تاریخ: ۱۳۹۶/۶/۱۲
ورزشي كه بايد فرهنگ شود
ماردين سيداحمدي
 
كساني كه به شرق آسيا سفر كرده اند و يا مدتي را در كشورهاي اروپايي ماندگار بوده اند نيك مي دانند كه دوچرخه يك وسيله اياب ذهاب تفكيك ناپذير زندگي روزمره اين مردمان است، بقول ايرانيان؛ 
دوچرخه، "هم فال است و هم تماشا"،
"فال" از اين جهت كه يك وسيله نقليه ارزان و سالم تلقي مي شود كه از جنبه اقتصادي به صرفه است و از آنجا كه در آلودگي هوا و صوت نيز تاثيري ندارد مورد توجه همگان قرار گرفته است، بنزين هم نمي سوزاند كه انواع گازهاي مونواكسيد كربن و نيترو....    وارد محيط زيست كند و "تماشا"،از اين بابت كه دوچرخه سواري ورزشي است مفرح و لذت بخش و نشاط آور كه تمامي مزيت هاي يك ورزش استاندارد را در كنار لذت بردن از طبيعت داراست.
البته اگر به عوامل مسبب اقبال عمومي فرهنگ سازي دوچرخه سواري در اين كشورها توجه شود بي گمان ايجاد زيرساخت هاي لازم و مشوق هاي دولتي در اين پديده را نمي توان انكار كرد،زيرساخت هايي كه در شمايل ايجاد مسيرهاي مخصوص دوچرخه سواري و تعديل شيب هاي تند جاده اي و ساخت ايستگاههاي ويژه دوچرخه، راه اندازي سيستم دوچرخه هاي اشتراكي و از همه مهمتر تسهيل خريد دوچرخه براي همه اقشار جامعه نمود پيدا كرده است.
فضا سازي مسيرهاي دوچرخه رو و زيباسازي و اهميت دادن خاص به اين ويژه راهها اين انگيزش را در افراد پديد مي آورد كه اوقات فراغت بعد از كار روزانه اش را با ركاب زدن در اين مسيرها و لذت بردن از موسيق با يك هدست و يا گوش دادن به يك كتاب صوتي يا شنيدن برنامه راديويي موردعلاقه اش در طول پيمايش راه با گذر از طبيعت به رفع خستگي و فرار از دغدغه هاي روزمره بپردازد.
چرايي عدم اقبال عمومي ايرانيان به دوچرخه را بايد در چندين عامل فرهنگي و اجتماعي جستجو كرد كه ريشه در تاريخ و سبك خاص زندگي ايرانيان دارد، اين چرايي سبب شده است كه دوچرخه اين وسيله تفريحي و ورزشي در ايران در ارزش و قد و قواره واقعي خود ظاهر نشود و منزلت و جايگاه بايسته خود را نداشته باشد، در بهترين حالت ممكن ، حداكثر بعنوان يك اسباب بازي كودكانه و وسيله تفريحي نهايتاً قشر نوجوان مطرح شود، موضوعي كه در شمايل جايزه هاي چندين نسل قبل، جذابيت لازم را نيز به دليل سبك زندگي آپارتمان نشيني و در رقابت با دستگاههاي ارتباطي و بازي هاي كامپيوتري مانند موبايل، تبلت،لب تاپ و انواع بازي هاي رايانه اي ندارند.
در اين ياداشت در باب اين چرايي و مظلوم واقع شدن دوچرخه اين وسيله نقليه محبوب قديمي، كه از عوامل فردي و اجتماعي تا عوامل سياسي و اقتصادي و حتي جغرافيا در آن دخيل هستند به فاكتورهاي تاثير گذار زير مي توان اشاره كرد:
عامل اول همان عدم توجه متوليان مربوطه به ايجاد زيرساخت هاي لازم در انگيزش دوچرخه سواران است كه در بالا بعنوان دلايل توفيق كشورهاي ديگر در انگيزش افراد به دوچرخه سواري از آن ياد شد،اين متوليان مي توانند در ابعاد كلان حاكميتي دولت و وزارت ورزش و جوانان و در ابعاد شهري شهرداري ها و طراحان فضاي شهري باشند.
در كنار آماده نبودن زيرساخت ها، محروميت نيمي از جامعه در تفكيك جنسيتي و نگاه غلط به اين موضوع را مي توان يكي از دلايل ديگر عدم اقبال نيمه بعدي جامعه به اين موضوع دانست،محروميت جنس زن از دوچرخه سواري در قالب عرف و فرهنگ و نگاه مردسالارانه به ورزش دوچرخه سواري اگرچه نمي توان توجيه مناسبي براي آن دانست اما در حال حاضر اين تغيير نگرش و يا تعديل آن مستلزم تمرين و تكرار و فرهنگ سازي عمومي مي باشد،كاري كه زمان براست و چون از جنس فرهنگ محسوب مي شود،همانند شنا در خلاف جريان آب مشكل است.
فراگير شدن ميل به آسان خواهي و تن پروري افراد جامعه نيز در چندين دهه اخير خصوصاً دربين ميانسالان و جوانان، افرادي چاق و فربه با اضافه وزن آشكارا ساخته و پرداخته كرده است كه در حين حال كه نيازمند ورزش هاي در هيبت دوچرخه سواري هستند،بيشتر از آنكه راغب رسيدن به تناسب اندام از اين روش هاي صحيح باشند،شيوه هاي آسانتر و ناكارامد قرص هاي لاغري و لباس ها و گن هاي اندامي و حتي جراحي را براي نيل به اين مقصود انتخاب مي كنند.
يكي ديگر از دلايل ديگر دوچرخه نخواهي ايرانيان در بحث امنيت جسمي دوچرخه سواران خلاصه مي شود، رانندگان خودروهابا توجه به وضعيت خيابان و جاده ها و از همه مهمتر فرهنگ رانندگي ايراني بعنوان همراهان و ملازمان هميشگي اين ورزشكاران  شناخته شده اند، كه دوچرخه سواران در تقابل با اين قشر با احساس خطر و به دليل كاهش بروز تصادفات متصور از حضور بر روي زين دوچرخه سرباز مي زنند.
وضعيت جغرافيايي بسياري از شهر هاي ايران در دامنه كوهها و با پستي و بلندي هاي فراوان، به دليل سخت و دشوار كردن دوچرخه سواري جذابيت آن را كاهش مي دهد،هر چند اين عامل با ارتقاء عامل ايجاد راههاي مخصوص دوچرخه سواري قابل حل و يا حداقل تعديل است.
اين عوامل و عوامل ديگري مانند وضعيت اقتصادي مردم در كنار كمبود زمان اوقات فراغت آنها، بزرگ شدن بي رويه كلان شهر ها كه عملاً دوچرخه سواري را از قواره يك وسيله نقليه قابل اطمينان خارج مي كند به همراه مشكلات معيشتي منجر به چند شغله شدن افراد از دلايل قهر مردم با دوچرخه اند.
آشتي ملي با دوچرخه آرزوي بسياري از افراد پير و كودك و جوان و ميانسال ايراني است، آشتي كه در يك طرف آن مردم قرار دارند و براي اهميت دادن به سلامت خود در قالب ورزش و لذت بردن از هواي پاك و بدون دود خودروها بايد آستين همت بالا بزنند و از جنبه هاي تفريحي و سرگرمي و ورزشي و فرهنگي و زيست محيطي دو چرخه نهايت استفاده را بمنظور ارتقاء سطح سلامت خود و نسل آينده ببرند و در طرف ديگر دولت تا با ايجاد تسهيلات لازم ، رشد و گسترش فرهنگ ركاب زني را شتاب بخشد،تا اين وسيله محبوب دهه هاي پنجاه و شصت و هفتاد مجددا و شكوهمندانه به خيابان هاي شهرهايمان باز گردد.