تاریخ: ۱۳۹۶/۶/۱۱
بازخوانی پرونده ارابه مرگ دانش آموزان
ماردين سيداحمدی
امروزه حوادث قابل كنترل كه باعث مرگ و مصدوميت دانش آموزان كشورمان مي شوند كم نيستند، حوادثي از قبيل حادثه آتش سوزي در مدرسه اي در روستاي شين آباد پيرانشهر، تصادف مكرر سرويس هاي رفت و آمد مدارس، واژگوني و تصادفات كاروان هاي راهيان نور دانش آموزي و در آخرين مورد از اين حوادث تراژديك، اتوبوس حامل دانش آموزان هرمزگانی عضو تشکیلات سازمان دانش آموزی، که با هدف شرکت در اردوی ملی فرزانگان راهی شیراز شده بودند، واژگون و دچار حادثه شد.
پديده هايي كه بار اول نيست كه اتفاق مي افتند و تكرار اين فاجعه ها نشان از عدم تدبير مسئولين در ارائه راهكار براي توقف و كنترل اين دست حوادث دارد.
در اين فاجعه کشته شدن ٩ دانش آموز و قطع عضوء دو نفر ديگر تایید شده است که گفته مي شود پیکرهای فوت شدگان به هرمزگان منتقل شده است.
در حال حاضر کشور ما یکی از بالاترین ارقام تلفات جانی ناشی از سوانح رانندگی را دارد. 
بر اساس آمار رسمی، هر سال حدود 17 هزار نفر قرباني تصادفات جاده اي در ايران مي شوند.
اگرچه بايد اعتراف كرد كه از دلایل اصلی حوادث رانندگی در ایران، بی‌توجهی رانندگان به قوانین راهنمايي و رانندگي و عوامل خطاي انسانی به همراه فرسودگی و غير استاندارد بودن خودروها و مشکلات فنی و ايمني جاده‌ها عنوان شده است اما برنامه ريزي نامناسب و بي توجهي مسئولان مربوطه در اعزام كاروان هاي دانش آموزي نيز از عوامل موثر بر تشديد اين دست حوادث به شمار مي آيند.
در اين نوشتار بصورت خلاصه چند عامل موثر در نخبه كشي به سبك ايراني را مورد بررسي و كنكاش قرار مي دهيم، عواملي كه صرفنظر از بحث در خصوص اصل اين حوادث و پيامدهاي ناگوار و جبران ناپذير آن صرفاً به تشريح اين فاكتورها مي پردازد.
برخلاف تصور معمول كه در نگاه اول به علت ماهيت رسانه اي آشكار، شايد حوادث رانندگي را صدرنشين عوامل نخبه كشي در ايران بدانند، اولين و بزرگترين عامل نخبه كشي ايراني، فراهم نشدن زيرساخت هاي لازم براي اشتغال اين افراد است، امري كه باعث كوچ آنها از كشور و به تعبيري ديگر سبب رقم خوردن داستان  غريب "فرار مغزها" مي شود.
نخبگاني كه با رتبه هاي تك و دو رقمي بصورت بورسيه سر از بهترين دانشگاههاي جهان در مي آورند، مريم ميرزاخاني ها مي شوند و قيد وطن مي زنند و در غربت اگر به مرگ طبيعي هم نميرند براي توسعه و آباداني مملكت شان مرده بحساب مي آيند.
دومين عامل مهم، نبودن شرايط جذابيت هاي لازم براي اقناع در نگهداشت  نخبگان در وطن است، اين مورد را به اين صورت مي توان توضيح داد كه جذابيت اجتماعي لازم براي شرايط خاص سن و سال نخبگان در ابعاد تفريحي يا بسيار كم است و يا اصلاً وجود ندارد و اين مورد به كاتاليزور عامل اول تبديل مي شود تا فرايند فرار مغزها كه به زعم كارشناسان همان نخبه كشي تلقي مي شود، تسريع گردد.
استعداد كشي و برنامه ريزي نامناسب در انتخاب رشته و عدم توجه به عاملهاي شاخص فكري و هنري در دانش آموزان را نيز به دو عامل بالا به عنوان سومين ركن ركين نخبه كشي پنهان در سيستم آموزش و پرورش كشور اضافه كنيد كه اگرچه اين موضوع در قالب پديده " فرار مغزها " نمي گنجد اما دست كمي از آن ندارد و از آن مي توان با عنوان پديده "غبار مغزها" ياد كرد.
اما در حالي كه سه عامل فوق بصورت آشكارا و پنهان باعث پديده منحوس نخبه كشي به سبك ايراني هستند، هرازگاهي اخبار ناگوار حوادث جاده اي، آتش سوزي، ايمني، بهداشتي و... كام والدين ايراني را تلخ مي كند و حكايت از بعد ديگري از اين نخبه كشي ها دارد، اردوهاي زيارتي و تفريحي دانش آموزان ممتاز در نا امن ترين شرايط استاندارد و اعزام آنها به شيوه هاي منسوخ شده و حقيرانه هر چند به بهانه تشويق و ايجاد شرايط جاذبه آنها رقم مي خورد اما از يك زاويه ديگر بسان فاجعه واژگوني اتوبوس نمايندگان سازمان دانش آموزي عازم اردوي فرزانگان در داراب فارس ممكن است به فاجعه ملي تبديل شود، فاجعه اي كه با پرداخت چند صد هزار تومان اضافه هيچگاه اتفاق نمي افتاد و مقابله با آن حتي در شين آباد پيرانشهر با خريد يك بخاري استاندارد به ميزان پنجاه هزار تومان بيشتر، ميسر بود، تا نوجوانان آينده دار كشورمان يا همان نخبگان فردا، نسوزند و نريزند و پر پر نشوند.