چهره هایی هستند که نه مرگ آنها را از میان می برد، بلکه مرگ آغاز زندگی آنهاست. اما خلاء زندگی دنیوی آنها، جامعه ای را دچار خُسران می کند و از خدمات آنها بی بهره. مرحوم احمد شریفی از جمله آنهاست؛ شریف زاده ای که خدماتش به جامعه کُرد همواره ماندگار خواهد بود. در بسترِ بیماری بودن، مرگ یا زندگی تفاوتی در ماندگاری نام و خدمات او در میان ما نخواهد داشت...
فیض اله پیری: مرگ بد جوری به نخبگان کورد لبخند زده و به شیوه مرموزی دهان گشوده است. چند سال اخیر را مرور کنید که چگونه گلهای خوشبو و چهره های دُرّمایه و دوراندیش را به کام می گیرد! "عباس کمندی" و "کابرات" و "عبدالله شریعتی" و "محی الدین حق شناس" و این اواخر "احمد قاضی" و نهایتا "احمد شریفی "که هریک از آنها در زندگی پربار خود برگی طلایی به تاریخ و فرهنگ کُردها افزوده اند.
مرگ حق است و حقیقت غیر قابل انکار. در کلیت خود تکراری مبارک است و لازم. برای زندگی ضرورتی است که هر انسان باید طعم آن را بچشد. تعدد و تکرارش هم چنان است که رویدادی عادی تلقی می شود. چنانکه مرحوم دکتر شریعتی بر این باور بود که "اگر نسان به درجه ای از پیشرفت علمی برسد که حتی بتواند مانع مرگ شود، از بی مرگی احساس نیاز می کند". پس فلسفه تکرارش نیز روح بخش است و جان افزا.
در شکلی دیگر مرگ برخی انسان ها لطفی است که خداوند در حق دیگر انسانها روا می دارد ؛ او را می برد و زحمت بازماندگان را کمتر می کند بلکه دمی بیاسایند.
اما چهره هایی هستند که نه مرگ آنها را از میان می برد، بلکه مرگ آغاز زندگی آنهاست. اما خلاء زندگی دنیوی آنها، جامعه ای را دچار خُسران می کند و از خدمات آنها بی بهره. مرحوم احمد شریفی از جمله آنهاست؛ شریف زاده ای که خدماتش به جامعه کُرد همواره ماندگار خواهد بود. در بسترِ بیماری بودن، مرگ یا زندگی تفاوتی در ماندگاری نام و خدمات او در میان ما نخواهد داشت.
شریفی از مهاباد آمد و به کرمانشاه رفت و در رادیو با چهره های نامی آن سامان اُنس و اُلفت گرفت. با مردم سنندج اُخوت و آمیختگی داشت و با ارومیه، خراسان و تهران در ارتباط بود و کنجکاویهایش نسبت به تاریخ و فرهنگ سرزمینش مثال زدنی. درکتابخانه اش ناب ترین نسخه های ادبی را گرد آورده بود و هرگاه از آن سخن می گفت، انگار حساسیت دیدگانش را وصف می کرد. با شور فراوان از کتابخانه و آثاری که تازه به دست آورده گزارش می داد و تازه ترین پژوهشهایش را بادوستان در میان می نهاد. همین کتابخانه و سفرهایی که به نقاط مختلف مناطق کوردنشین داشت،وی را به عنوان محور کوردشناسی و پژوهش در تاریخ و ادب کوردها جوهر کار کرده بود.
گاهی به سیروان می آمد و تازه ترین تحولات و کارهایش را با تحریره در میان می نهاد. انسانی شریف و موصوف به اخلاق بود و هیچگاه تزویر و تخریب دیگران نزدش معنایی نداشت. گرچه از نسلی بود که تحقیق فرهنگی را به سبک خود انجام می داد، اما از نقد مخالفان نهراسید و راه خود را ادامه داد؛ راهی که از نو گرایان جدا بود و آمیخته به عشق.
مرگ او گرچه خسارتی بزرگ برای مهاباد و جامعه کوردستان بود، اما نام او همواره در تاریخ منطقه باقی و خدماتش نزد وجدان عمومی گم نخواهد شد.
مامۆستا مەلا محەمەدی ڕەبیعی،مامۆستا سەید تاهیر هاشمی، ئەحمەد شەریفی
کرماشان، سەرەتای شەستەکانی هەتاوی