دوسالانه­ های فاخر و ماندگار، مبناهایی چون «موضوعیت»، «شخصیت»، «توجه به الگوی فکری و عملی» و « کیفیت اجرا» در جای خود قابل توجه و تأمل­اند. 

موضوعیت

صرف­نظر از انگیزه، اهداف و برنامه­ریزیِ تشکیل همایش­ها، که ارزش خاص خود را دارند، «موضوعیت» می­تواند مهمترین نقطه قوتی باشد که آنها را برای جامعه­ی هدف، تعریف نماید. از آن­جایی که موضوعیت، چه در درون و چه در بیرون، برای مخاطبان خود قابیلت محتوایی پربارتری داشته و زمینه­ی اندیشگی و تحقیقی دامنه­دارتری می­پروراند، طبیعتاً، چنین امری را یا باید در اشخاصی جست که موضوعات متنوع را با موفقیت برای جامعه­ی مخاطبان خود مطرح نموده­اند، یا آنکه موضوعی را مطرح نمود که در ذات و بطن خود جنبه­های مختلف کار و آثار، تفکر و اشخاص را در زیر مجموعه­ی خود جمع نماید.

در عرصه­ی ادبیات، با توجه به سوابق تاریخی، حجم آثار مکتوب و موضوعات مطرح شده، جا دارد به «ادبیات موکریان» به عنوان شاخه­ای قوام­یافته در کنار ادب ایران و در بستر جغرافیای فرهنگی­ـ­تاریخی موکریان، توجهی درخور شود. چرا که «موکریان» مؤلفه­های شاخصی چون، گذشته، سبک ادبی، زبان و گویش و هویت را در بطن خود دارد. به عبارتی دیگر موکریان کتاب­خانه و مکتبی ادبی است که شاگردان و شاخصه­های خود را داراست و تا به امروز چهره­های ادبی و فرهنگی فاخری در عرصه­ی آن رشد یافته که آثار ارزشمندی از خود برجای نهاده­اند. در مقام تطبیق همچنانکه تاریخ ادبیات فارسی در طول زمان شاهد مکاتب ادبی «خراسان»، «عراق»، «آذربایجان»، «اصفهان» و غیره بوده است، جا دارد در ادبیات کردی نیز جایگاه این مکتب فاخر به بوته­ی فراموشی سپرده نشود. مکتبی که در عین کثرتِ ظهورِ اشخاص برجسته، موضوعات ادبی متنوعی چون ـ شعر، ترجمه، فرهنگ­نویسی، داستان، بیان و ادب فولکلوریک، نمایشنامه، زندگی­نامه­نوسی، موسیقی و غیره ـ را در خود جای داده است. بعنوان مثال در بستر موسیقیِ موکریان « زیرک» و «ماملی» با دو مسکن متفاوت، همنوا؛ و «هیمن»، «هیدی»، «حقیقی»، «مارف» و «خاله­ مین» در گستره­ ی آسمان شعر موکریان هم­صدایند. و «هه­ ژار» و «قاضی» در یک جایگاه­. و «گیو مکریانی» علی­رغم جلای وطن، به آغوش فرهنگ ­نویسان این دیار بازخواهد گشت.
بی­شک مدنظر قرار دادن هر یک از این موضوعات، و بسترسازی برای نگارش مقالات و تحقیقات و یا معرفی و تجلیل از آثار برگزیده در این ژانرها­ی ادبی، موجبات پربارتر نمودن فستیوال یا دوسالانه­ای فرهنگی­ـ ادبی، تحت عنوان «دوسالانه­ی ادبِ موکریانی/ مکتب ادبی مکریان» را بیش از پیش و بیش از هر عنوان دیگری، فراهم خواهد نمود. این امر، بجای آنکه همایش دوسالانه را تنها در سطح نام اشخاص باقی بگذارد، کمک می­کند که اهل قلم و هنر هم آثار خود را درآن عرضه کنند تا مورد سنجش و داوری صاحب­نظران قرار گیرند و هم اهل تحقیق، پیرامون موضوعات مختلف بنویسند و به­ گونه ­ای موجبات ایجاد فضایی تحقیقی، علمی و ماندگار را فراهم آورند.

شخصیت:
در 70 سال اخیر، منطقه­ ی موکریان در بعد ادبی و هنری شخصیت­های برجسته­ای را در مهد خود پرورانده، که می­توان به اساتید ماندگاری همچون «هیمن»، «هه­ژار»، «حقیقی»، «محمدقاضی»، «استاد ترجانی­ زاده» و در میان روحانیون اهل قلم در 50 سال اخیر، به «استاد ملا عبدالله احمدیان» اشاره کرد. لذا با همه­ ی احترام و جایگاهی که در فرهنگ و ادب ما دارند، شاید نگاهی به کارنامه ­ی ادبی و تنوع و تعدد آثار بجا مانده ­ی آنها در ژانرهای مختلف ادبی (فرهنگ ­نویسی، ترجمه، موضوعیت آثار، شعر، زندگی­نامه، ارتباط بین فرهنگی و زبانی در آثار) خالی از فایده نباشد. هرچند که اجرای برنامه ­ی همایشی به نام و یاد شخصیت­ ها، ارزش خاص خود را دارد؛ اما در نهایت، کیفیت و مصداقِ نام و محتوا با سؤالات جدیی روبه ­رو خواهند بود. به عنوان مثال، استاد هیمن پرچمدار لطافت و ظرافت در شعر رمانتیک کردی موکریانی ­اند، اما عمده ­ی آثار ایشان به مجموع دیوان شعر و تصحیح کتاب «تحفه­ مظفریه»ی «اوسکارمان» مختوم خواهد شد و این امر در موضوعیت ­بخشی و پوشش دیگر ژانرهای ادبی، در قامت دو سالانه­ای قابل تکرار، با محدودیت ظرفی و محتوایی مواجه خواهد بود. چرا که برای مطرح نمودن موضوعات و مخاطب قرار دادن دیگر فعالان عرصه­ی ادبیات که ارتباطی به شعر ندارند، تناسب کمتری دارد.
اگر نگاه همچنان معطوف به محوریت شخصیت و هنر او باشد از میان درگذشتگانِ همتا، استاد هه­ ژار و گستره­ ی آثار ایشان نیز قابل تأمل است. که هنوز هم طیف مخاطبان وسیعی را در بر می­گیرد. در عرصه ی ترجمه و تنوع آثار و زبان آنها، از «قانون» گرفته تا «شرفنامه» و «قرآن» هر یک در جایگاهی قرار دارند، که سبکی ویژه و ادبی بخود گرفته ­اند. که از منظر زبان ادبی می­توان از یک زاویه با آثاری در ادبیات فارسی از جمله «تاریخ بیهقی» و «تاریخ جهان­گشای جوینی» مقایسه نمود. چرا که در این آثار ظاهراً اصل اثر، کتابی با موضوعیت تاریخ است؛ اما زبان نوشتاری آن چنان ادبی است، که در دانشکده ­های ادبیات فارسی تدریس شوند و جزو آثار فاخر ادبی تلقی گردند. ترجمه­ ی قرآن، شرفنامه و «یه­‌ک له په­‌نای خال و سیفری بی برانه‌­وه» به گونه ­ای ­اند که زبان ادبی آنها، جاذبه­ ی اثر را متأثر و در زمره­ ی نثر و سبکی خاص و ادبی قرار داده است که در برخی موارد نمایند­ی بارز نثر مسجع کردی­ باشند. در عرصه­ ی زندگی­نامه و خاطرات­ نویسی که در ادبیات مکتوب کردی ژانری نو محسوب می­شود، صرف نظر از برخی دیدگاهها و قضاوتهای شخصی، نمونه ­ی آن را کمتر می­توان مشاهده نمود. در باب فرهنگ ­نویسی همین کافی­ست که تا به امروز که قریب به 26 سال از چاپ آن می­گذرد، همچنان منبعی موثق و روزمره در دست اهل قلم است. و در عرصه­ ی شعر نمی­توان به شاعریت ایشان شک نمود، چرا که ترجمه­ ی «مه‌­م و زین»، «رباعیات خیام» و «به­‌ره‌­و موکریان» در دیوان «بۆ کوردستان» توفیق او را در زوایای بین­ زبانی و ذوق شخصی عیان می­سازد. تسلط به زوایای پنهان زبان عربی که ترجمه ­ی کتاب «قانون» پس از گذشت نهصد سال از حیات ابن ­سینا، موجبات تحسین ایشان و نشان بزرگی، برای همکاری و عضو افتخاری فرهنگستان زبان فارسی گردید، امری ستودنی است.
با این همه باز نباید فراموش کرد در هر جامعه ای، هر اندازه که در بحث هویت و ارزش­گذاری بر نام اشخاص تأکید شود، عملا و ناخودآگاه مردمان آن بیشتر در جهتِ «کیش شخصیت پروری» که اتفاقاً می­تواند در گذر زمان شکننده باشد، سوق داده خواهند شد. جدای از آنکه حق ارزشیِ بسیاری دیگر از فرهیختگان تحت ­الشعاع قرار می­گیرد. چه بسا کسانی باشند و در پی بیاند که همه ­ی عمر خود را بیشتر از برخی نام ­آوران صرف خدمت کرده و آثاری گران­بار خلق کرده باشند، اما خودبه­ خود در اثر سازوکارهای سلیقه ­ای، همچنان در سایه بمانند و جایگاه­شان در جامعه چنان که باید، مشهود نگردد. نسلی که میراث­دار گنجینه­ی بجا مانده از گذشتگان خود است، اگر نتواند در عین باور به ارزش­های حرمت و امانت­داری، نگاهی موشکافانه و دقیق در ارزیابی و سنجش اسلاف خود و آثار آنان داشته باشد، صلاحیت قضاوت و نگاهش مورد پرسش بوده و تصمیماتش برای نسل آینده چالش ­برانگیز خواهد بود. شایسته است، در جهت حفظ ارزشها و الگوها، اگر سنجش گذشتگان مشکل است، یا از دایره­ی تاکید صرف بر آنها درگذشت، یا گزینش و نموداری جامع­­تر و پربارتر، از مجموعه ­ی شخصیت­های فرهنگی و تاریخی تهیه شده و بر اساس آن تصمیمی بی­خلل اتخاذ شود؛ و گرنه راه سومی بر نمود.

الگوی فکری و عملی

ایجاد فستیوال­، جشنواره و همایشها، اگر از سویی جنبه­ های نشاط و سلامت روانی و فکری جامعه را در نظر دارند، در دیگر سوی نگاهی ارزش­گذارانه و الگویی در بر دارند. هر آنچه که در جامعه در چارچوب و قالبی مشخص، مطرح و مورد توجه و ارزش­گذاری قرار گیرد، به نوعی به عنوان انتخاب نیز به افراد معرفی می­گردد.­ به عنوان مثال اجتماعی که تنها به شعر توجه دارد و شاعران را مورد مهر و تفقد خود قرار می­دهد، پیداست که مستقیم و غیر مستقیم فرزندان خود را نیز بدان­ سو سوق می­دهد. این امر را می­توان در ایران خودمان به وضوح دید که برترین و بیشترین آثار با محتوای گوناگون، غالباً در قالب شعر مطرح شده و می­شود؛ و به قولی شعر ایرانی بار ادبی، فلسفی، عرفانی، فرهنگی، نقد و سیاست را یکجا متحمل شده است. اگر چه این امر در جای خود زبان مردمان این دیار را بسیار فاخر، ظریف و چندپهلو نموده است، اما باید پذیرفت که گستره ­ی بی مرز واژه و احساس، همواره قادر به بردوش کشیدن دیگر حوزه­ های کتابت و اندیشه، و تقویت آنها نخواهد بود. به همین دلیل است که برخی جنبه ­ها دیر و بسیار کند رشد نموده­ اند. باید سنگ ­بنایی گذاشت، و الگویی ساخت که جامعه را تشویق به خلق آثار و گام برداشتن در جهتی نماید که بار فکری، تحقیقی و نگارش عالمانه را بیشتر بر دوش بکشند. تا سطح آثار در جهت خلق و تحقیق، فراتر رفته و وزین­تر گردد. نه آنکه توجهات برمحور احساس، فرهنگ عامه­ گرایی و کیش شخصیتی بگردد.

باز جای تأمل است که آیا از سوی دست­اندرکاران و متولیان این امر، به عنوانی شخصیتیی، همچون «همایش دوسالانه­ ی استاد هیمن/ هه‌­ژار/ یا شخصیت ادبی ـ فرهنگی» دیگری قناعت می­شود، یا عنوانی چون «همایش دوسالانه ادب موکریانی، یا مکتب ادبی مکریان/ ... » که بار فاخرتری بر دوش می­کشد، مدنظر قرار خواهد گرفت!؟ به عبارتی دیگر، در تعیین جایزه­ا­ی فرهنگی ـ ادبی، این اشخاص­ اند که بار امانت بر دوش می­کشند، یا هویت و مکتبی که همان شاگردان در سایه­­­ ی آن شکل گرفته ­اند؟ طبیعتا در این حالت نشان و خدمت بسیاری از شاگردان و اساتید در سایه و حاشیه نخواهد رفت. همچنین این توجه به مکتبِ ادبی، روان و قضاوت آیندگان و پروردگان را از حیطه­ ی توجه صرف به شخصیت­ها فراتر خواهد برد. امید است در این راستا، با سنجش معیارها و اهدافی مستند و مستدل و فاکت­های متعدد، که مقبول امروز و آینده­­ گان باشد، یادبودی ارزشمند با نشانی برجسته­ بر پیشانی، در جایگاه ویژه و مطلوب­ تعریف شود. 

کیفیت اجرا

تا به حال مراسمات و همایش­های متنوعی در مهاباد و مناطق اطراف برگزار شده است. اما متأسفانه بسیار به ندرت پیش آمده که در دو بعد «محتوا» و «تشریفات اجرایی» با خلل و انتقاد­های بسیار روبرو نباشند و آنها را در مقایسه با برخی همایش­ها و استانداردهای روز آنها، در سطح نازلی قرار نداده باشند. امید می­رود پس از اتخاذ هر تصمیمی برای عملی نمودن برگزاری همایش یا مراسمی مشابه، نسبت به تقویت جنبه ­ی محتوایی بعنوان هدف همایش، که اساس آن نه بر گمانه ­زنی­ ها، بل­که بر نظر صاحب­نظران، افراد مجرب و استانداردهای روز قرار می­گیرد، همت گمارده شود.

از جنبه ­ی تشریفات اجرایی، متاسفانه قریب به چند سالی است، مراسمات متعددی در سالن وحدت شهرداری مهاباد برگزار شده­ و می­شود؛ اما هنوز علی­رغم هزینه­ ها، بسیاری از آدابِ اجرایی و تشریفاتی چنان که باید در خور شأن آن برنامه، مردمان آن و شهر مهاباد نیست. بعنوان مثال، همیشه در ابتدای ورود به سالن، بسته­ های خوراکی تحویل مردم می­دهند، گویی میهمان محکوم به نشستنی سه ساعته و گوش­ سپردنی بی­وقفه است. اگر طاقتش سر رفت خوراکی­اش را بخورد، و گرنه پا شده و برود. که براستی این شیوه­ ی مهمان­وازی در خور شأن و برنامه­ ی اجرایی نیست. شاید اگر بخشی از آن را در زیاده سهل گرفتن، شتابزدگی و تنگی زمان بدانیم، بخش عمده ­ی دیگر را در کم­ تجربگی، عدم توجه به آموزش پرسنل و نگاه ناقص نسبت به اجرای مراسمات و امر تشریفات بیابیم. در مثالی دیگر متأسفانه در اجرای برخی برنامه ها­ی شب شعر، در مدت سه ساعت با همه­ ی پِرتی­ های زمانی که برنامه دارد، قریب به 30 نفر شاعر را روی سِن حاضر نموده تا قرائت شعر کنند. به ­راستی این عزیزان دست­اندرکار ادب و برنامه ­های ادبی چه تصوری از شعر، شاعریت، لذت از برنامه­ای ادبی شنوندگان آن دارند، که این­چنین برنامه­ریزی و اجرا می­کنند؟ چه دیدگاه و تفکری بر ما حاکم شده که اینگونه عمل کنیم؟ انسان را به یاد دوران مدرسه می­اندازد که شاعران شاگردوار و در دسته ­ی های 10 نفری در پای­ تخته حاضر شده و نوبتی و با عجله، که وقت کلاس یا مردم گرفته نشود، شعر خود را روان بخوانند و بر نیمک­­های خود بنشینند؟ و حاضران چه لذتی از شعر می­بینند؟ آیا اساسا کیفیت جایگاهی دارد، یا نه؛  و بیماری تولید انبوه و بی کیفیت برای مصرف کننده­ی بی­بصیرت، دامن هنر و ادبیات و زیبایی­شناسی و لذت­ روان آدمی را هم گرفته و مبتلا نموده است؟ اگر بحث بر سر نبود امکانات اجرای چنین برنامه­ هایی به صورت پیاپی و متعدد است، شاید بهتر آن باشد که درد را در جایی دیگر جست و درمان نمود. و موارد بسیارِ دیگری، که در این مقال نمی­گنجد.
سرانجام کلام آنکه، اگر چه امروزه در جوامع ما امر مسؤولیت­پذیری، تعهد و پاسخ­گویی به نسل امروز و فردا، بسیار کم­رنگ می­نماید و محوریت عمل بر مثلِ «تا تنور داغ است نانت را بپز» قرار گرفته است، اما با این حال باز انتظار می­رود، دست­اندرکارانی فهیم و دلسوزان اهل فن و فرهنگ این دیار، که دور و نزدیک دستی برآتش داشته و بیشتر شنیده و دیده­اند، بینش و توجه بیشتری در کار گیرند.