ابراهیم ابراهیمی
نویسندە و کارگردان تئاتر
این روزها در مهاباد جنوب آذربایجان غربی شاهد اجرای نمایشی بودیم با عنوان ((دوران بی گناهی)){سەردەمی بێ توانی}اثر بزرگمرد تئاتر ایران و کردستان استاد قطب الدین صادقی که به کارگردانی امید خاکپور توسط بچههای گروه تئاتر اهورای مهاباد به مدت ده روز و در تایمی بالا((۱۰۰دقیقهای که برای تئاتر مهاباد تازگی دارد))به رو صحنه رفت.
داستان این اثر داستان زنانی ست که از بازماندگان چندین نسل کشی پیا پی در سکوت مطلق جامعهی جهانی هستند .داستان کار در واقع در یک آسایشگاه روانی اتفاق میافتد.دایه روناک که کاراکتر اصلی نمایش است طی حوادثی که در طی ویرانیهایی که رژیم بعث در شهرها و روستاها به وجود آوردهاند به بیمارستانی در تهران منتقل شده و در آنجا دوران مداوای خود را میگذراند .آنجا پرستاری را میبیند که او هم از اهالی کردستان عراق است و اسمش کژال است.کژال تمامی افراد خانوادهاش را در طول بمباران شیمیایی حلبچه از دست داده و تنها یادگاری که از خانوادهش دارد گردنبندی ست با ۱۵ عکس از نزدیکترین افراد خانوادهاش،کاراکتر دیگری که در واقع در ذهن کاراکتر اصلی دایه روناک میگذرد مادر دایه روناک است که اسمش پرشنگ است و با حضورش در هر صحنهای جریان داستان را هدایت میکند او نیز از بازماندگان نسل کشی درسیم و جمهوری آرارات توسط کمال آتاتورک است.
هنگام ورود به سالن نمایش مخاطب با دنیایی کاملا سفید روبرو می شود دنیایی که تنها راه ارتباطی آن به بیرون پنجرهایست که خود در برابر حجم بزرگ سفیدی صحنه بسیار کوچک است.پنجرهای که بی شباهت به میلههای زندان نیست.با دیدن این پنجره یک احساس خفهگی و وحشت در فضای سراسر سفید صحنه نمود پیدا میکندو این وحشت و خوف زمانی به بار مینشید و حس خفه شدن رو بیشتر میکند زمانیست که تاشهای نور زرد بر تخت متابد و در نور قرمزی که از پنجره به داخل میریزد محو میشود و موسیقی با خود پیامی سراسر وحشت و دلهره میآورد و آنجاست با تکان خوردنها و فریاد روناک متوجه میشویم که قرار است در کابوسی خوفناک حضور داشته باشیم .
نمایش شروع میشود .
گویی قرار است نمایشی را ببینیم که کاملا شکل روایی دارد و قرار است به مدت یکصد دقیق پای کار بنشینیم که این خود حس خستگی را و در ما بر میانگیزد .اما بر عکس اتفاق دیگری میافتد.در چهرهی هیچ یک از مخاطبان این حس وجود نداردو حتی اشتیاق بیشتری برای دیدن دوبارهی کار دیده میشود.و انرژی مثبتی که در پایان هر اجرا با تشویقها اشک ریختنها و فریادهای زنده بادشان به عوامل اجرایی منتقل میشود میتوان به این نتیجه رسید که تابوی کارهای تایم بالا در مهاباد شکسته شده است.از عوامل این تأثیر گذاری به چند نکته میتوان اشاره کرد.
در ابتدا متن که اثری به جد فاخر و دقیق هست متنی که برای لحظه لحظات کار مستنداتی رو رو میکنه که این مستندات برای خیلی ازما تازگی داره بالاخص نسل جدید جوانان کردستان که میشه گفت تا حدی با این وقایع بیگانه بودهاند و اکنون در مواجهه با کاری قرار گرفتهاند که قسمتی از هویتشان است که درذاین نمایش پیدایش میکنند.
صرف نظر از متن بسیار خوب کار ترجمهی بسیار عالی استاد مریم قاضی یکی از نکات مثبت اثر به شمار میرود که تأثیر بسیار به سزایی بر کار گذاشته.
اما مهمتر از اینه حضور پر قدرت پروین ملک زاده بازیگر نقش دایه روناک است که که به صحنه رنگ و جلای دراماتیک داده است. بازیای حسابشده و گامبهگام با رعایت ریتمهای درونی و بیرونی درست و سکوتها و سکونهای بجا. بازیای دراماتیزه شده که هرآنگاه نو به نو، به تو حرکت، میزان، میمیک، حس و حال، کنش و واکنش ارائه میدهد وتو را با خود همراه میکند بهگونهای که نمیتوانی چشم از بازیاش برگیری، او تا انتها با تو همراه میشود. بازیای در لحظه که «آن» بازیگری را طبیعیای واقعی بازمینماید. آنگونه که تو گریهاش را و پشیمانیاش را از گذشته و تحول درونی و بیرونی شخصیتش را باور میکنی و اشکش را که طبیعی جاری میشود میپذیری. اما انصافا نمیتوان از بازیهای زیبای خانمها لیلا مولودی وفاطمه لیلی هم گذشت.همه ی بازیها قوی حساب شده و به جاست.
در چنین فضایی که خفقان در و وحشت بیداد میکند نورپردازی ماهرانهی سامان ارمی این شخصیت ها را افرادی در محاصره و در معرض دید نشان می دهد. او با تابش نورهای نواری خود از بالای صحنه و تغییر رنگ پیاپی آن ها به این شخصیت های کمک میکند که دردشان و رنجشان نمایانتر شود.
اما کسی که واقعا این هماهنگیها را بر روی صحنه خلق کرده است کار دقیق کارگردان و خوانش زیبای او از متن است.صحنهها اینقدر دقیق و پشت سر هم اتفاق میافتند که گویی مهندسی شده اند هیچ حرکتی از چشمان تیز بین کارگردان دور نمانده است و شناخت بسیار خوبی از فضای صحنهاش دارد و تماشاگر را غافلگیر میکند صرف نظر از چند قسمت بسیار کوتاه در کار کار ریتم خوب و روانی را دارد ومیزانسنها بسیار حساب شده و از رو فکر و اندیشه بوده است.
بطوری که تماشاگر تا آخر کار یک لحظههم چشم از کار بر نمیدارد همچین کاری رو باید حتما دید.