ماردین سیداحمدی
زلزله لرزش و تکان زمین است که به دلیل آزاد شدن انرژی ناشی از هم گسیختگی سریع در گسل های پوسته زمین در کوتاه مدت روی میدهد،اگرچه پیش بینی این پدیده طبیعی از نظر علمی ممکن نیست و معمولا تنها نشانه های یک زمین لرزه ممکن است، شواهد پیش لرزه های قبل از وقوع آن باشد ،اما با راهکارهای ساخت و ساز اصولی و مهندسی شده و مهمتر از آن اجتناب از ساخت و ساز در محدوده گسل ها،می توان تلفات ناشی از یک زمین لرزه را کنترل و مدیریت کرد.
ساعت ۲۱/۴۸ دقیقه شامگاه یکشنبه ۲۱ آبان ماه ۹۶ زلزله ای به بزرگی ۷/۳ در مقیاس ریشتر در استان کرمانشاه، شهرهای سرپل ذهاب ،ازگله را بشدت لرزاند،این زلزله مهیب سبب ویران شدن خانه های بسیاری از مردمان شهری و روستایی و به تبع آن کشته شدن بیشتر از ۶۰۰ نفر از مردم این منطقه گردید.
پس از اعلام خبر این حادثه و مشخص شدن کانون زلزله،گروه های امدادی از اقصی نقاط کشور جهت امداد رسانی به حادثه دیدگان بصورت خودجوش به منطقه اعزام شدند و روند کمک رسانی در مقیاسی وسیع به زلزله زدگان آغاز شد.
ارسال سیل کمک های مردمی از هر طرف و حجم عظیم آنها سبب شد که برای ساماندهی و مدیریت این کمک ها نهادهای مردمی و حتی دولتی با مشکلات و چالش هایی روبرو شوند.
آنچه در حاشیه این پدیده طبیعی و مراحل امداد رسانی به حادثه دیدگان جای تاسف بود گلایه مندی آنها از شیوه تقسیم و زمانبندی امداد رسانی بود بطوریکه روستاهایی که در دسترس تر بودند بصورت حجمی و زمانی بیشتر و سریع تر از این کمک ها برخوردار شدند.
آنچه در این نوشتار مطرح می شود انتقاد و بازخوانی این بخش از داستان تلخ زلزله کرمانشاه نیست و ضمن تاکید بر تحول سیستماتیک و تغییر رویه در سیستم ستادهای مقابله با بحران در کشور و چابک سازی و تجهیز و آموزش بیشتر این متولیان و گریز از پاک کردن صورت مسئله تا بحران بعدی توسط مسئولین امر،نیم نگاهی به قهرمانان فردی این جریانات و ضرورت استفاده از فرصت شناساندن این پهلوانان در راستای فرهنگ سازی پرورش فداکاران نسل آینده است.
در روزهایی که آخرین نفر از قهرمانان کتابهای درسی نسل گذشته یعنی "ریز علی خواجوی" چهره در نقاب خاک کشید و تقابل آن با این حادثه دلخراش و مهمتر از آن جای خالی قهرمانان ملموس اجتماعی و پهلوانان منصور خودمانی در کتاب های درسی در راستای شناسایی و گسترش روحیه قهرمان پروری، مشهود است، ظهور قهرمانان و فداکاران و پهلوانان جدید در این عرصه فرصتی کمتر تکرار شدنی برای تبلور اندیشه سازی زیرساخت این فرهنگ قلمداد می شود.
فرهنگی که در فضای اجتماعی امروزه و گرایش به مادی گرایی و تن پروری و راحت طلبی با چالش های اساسی مواجه شده است.
فرهنگی که در چند دهه اخیر از پوریای ولی ها و تختی ها و دهقان فداکارها کم نداشته است و مضافا در دوران جنگ تحمیلی نیز صفحاتش لبریز است از حماسه و اسطوره و قهرمانان بی مدال و فداکاران بی نشان.
فرهنگی که در دو دهه اخیر و با بازگشایی دنیای مجازی و کم رنگ شدن بسیاری از ارزشها و تغییر نبایدها و بایدها در این سرزمین و تبدیل آنها به یکدیگر ،دچار فرایند دگردیسی سریع شده است و در منجلاب اضمحلال هویتی غوطه می خورد.
قهرمانان کوچ کرده اند و حتی از کتابهای درسی که زمانی مأمنی برایشان بود رخت بر بسته اند و "سلبریتی" های امروزی نیز صورتک های پوچ و زرق و برق های بادکنکی بیش نیستند.
فرصت استفاده فراقومی و ملی از تجلی انسانیت در امدادگران بی ادعای این حادثه اگرچه فقط می تواند قطره ای از دریا باشد و مصداق کامل ضرب المثل " محیط به کفچه پیمودن" باشد ،اما یک اصل ضروری و انکار ناپذیر است.
در عصری که مدرنیته مرزهای جغرافیایی را به نقشه های کاغذی تنزیل داده است و انسانیت فراتر از قومیت تعبیر می شود، کردهای کرمانشاه هرگز حضور دلیرمردان ایرانی امدادگر را در جمع خود فراموش نمی کنند، "صادق زیبا کلام" و "جواد خیابانی" و "علی و دایی" و ..... بصورت نمادین عصاره مهربانی این ملت هستند.
حضور مستمر و پر رنگ این برترین ها که در حال گذار از ستاره به اسطوره شدن هستند، تنها جنبه همدردی و همیاری نداشت، پیام بزرگ تری که از این حضور می توان رمزگشایی کرد،شاید بتواند این جمله باشد که "پهلوانان هنوز زنده اند" و فرهنگ فداکاری هنوز استمرار دارد.
حضور نام هایی همچون "علی دایی" و "جواد خیابانی" و " صادق زیباکلام" بر سر در خیابان و میدان و ورزشگاه و فرهنگسرایی در کوردستان و کرمانشاه علاوه بر اثبات خصیصه کهنه قدر شناسی کوردها، یعنی توسعه فرهنگ مبتنی بر اخلاق "پوریایی ولی" و "غلامرضا تختی" ها و بزنگاه آشتی قهرمانان ملی با کتاب های درسی و در یک کلام سرآغاز جدیدی در دیپلماسی انسان مدار ایرانی.