جمال محمدزاده
حدود دو دهه از حضور پررنگ تویوتای ژاپنی در خیابان ها و جاده های مناطق کوردنشین می گذرد. این خودرو در این برهه زمانی کوتاە نزد مردم کوچه و بازار تصویری آمیخته از نیکی و بدی را از خود به نمایش گذاشته است. و در بطن خود روایت های مختلفی را موجب شدە؛ روایت های که کاملا با یکدیگر تباین دارند. یک سوی آن نماد مرگ و وحشت است و سوی دیگرش نشان زندگی و بقا.
داستان مواجهه پرشور و پرماجرای مناطق مرزی و کوردنشین با این خودرو قابل تامل است. داستان دقیقا از زمانی شروع می شود که جنگ هشت ساله ایران و عراق به پایان رسید. دوره سازندگی آغاز گردید. "نوسازی" و "پاکسازی" سیاست رسمی حکومت گشت. در حوزه نوسازی، دولت درهای خود را به سوی سرمایه گذاری و صنعت گشود. و در حوزه پاکسازی به بازیافت و واگذاری اقدام نمود. مزایده خودروهای نظامی دوران جنگ نمونه ای از این دست است.
از سوی دیگر، با آغاز دهه هفتاد شمسی به دلیل جنگ و ناآرامی های یک دهه گذشته، اقتصاد منطقه بی رمق شده بود، بیکاری و فقر رو به تکثیر بود. ماحصل آن نسلی شوریده و فقیر را به همراه داشت. این نسل جدید اغلب در حاشیه شهرها می زیست. از سیاست های مدرنیزاسیون و سازندگی بی نصیب مانده بود. تنها روشنایی پیش رو را فعالیت های زیرزمینی، غیرقانونی و در یک کلام قاچاق می دید. و صد البته به اکسیری نیاز داشت که با آن مدینه فاضله بسازد و آن اکسیر جادوی چیزی نبود جز خودروهای مزایده ای و آزمون پس داده دوران جنگ. این نقش را نخست جیپ گالانت و سپس تویوتا به عهده گرفت. خودروهای از نوع دو اف، سه اف و اخیرا چهار ونیم.
ورود جیپ گالانت به زندگی مردم منطقه با حمل و نقل آغاز شد و سپس با قاچاق پیوند خورد. شتاب این خودرو به موازات صعب العبور بودن منطقه، خصلت منحصر به فردی بدان بخشیده بود. و از قضا به واسطه سرعت غیرمجاز و ناامن بودن جاده ها، چپ شدن و تصادف امری عادی می نمود. همین خصیصه موجب گردید این خودرو در بین مردم منطقه به ماشین" تنظیم خانواده" شهرت پیدا کند.
با ورود تویوتا کم کم جیپ گالانت از نظرها افتاد. جذابیت و گیرایی آن عقول بسیاری را بی درنگ به تسخیر در آورد. و به نماد سرعت و شتاب، استحکام، سرسختی و لجاجت بدل شد. خصلتی که با فرهنگ و مردمان آن دیار پیوند وثیقی دارد. و روایت گر اخلاق و منش فرهنگی آنهاست.
تویوتا برای مردم کورد و به ویژه مرزنشینان چیزی بیش از اتومبیل است. هم "جان بخش" است و هم "جان کش". ترکیبی ناهمگون و پارادوکسیکال. با این تفاوت که همواره به سلطه دومی بر اولی انجامیدە است.
یکی از مهم ترین تصاویری که از تویوتا در ذهن ها نقش بسته است شتاب، سرعت، بی قانونی و ایجاد هراس است. زمانی که به حرکت درآید "سواره و پیاده" باید به صف بایستند و به تماشا نشینند. توقف نه از بهر صلابت و سیمای پرهیبت و جذاب آن، بلکه به واسطه "سان دیدن" آدم های که بر آن سوارند. و دور کردن خود از خطر و ناامنی. به واسطه همین ویژگی هاست که اخلاق تویوتانشینی از اخلاق شهرنشینی فاصله می گیرد و به اخلاق بادیه نشینی نزدیک می شود.
از سوی دیگر، این اتومبیل هر چند ظاهری یکدست ساده خاکستری دارد، و لیکن در باطن رنگارنگ و مبتنی بر تمایز است. تا جایی که افشاگر وضعیت اقتصادی نابسامان جامعه فقرزده است، و در دل خود جامعه دارای تبعیض و ناهمگون طبقاتی را نمایندگی می کند.
اما با این اوصاف مساله اینجاست که درمجموع هر چند تویوتا امروزه به نماد مرگ بدل گشته، اما این "ارابه آهنی" به الگوی غالب عده کثیری از مردان جوان فرودست کورد نیز تبدیل شده است. تا جایی که به واسطه قدرت سحرآمیز نهفته در آن، برای آنها حکم ماشین زندگی را دارد.