تاریخ: ۱۴۰۴/۶/۱۱
چرا حق‌الناس در خانواده به فراموشی سپرده می‌شود؟

هاژه ـ در گذر زمان و چرخش روزگار، هر خانواده‌ای داستانی دارد. داستانی که در تار و پود آن، لحظه‌های شیرین و تلخ، محبت‌ها و کدورت‌ها و در نهایت، سایه سنگین فقدان عزیزان گره خورده است. اما چه می‌شود که پس از رفتن بزرگی، خانه‌ای که تا دیروز مأمن آرامش و صلح بود، به میدان نزاع و کشاکش بدل می‌شود؟ چه می‌شود که یادگارهای دیرین، به جای آنکه پلی برای همبستگی باشند، به دیواری بلند برای جدایی بدل می‌گردند؟

پدیده‌ای که در جامعه ما، بارها تکرار شده و همیشه داغی تازه بر دل خانواده‌ها گذاشته، ماجرای ارث و میراث است. این موضوع گاهی چنان عمیق و دردناک می‌شود که ریشه‌های محکم یک خانواده را از هم می‌گسلد و خواهران و برادرانی را که با هم بزرگ شده‌اند، در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد. گویا تمامیت‌خواهی و تمایل به تصاحب بیشتر، چنان پرده‌ای بر چشم می‌افکند که دیگر نه حرمت خانواده‌ای می‌ماند و نه یاد پدر یا مادری که تمام زندگی‌شان را صرف آسایش فرزندان کردند.

اینجاست که مفهومی به نام حق‌الناس معنایی عمیق‌تر پیدا می‌کند. حق‌الناس، صرفاً یک اصطلاح مذهبی یا قانونی نیست، بلکه بنیانی استوار برای زیستن در یک جامعه و در یک خانواده است. این حق یادآور این است که دارایی‌ها، امانت‌هایی هستند که باید با عدالت و انصاف تقسیم شوند. وقتی که صحبت از ارث می‌شود، این امانت جنبه‌ای مضاعف پیدا می‌کند، زیرا نه فقط مالی از کسی دریغ شده، بلکه حقوق فردی پایمال شده است. این میراث، نه تنها حق مالی دیگران است، بلکه حق عزیز از دست رفته‌ای است که روحش در گرو آرامش و آسایش فرزندانش است.

چه بسیارند خانواده‌هایی که به خاطر پنهان‌کاری، نادیده گرفتن حق خواهران یا برادران، یا حتی تلاش برای تصاحب اموال پیش از موعد، سال‌هاست که در دایره‌ای از کدورت و سکوت گیر افتاده‌اند. روابطی که می‌توانستند سرشار از مهر و همبستگی باشند، به سردی گراییده و در نهایت به شکایت و دادگاه کشیده شده‌اند. جایی که کلمات محبت‌آمیز جای خود را به واژه‌های حقوقی و بندهای قانونی می‌دهند و مدافعان حق در برابر تجاوزکاران قرار می‌گیرند. این مسیر، هرچند ممکن است به احقاق حق منجر شود، اما هزینه‌ای گزاف به همراه دارد، هزینه‌ای به نام فروپاشی عاطفی خانواده.

فروش اموال پیش از موعد یا تصاحب دارایی‌ها بدون رضایت وراث، عملی است که نه تنها در قوانین عرفی و مدنی نکوهیده است، بلکه در تمامیت آموزه‌های اخلاقی و دینی نیز مردود شمرده می‌شود. این اقدام نه تنها منجر به پایمال شدن حقوق دیگران می‌شود، بلکه خیانت به اعتماد و رابطه‌ای است که در طول سال‌ها ساخته شده است. قانون در چنین شرایطی، ابزاری است برای بازگرداندن عدالت، اما آیا می‌توان روابط ویران‌شده را نیز ترمیم کرد؟

شاید بزرگترین درسی که از این ماجراها می‌توان گرفت، این باشد که دنیا و تمام دارایی‌هایش، آنقدر ارزش ندارند که ما را از عزیزانمان جدا کنند. هیچ مبلغی، هیچ خانه و هیچ زمینی، به اندازه خاطره لبخند یک برادر یا محبت یک خواهر ارزش ندارد. این مال، هرچند زیاد باشد، در نهایت فانی است، اما زخم‌های عمیقی که بر روابط خانوادگی می‌نشیند، ممکن است برای همیشه باقی بماند.

پس پیش از آنکه دست به کاری بزنیم که ممکن است تمامیت خانواده را به خطر اندازد، لحظه‌ای درنگ کنیم. به یاد آوریم که اگر پدر یا مادری امروز در میان ما نیست، روح او در گرو این است که فرزندانش پس از او در صلح و آرامش زندگی کنند، نه در کشمکش و نزاع. پرداخت حقوق دیگران، صرفاً یک تکلیف قانونی نیست، بلکه یک وظیفه اخلاقی و انسانی است.

شاید وقت آن رسیده باشد که از این نزاع‌ها دست برداریم و به جای آنکه به دنبال سهمی بیشتر باشیم، به دنبال آرامش و صلح باشیم. زیرا میراث واقعی یک خانواده، نه در سند و زمین، بلکه در عشق و احترامی است که از پدر به فرزند و از فرزند به نسل‌های بعد منتقل می‌شود. این میراث، جاودان است و هرگز از بین نمی‌رود.