تنظیم کننده: محمد آتش زای
کارگران زحمتکش ترین و آسیب پذیرترین قشر جامعه هستند و آنچنان که باید به آنها توجه نشده است. لازمه ی کار مناسب و خوب، امنیت در محیط کار است. شأن و منزلت قشر کارگر به عنوان پایه های اصلی موجودیت جامعه انکار ناپذیر است. با سقوط صدام حسین و ثبات نسبی در اقلیم کردستان عراق، موجی از سرمایه های خارجی به این منطقه سرازیر شد ولی عدم وجود نیروی متخصص، فرصتی را برای نیروهای کار ایرانی فراهم کرد تا در این منطقه مشغول به کار شوند. "کمال محبی" اهل شهرستان بوکان از کسانی بود که برای پیدا کردن کار به اقلیم کردستان عراق رفت تا بتواند از پس مخارج و هزینه های زندگی خانواده خود برآید، ولی بخت با او یار نبود و در حادثه ای که در محل کار برای او اتفاق افتاد، برای همیشه خانه نشین شد. متن زیر گفتگوی پایگاه خبری ـ تحلیلی هاژه با کمال محبی است. امیدواریم این مصاحبه بتواند امید تازه ایی برای او و مرهمی بر دردهایش باشد.
هاژه: آقات محبی چه شد که برای کار به کردستان عراق رفتید؟
سال 1392 بود که به دلیل کسادی بازار و فشار های مالی، کارگاه کوچک بلوک زنی خود را با بدهی های فراوان رها کرده و برای کار به کردستان عراق رفتم. مخارج سنگین خانواده، خرج تحصیلات دختر یازده ساله ام و کرایه خانه ای که فقط اسمش خانه بود از مهمترین این دلایل بود، عزمم را جزم کردم که برای کار و بدست آوردن درآمدی مناسب به اقلیم کردستان بروم.
هاژه: به چه صورت(قاچاق یا قانونی) به کردستان سفر کردید؟ و به کدام شهر رفتید؟
با پاسپورت و به صورت کاملا قانونی به اقلیم کردستان رفتم و در منطقه ی داقوق در استان کرکوک اقامت گزیدم.
هاژه: در داقوق مشغول به چه کاری شدید ؟
در آنجا در شرکت احداث سوله های کارگاهی استخدام و با دستمزدی که تقریبا هفت برابر درآمد کارگاه کوچک بلوک زنی خودم بود مشغول به کار شدم.
هاژه: حادثه چگونه برایتان اتفاق افتاد؟
حدود بیست روز از اقامتم در اقلیم کردستان عراق می گذشت و هنوز حقوق ماه اول کارم را دریافت نکرده بودم، روزی سرگرم جوشکاری بر روی اسکله ی سوله بودم که ناگهان از روی آن(با ارتفاع تقریبا 15 متری)که پایه اش درست در محل مناسب بتن محکم نشده بود؛ بر زمین افتادم. به علت ضربه ی محکمی که به کمرم وارد شده بود، چند مهره ی پشتم دچار شکستگی شد و به علت امکانات محدودی که در بیمارستان محل بستری ام در کرکوک وجود داشت آنچنان که باید تحت مداوا قرار نگرفتم و همان جا فهمیدم که دچار خونریزی داخلی شدم. با اصرار زیاد پزشکان بیمارستان را که اکثراً عرب بودند راضی کردم که از من آزمایش بگیرند.
هاژه: نتیجه ی آزمایشات و جواب پزشکان به شما چه بود؟
بعد از معاینه ی پزشکان، سریع به اتاق عمل منتقل شدم بعد از چند روز به بیمارستانی در سلیمانه منتقل شدم. پدر پیرم که کارگر ساده است با پولی که از دوست و آشنا قرض گرفته بود، خودش را به کردستان عراق رسانده بود. پزشکان به او گفته بودند دچار له شدگی نخاعی در ناحیه ی کمر و شکستگی ساعد دست چپ شده ام.
هاژه: مسئول شرکت سوله سازی برای مداوای شما چه اقداماتی انجام داد؟ آیا هزینه های شما را متقبل کرد؟
صاحب شرکت همان روز اول در کرکوک به بیمارستان آمد و از خلاء قانونی اقلیم کردستان عراق استفاده کرد و ناپدید شد، مجبور شدم که همه ی هزینه های پزشکی و بیمارستان را از جیب خودم پرداخت کنم.
هاژه: هم اکنون وضعیت شما چگونه است؟
حدود سه سال است خانه نشین شده ام، از کمر به پایین تقریبا فلج و دیگر توانایی پرداخت آن 200 هزار تومان کرایه ی پارکینگی که به عنوان خانه اجاره کرده بودم را هم ندارم. با همسر و دخترم به خانه ی پدری بازگشتم؛ خانه ای یک اتاق بیشتر ندارد و از طرف دیگر هزینه ی درمان و فیزیوتراپی هم، ماهانه بیش از یک میلیون و نیم هزینه بر می دارد. در جهت پیگیری وضعیت و احقاق حقوق خود، چندین بار با مدیریت شرکت(شرکت سوله های کارگاهی در کردستان عراق) تماس گرفته ام. ولی هر بار با ادبیاتی رکیک و تهدید به مرگ روبه رو شده ام و از من خواسته اند که دیگر با آنان تماس نگیرم.
هاژه: از طریق سندیکای کارگران اقلیم کردستان عراق هیچ اقدامی انجام داده اید؛ تا به حقوق خود برسید؟
بلی، از راه سندیکای کارگران سلیمانیه، خواستار احقای حق خود شده ام. حتی کانال های تلویزیونی اقلیم کردستان عراق نیز خبر وضعیت من را پخش کرده اند ولی هیچ تأثیری نداشته و به حق خود نرسیده ام.
هاژه: آیا در سطح کشور پیگیر این مسئله شده اید؟ در صورت پیگیری پاسخ جواب مسئولان و ادارات چه بوده است؟
با خیلی از ادارات مرتبط تماس برقرار کردم ولی هیچ پاسخی دریافت نکرده ام. آخر سر به بیت رهبری نامه ای نوشتم و الحمدلله جواب گرفتم. از طریق بیت رهبری به وزارت امور خارجه دستور داده شد که پیگیر مشکل من باشند. وزارت خارجه با کنسولگری کشورمان در کردستان عراق تماس گرفته و کنسولگری پاسخ فرستاده که باید به اقلیم کردستان عراق بروم و وکیل بگیرم اما به علت فقر مالی تا امروز نتوانسته ام به آنجا بروم.
هاژه: حرف آخرتان جناب محبی رو به خوانندگان چیست؟
به علت فقر مالی نتوانسته ام به اقلیم کردستان عراق بروم و از طریق کنسولگری کشورمان پیگیر مشکلم باشم. جدا از هزینه راه و مخارج آنجا، باید هزینه وکیل را هم بپردازم ولی به علت تنگنای مالی چیزی در بساط ندارم، تنها خواسته ی من از همه خوانندگان عزیز این است که مورد توجه قرار گیرم و حامی و پشتیبانم باشند تا بتوانم حق خودم را در اقلیم کردستان عراق بگیرم. همچنین تقاضا دارم که صدای من از طریق پایگاه خبری ـ تحلیلی هاژه به گوش مسئولان برسد، تا انشالله حامی من در رسیدن به حق خود باشند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در اقلیم کردستان عراق قانونی در جهت حمایت از نیروی کارخارجی وجود ندارد. در حال حاضر صدها هزار فیلیپینی، بنگلادشی، اندونزیایی، ایرانی، عرب، ترک و ... در این اقلیم مشغول به کار هستند؛ کارگرانی که به خاطر حفظ موقعیت شغلیشان تن به هر شرایطی می دهند و پیمانکاران هم از این شرایط سواستفاده کرده و با بدترین شیوه ی ممکن با کارگران رفتار می کنند. در آخر امیدواریم که کمال محبی جوان 33 ساله ی بوکانی که دچار له شدگی نخاع و برای همیشه خانه نشین شد، بتواند به حق خود برسد. هرچند پزشکان به او گفته اند که می تواند بهبود پیدا کند ولی نبود امکانات مالی راه این بهبودی را هم بر او بسته است.