قلم برداشتن برای نوشتن از مرگ تکراری در جادهای که نامش دیگر مترادف با قتلگاه شده است، خود دشوارترین کار ممکن است. چگونه میتوان واژگانی یافت که عمق فاجعه را بیان کنند، بیآنکه این روایت به یک خبر عادی دیگر تبدیل شود؟
جاده برهان، محور مهاباد به بوکان، برای اهالی این دیار، دیگر صرفاً یک مسیر جغرافیایی نیست. یک رگ باز و در حال خونریزی است در شریان زندگی منطقهای که هر روز بخشی از سرمایههایش را میبلعد. دیروز، نوبت دکتر حسین حیران شد. نامی که درخششی علمی داشت، استادی در فیزیولوژی و مدرس دانشگاه در میلان ایتالیا، شهری که نماد فرهنگ و هنر و تمدن مدرن است. او به آغوش خاکش بازگشته بود، نه برای ماندن ابدی، که برای آغاز یک زندگی مشترک، برای مراسم نامزدی و شور یک وصلت. اما تقدیر، یا دقیقتر بگوییم، اهمال و بیعملی، سفر او را در جاده برهان به پایانی هولناک رساند.
میلان تا مهاباد، فاصلهای است نه فقط جغرافیایی، بلکه نمادی از مسیر پرپیچ و خمی که یک جوان توانمند برای رسیدن به قلههای دانش طی کرده است. او در دیار غربت بالیده بود، در بالاترین سطح علمی در اروپا تدریس میکرد و حالا بازگشته بود تا لبخند زندگی را با خانوادهاش قسمت کند. این تراژدی، فراتر از مرگ یک نفر است. مرگ یک امید، مرگ یک پتانسیل و ضربهای کاری بر پیکر جامعهای است که سالهاست خون جوانانش را در جادههایی شبیه برهان از دست میدهد.
تصادف زنجیرهای دیروز با برخورد کامیون ایسوزو، پژو و دو دستگاه سایپا، تنها یک سوانح رانندگی نبود. این نتیجه سالها عادیانگاری مرگ در این مسیر است. اینکه یک جاده حیاتی علیرغم حجم بالای تردد و اهمیت منطقهای، همچنان در نقشههای رسمی کشور با عنوان یک جاده فرعی شناخته شود، خود بزرگترین سند بیاعتنایی و بیمسئولیتی است. این چه برهانی است که میگوید جان مردم منطقه ما، لایق یک مسیر استاندارد و امن نیست؟
هر بار که فاجعهای در این جاده رخ میدهد، مسئولان، پشت یک عبارت کلی و تکراری پنهان میشوند: خطای انسانی. آنها هرگز به این پرسش کلیدی پاسخ نمیدهند که چرا جادهای با این حجم تردد، هنوز مملو از نقاط حادثهخیز اصلاح نشده است. چرا زیرساختها بهقدری ناقص و پر نقص است که کوچکترین خطا، به مرگی زنجیرهای تبدیل میشود؟ مسئولیتپذیری کجای قاموس مدیران ارشد قرار دارد؟ تا کی باید شاهد انداختن تمام تقصیر به گردن رانندهای باشیم که خود قربانی زیرساختهای ناکارآمد است؟
جاده برهان به یک دغدغه روزمره برای خانوادهها تبدیل شده است. هر بار که عزیزی قدم در این مسیر میگذارد، قلبها به اضطراب میتپد. و این اضطراب، به تدریج تبدیل به خشم و سپس به نوعی کرختی و پذیرش ناگزیر شده است. این کرختی است که باید مسئولان امر را بیدار کند.
کندی یا توقف کامل پروژههای راهسازی در سطح شهرستان، در تضاد فاحش با آمار فزاینده قربانیان در این جادهها قرار دارد. این پرسش کلیدی است که باید یقهی مسئولان را بگیرد، آیا جان یک پزشک، یک استاد دانشگاه، یک داماد در راه و هزاران شهروند دیگر، ارزش آن را نداشت که پروژههای راهسازی متوقف یا کند نشود؟ آیا رسیدن به یک جاده استاندارد در این منطقه، رؤیایی دستنیافتنی است؟
مرگ دکتر حسین حیران بیش از آنکه حاصل یک حادثه باشد، نتیجه یک تصمیم یا بهتر بگوییم، تصمیم نگرفتن و اقدام نکردن است.
اگر جان شریف آدمی برای شما مهم است، لزوم واکاوی تصادفات این جاده و ایجاد یک کمیته اختصاصی برای بررسی دقیق حوادث و نقاط حادثهخیز این جاده و سپس اقدام عملی فوری برای رفع آنها، دیگر از ضروریات است. مسئولان بیدار شوند. پیش از آنکه داغ یک برهان دیگر، ما را به سوگ بنشاند.