روزگاری پدران و مادران اغلب بیسواد و دارای تعداد زیاد فرزند، بدون تحصیلات، بدون مشاور، بدون آموزش مدرن فرزندان خود را از همان اوان زندگی مشق میداند. مشق و تمرین سختی، ممارست برای ورود به جهانی پر رنج، گرچه آن دوران بیشتر اوقات در سختگیری های اولیا نیز افراط میشد اما در موارد متعادل کودک به دلیل جمعیت زیاد خانوادهها، تنوع سنی فرزندان و ارتباطات در هم تنیده درخانوادهها از بدو تولد اجتماعی بزرگتر از خانواده را تجربه میکرد و به صورت خودبهخود بسیاری از مهارتهای اجتماعی را فرا میگرفت. جدا از اینکه نقش پدران در تربیت فرزندان در قالب تنبیه، مسئولیت بخشیدن، یاری گرفتن در شغل و پیشه و بسیاری موارد دیگر پررنگ بود خود کودکان نیز در اجتماعات کودکانه فامیلی از هم بازی های خود نه شنیدن و نه گفتن، زور گفتن و پاسخ به آن را، محبت کردن و محبت گرفتن و بسیاری دیگر از مهارتهای عاطفی و اجتماعی را فرا میگرفتند.
چالش های زندگی کودکان در چند دهه قبل متفاوت بود. اگر از درون این سبک زندگی انسانهایی مقاوم، سختکوش، صبور، تابآور بیرون میآمدند. بودند افرادی نیز که رفتارهای نامناسب اولیا و افراط در سخت گیری اولیا و نزدیکان آنها را در نوجوانی و بزرگسالی با انواع اختلالات اضطراب و بیماریهای روحی درگیر میکرد.
اما چالش کودکان عصر حاضر در آن سوی نمودار قرار دارد. تعداد کم فرزندان در خانواده، اولیای مضطرب و غرق در استرسهای روزمره، خاطرات تلخ دوران دیکتاتوری پدران و مادرانشان، القای اطلاعات غلط از سوی رسانههای مسموم، بدون هویت و بدون صلاحیت در کنار بسیاری از دلایل پنهان دیگر اولیا را در حالت خوش بینانه به انجام رفتارهای افراطی در تن دادن به خواستهی فرزندان و در حالت بدبینانه به یک بله قربان گو برای سالار خانواده تبدیل کرده است.
در زمینه روابط اجتماعی در اغلب اوقات راحتی کودک ملاک است تا صلاح و مصلحت او، حس رضایت کودک تعیین میکند غذای منزل چه باشد، دوست که باشد، اسباب بازی و پوشاک چگونه و چه مدلی باشد بدون در نظر گرفتن ملاحظات فرهنگی، اخلاقی و گاها بدون رعایت استاندارهای سلامت روحی و جسمی.
اولیای کمحوصله و پرمشغله، مضطرب و عجول امروزی تاب آوری پایین خود را به راحتی به کودکان خود منتقل میکنند. کودکان نسل امروز نیز با تمام چالشهای پیش رویشان در بسیاری از ابعاد باهوش هستند و مهارت بالایی در بهکرسی نشاندن حرف خود و رسیدن به خواستههای معقول و نامعقول خود در برابر اولیا کسب کردهاند، اولیا از روی ترحم های غیر متعارف، مهربانی های آسیب زا و گاهی تنها برای آنکه خود و ذهن خستهشان را از شر غر زدن و مقاومتهای فرزدانشان راحت کنند تن به قبول خواستهها میدهند.
نتیجه مجموعه رفتارهای پر نقص اولیا پرورش فرزندانی با تاب آوری پایین است که هنگام ورود به جامعه و به ویژه مدرسه با چالش های جدی روبرو خواهند بود.
مربیان و معلمان مراکز آموزشی امروز با چالشی جدی به نام تاب آوری پایین دانشآموزان روبرو هستند. دانشآموزانی ضعیف از لحاظ روحی که نه نشیندهاند، شکست را تجربه نکردهاند و سرشار از اعتماد به نفس کاذب هستند. آنچنان غرق تشویق و تحقق خواستههایشان شدهاند که در هنگام ورود به مدرسه با مقولهای بنام نه شنیدن، شکست و نظمپذیری غریبهاند و با رد شدن کوچکترین خواستههایشان بهم میریزند، بی انگیزه میشوند، مدرسه را فضایی ناامن و غیر جذاب میبینند و واکنش های خود را بصورت افت تحصیلی، بی انگیزگی، اضطراب و حتی پرخاشگری نشان میدهند.
اغلب معلمان که با امور تربیتی آشنا بوده در شناسایی این چالش ها مشکلی ندارند اما برای حل آن همراهی و هماهنگی اولیا را لازم دارند که متاسفانه در بسیاری از موارد اولیا نه تنها حاضر به پذیرش چالش موجود نیستند بلکه بر ادامه مسیر اشتباه تربیتی خود اصرار داشته و معلمان را متهم به بیسوادی، آبدیتنبودن و کمکاری میکنند.
اصلاح رفتارهای تربیتی در حوزه چالش مذکور هماهنگی کامل مراکز آموزشی، خانوادهها، هسته های مشاوره و رسانههای جمعی را می طلبد تا جامعه کنونی در مسیر پر پیج و خم تعالی و تکامل این مرحله را نیز طی کند.