لە “قۆزلوێ”ی گەورکڕا بۆ “شێخاڵی” لە ناوچەی موکریان، 56 ساڵ بەر لە ئێستا
“السلام علیکم و رحمةالله و برکاته”
اینجا قوزلوی است، بنگاه ارادتپراکنی مخلص
دوست خیلی عزیزم آقای خالدآقا، قبلا باید معذرت بخواهم و بسیار هم معذرت بخواهم که در این موقع نابهنگام، یعنی موقع یقه گرفتن کارهای متعاقب و بدون مهلت تابستانی که کمتر فرصتی را حتی جهت یک سر خراشیدن ــ نه سر تراشیدن ــ در دست شما باقی نگذاشتهاند سر به سرتان گذاشته و به شرح مراتب ارادت و ودادی که باید به علت کثرت و وفرت آن در شبهای طولانی پاییز یا روزهای دراز بهار از آن یادی بشود وقت خیلی عزیزتان را تلف مینمایم، اما آخر چه میشود کرد و از شما چه پنهان کنم؟
عزیزم خالدآقا، طول و فصل عریضه مانع گشت که زودتر از این در صدد احوالپرسی آقازاده مظهر برآیم، انشالله وجود سلیم و حالت صحیح دارند و معلوماتی را هم پیدا کردهاند، اگر جسارتی محسوب نشود از قول بنده به ایشان بفرمایید دیگر از پینهچی نترسد و هیچ هم نترسد، زیرا من فکر کردهام چیزهایی که این آدم معمولی را در نظر مظهر یک آدم غیرعادی و موجود مرموز و مرعوبی جلوه دادهاند سه مورد بیشتر نیستند، یکی دستگاه آهنین، دیگری انبان به کمر بسته و آخرشان چکش میباشد. اولی چون پایش را به میزان زیادی به زمین فرو بردهاند و مرتب هم سرش را میکوبند، فرصت حمله و هجوم بسوی آدمی ندارد، دومی هم چون هر دو دستش را از پشت پینهچی محکم پیچانیدهاند و یک دو گرهی هم زدهاند هرگز مظنه خطر نخواهد بود. سومی هم چون پایش در دست پینهچی سخت گیر شده است امکان هجوم و پرتاب شدن را نخواهد داشت، پس اینها راه رساندن هیچ آسیبی را ندارند و پینهچی را هم اگر از این موجودات ظاهرا خطرناک لخت کنیم یک آدم عادی مثل من و شما خواهد بود، دیگر چه جای بیم و وحشت و رعب است؟ هیچ و هیچ. لازم است به اطلاع جنابعالی برسانم که بندهزاده هم از شوفر وحشت دارد و هر وقت ماشینی به آبادی میآید با ترس و لرز زیاد به منزل سرازیر میشود و هر چه فلسفه و منطق هم گفتهام تا حال سودی نداشته است.
اما خاتمه الکلام مخصوص ادعیه و سلام باید حضور مبارکتان عرض کنم که قبل از همه در فرصت مناسبی ارادت بی شائبه و اخلاص سرشار مخلص را به عرض ابویتان و ابوی مقام بنده حضرت آقای حاج محمدآقا برسانید و اضافه فرمائید که مخلص در وضع کنونی کە از ساحت مبارک ایشان دورم خیلی بیشتر از زمان شرف حضور، خود را رهین منت ایشان میدانم.
جان عزیزم خالدآقا امیدوارم موفق شوم در این تابستان به حضور مبارکتان شرفیاب شوم و دربارە مسافرت معهود مفصلا گفتگو کنیم و در همین امسال خود را مهیا نماییم، انشالله به سعادت و خیر،
مخلصت: احمدیان ٦/٥/٣٩