طراح و مصاحبهگر: سیامند مهتدی
سوال: آغاز آشنایی شما با آثار استاد «هیمن» چگونه بود و چه برداشتی ازآن متون اولیه که با آن آشنا شدی در ذهنت بر جای مانده است؟
•شعر استاد «هیمن» را از سال1366 میشناسم. دوران نوجوانی و آشنایی با اولین شعر ایشان که در واقع شعری با زبان ساده ولی دربردارندهی مفاهیم سیاسی و جامعهشناختی بود. آن زمان چون با زمینهی تاریخی آن شعرآشنایی نداشتم، تنها تم طنزگونهی شعر، وزن ساده و ریتم آن برایم جالب بودند. شعری در نکوهش نظام فئودالی در کردستان ایران و نقد رفتارهای چنین جامعهای که انسان در آن به نوعی به دو طیف فرادست و فرودست یا به عبارتی ارباب و رعیت طبقهبندی شده و البته در این مناسبت ارباب و رعیتی کاراکترهایی دیگری نیز وارد شده و به نوعی نظام اجتماعی و اقتصادی ناسالمی را ترسیم میکند که در آن اکثریت انسانها مورد ظلم واقع میشوند. چنین بحثی از طرف استاد «هیمن» به چند دلیل حائز اهمیت است. اولا «هیمن» به عنوان شاعر و روشنفکر زمان خودش، باید مواضعی را اتخاذ میکرد که نشان دهندهی پیشگام بودن وی باشد. چون یکی از وظایف روشنفکران نقشی است که در تقابل با ساختارهای سنتی و بازدارندهی پیشرفت اجتماعی و نقد سیستمهای فرسوده و .... ایفا میکنند. روشنگری و مواضع انتقادی نسبت به دگمهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و ... برخی از صفتهایی هستند که برای اشخاص با رویکرد روشنفکری به کار برده میشوند. در این شعر و البته با دقت در بسیاری از شعرهای دیگر «هیمن» چنین رویکرد انتقادی نسبت به مسائل اجتماعی برجسته است و یکی از دلایل محبوبیت و پذیرش اجتماعی شعر او همین درونمایه و رویکرد انتقادی است. دلیل دوم این است که «هیمن» از لحاظ اجتماعی خود به دو پایگاه اجتماعی سنتی در کردستان ایران تعلق دارد که هر دو پایگاه از پایگاههای تاثیرگذار بر ذهن و روان و زندگی انسان کرد بودهاند. به قول گزین گویهای در میان کردها «هیمن» از کسانی است که «پشت و روی اطلس و دیبا دارد »، یا به قول فارسها نجیب الطرفین است. این اصطلاح را معمولا در مواردی و برای افرادی به کار میبرند که نسب کسی از دو طرف خانوادهی پدری و مادری به خاندانهای اصیل، تاثیرگذار و مهم در جامعه برسد. اتفاقا «هیمن» دو پایگاه اجتماعی بسیار مهم آن زمان جامعهی کردی را داراست. از طرف خانوادهی پدری از خانوادهی شیخالاسلام و مالکین منطقهی مهاباد و از طرف خانوادهی مادری از شیخزادگان و نوادگان شیخ برهان است. با چنین ریشهای در سنت جامعهی کردی که البته همین دو طیف هم قدرت و ثروت جامعه را در دست داشتند، وی به منافع شخصی و خانوادگی و طبقاتی خود پشت کرده و به نقد نمونههای ناکارآمد آن میپردازد. در هر حال اولین آشنایی من با شعر «هیمن» چنانچه عرض کردم همان شعر «من فاش میسازم بی باکم» است. شعری که ناکارآمدی عاملان و فرسودگی آن ساختار اجتماعی سنتی را فاش میسازد و بیباکانه هم به نقد آن میپردازد. قبل از او افراد دیگری از جمله شاعری با تخلص «فانی» در صدد بودهاند زوایایی از این ناکارآمدی را فاش کنند و در شعری به نام «میخواهم فاش کنم و جرات ندارم» در مجلهی نیشتمان سال 1323 از آن سخن گفته است و اتفاقا «هیمن» در پاسخ به همین شعر «فانی» و در شمارهی بعد همان مجله است که «فاش میگوید و از گفتهی خود دلشاد است».
سوال: مشخصههای شعر و نثر «هیمن» از نگاه شما کدامها هستند؟
• شعر و نثر «هیمن» آنقدر فراز و فرود داشته است که برشمردن مشخصههای آن مجالی بیشتر از یک گفتگوی کوتاه را بطلبد. اما اگر بخواهیم به صورت اجمالی ویژگیهای نثر «هیمن» را برشماریم میتوانیم بگوییم نثر «هیمن» دارای زبانی ساده و ساختاری منسجم و به دور از هرگونه اصطلاحات و واژگان فنی است که گاهی در متون ادبی پیشینیان به چشم میخورد. خصوصا این آسیب یا ویژگی در متون تحصیلکردههای مدارس سنتی که دانششان صبغهی طلبگی هم داشت و در متونی که به زبان فارسی مینوشتند به خوبی نمود پیدا میکرد. متونی سرشار از اصطلاحات حجرهای و فقهی و به اصلاح میرزا ماآبانه، در حالی که استاد «هیمن» در اتوبیوگرافی خود تحت عنون «از کجا تا به کجا» که اوج نثرنویسی نویسندگان این نسل است، بی تکلف و با زبان مردم عادی صحبت میکند. سادگی در بیان و البته مالامال از نشانههای فرهیختگی یک زبان، چون بیتکلفی به معنی بی مسئولیتی در کاربرد زبان یا فقر زبانی نیست. این بیان ساده با ضربالمثلها، اصطلاحات، کنایات، استعارات عادی شده در زبان عامیانه، پند و ... آمیخته و زبانی را ارائه داده است که از همان زمان به معیاری برای نویسندگان هم عصر و بعد از «هیمن» تبدیل شد. «هیمن» همین زبان را در ترجمهی آثار «شکسپیر» و «موپاسان» و «تواین» و در داستانهای خودش نیز آزموده است. از طرفی پایبندی «هیمن» به تعهد زبانی و نوشتن به زبانی اصیل و پیراسته از اصطلاحات و واژگان زبانهای دیگر، از جمله عربی که در متون بسیاری از معاصرانش در کردستان عراق و در شعر شاعران هم رواج داشت، باعث شده که حتی استاد «هیمن» در قرائتهای ادبی از متون شعری و نقدهای اجتماعی و سیاسی که نگاشته است نیز همان زبان را حفظ کند. به هر حال پرداختن به این حوزه مجال بیشتری میطلبد.
در حوزهی شعر که کار جدی و اصلی «هیمن» است نیز باید ادوار متفاوتی برای شعرش قائل شد. البته هر دو بحث زبان نثر و شعر «هیمن» را در مقالات متفاوتی مورد بحث قرار داده و تقسیمبندیهای سبکی و زبانی شعر و نثر ایشان را بحث کردهام و شما خودتان زحمت ترجمهی یکی از این مقالات را هم کشیدهاید.
«هیمن» با توجه به اینکه جزو شاعرانی است که در مرزهای زمانی بین سستی سنت و ظهور و بروز مدرنیته در کردستان ایران سر برآورد و در جامعهای که از لحاظ طبقاتی هم ریشه در سنت داشت و هم شمیم نوگرایی در روابط اجتماعی به مشامش خورده بود، طبیعی است که متونش متاثر از هر دو فضا باشد. بنابراین میتوان هم بر اساس متون موجود در دورهی او و قبل از او، فضا و زبان شعری را مورد تحلیل قرار داد و هم میتوان حدس زد که از لحاظ اندیشه شاعران آن عصر در رابطه با شعر چه تفکر و تعریفی داشتهاند که بر اساس آن شعر سرودهاند یا به اصلاح گفتمان غالب در آن دوران چه بوده است.
نسل پیش از «هیمن» وابسته به گفتمان سنتی شعر کردی است. این نسل اکثرا از طبقه روحانیون و تحصیلکردههای حجره و مراکز علمی دینی بودهاند. بخشی هم از طبقهی حاکمان و خوانین و عدهای هم سربرآورده از تکایا و خانقاهها بودند. در واقع شعر سنتی کردی مثل شعر سنتی در ایران بیشتر در اختیار طیفهای خاصی بود، چون اینان بیشتر امکان و توان حضور در مراکز آموزشی را داشتند. ولی در نهایت اکثرا از لحاظ رویکردهای معنایی و زبانی در شعر وابسته یک سیستم بودند، چون منابع علمی سنتی علاوه بر برخی متون ادبی چون بوستان و گلستان و ... منابع دینی مشابهی بود و علوم مربوط به دستور زبان عربی و ... در چنین فضایی شاعران همگی بر مداری سیر میکردند. احمد خانی، ملای جزیری، ملا خضر مکاییلی شاویسی(نالی)، ملا محمد بالخی(محوی)، ملا مصطفی بیسارانی، ملا صالح حریق، ملا معروف کوکهای، شیخ رضا طالبانی، سید کامل امامی، عباس حقیقی، سیف القضات ، مصباح الدیوان، و بسیاری دیگر که یا ملا یا شیخ و یا خانزاده بودهاند. گذر از چنین فضایی و گام نهادن در مسیر دیگری در حوزهی شعر، جسارت بسیاری میطلبیده است. البته قبل از «هیمن» کسانی چون «سیف القضات» و «ملامعروف کوکهای» سعی کردند از لحاظ گفتمانی، شکاف عظیمی در شعر کردی ایجاد کنند. آنان سعی کردند با گذر از ذهنیت سنتی شعر اسلاف خود چون «میرزا عبدالرحیم وفایی» که یکی از چهرههای توانمند و کم نظیر بود، از حرکت بر مرزهای عشق و عرفان و صوفیگری بپرهیزند و گام در مسیر پر سنگلاخ جامعه و واقعیت نهند. در اینجا بحث از ادبیت متن نیست، بلکه نوع نگاه شاعر و دوری یا نزدیکی متن آنان به مسائل اجتماع مد نظر است. شعر قبل از آنها شعر شور و اشتیاق به معشوق، هیجان و سوز عاشقانه و عارفانه و ... بود. شعر ملا معروف و سیف القضات شعر دردها و رنجهای انسان و نقد ساختار جامعهی سنتی و تشویق جامعه به بیداری و به اصطلاح دارای مضامین متفاوت از شعر قبل از خودشان بود. آنچه که شاعران فارس زبان دورهی بیداری انجام دادند. چنین شعری زبانش نیز متفاوت بود. «هیمن» وارث این سنت شعری شد. هر چند در شعرهای آغازینش و البته در موارد اندکی از جنبهی زبانی ریشه در اندیشهی پیشین شعر کردی دارد. اما در اولین متون جدی خود و در همان دهههای 20 و 30 شمسی، یعنی بیش از هفتاد سال قبل؛ به مسائل روز جامعه و سیاست پرداخت. ابتدا شعر برای او ابزار روشنگری بود. روشنگری در خصوص افشای سیاستهای حاکم دوران سلطنت پهلوی، نوع روابط شکل گرفتهی اجتماعی، ساخت فرهنگی و سنتی جامعه در اموری چون نگرش انسان کرد به زن، مسئله حضور زنان در جامعه و به طور کلی انتقال مفاهیم اندیشهی مدرن از طریق شعر. نمونههای بسیاری در شعر «هیمن» وجود دارد که به موتیفهای آشنای شعر او بدل گشتهاند و صد البته به الگوی فکری شاعران و نویسندگان بعد از او نیز. در ادوار بعد شعر برای «هیمن» جدا از این جنبه از لحاظ زیباییشناختی هم اهیمت بیشتری مییابد و «هیمن» با تجربهی فرمها و قالبهای گوناگون به قول خودش «افق شعر را وسیعتر میکند». شعر «هیمن» در تجارب اولیهاش، تجاربی عینی و گاه گویای درخواست مظاهر زندگی و فکر مدرن بوده و جنبهی روشنگری در آن برجسته است و در تجربههای متاخرش خصوصا در مجموعه شعر «نالهی جدایی» شعرهایش اکثرا عمیق و دارای درونمایهای فلسفی هستند که تجربههای درونی و اندیشهی فلسفی وی را بازگو مینمایند. هر دو شعر بلند و کم نظیر «نالهی جدایی» و «غروب پاییز» متضمن نمونههایی از تعمق فلسفی و نگاه ویژهی یک شاعر به انسان و هستی است.
سوال: جایگاه انسان و به ویژه انسان آزاد در شعر «هیمن» چشمگیر است. به نظر شما «هیمن» انسان و انسانیت را چگونه میبیند؟
• شعر «هیمن» شعر معانی انسانی است و بیشتر از هر شاعری در بین معاصرانش به مفاهیم مرتبط با آزادی انسان، آزادی زن، نقد نظام شاهنشاهی، حقوق زن، حقوق فرودستان، دعوت به صلح و آشتی ملل و انسانها، ضدیت با جنگ، و ... پرداخته است. در زمانهای که اتفاقا شاعران برخی از ملل دیگر گاهی ملتشان را به اعمال خشونتآمیز تشویق میکنند؛ «هیمن» در اوج آزادگی میگوید : «آرزویم این است هر انسانی آزادانه زندگی کند»، یا مینویسد: «وطنی آباد و زیبا را آرزو میکنیم» یا در شعر بلند «نالهی جدایی» میگوید : «شیون من شیون انسانی است »... اینها و صدها نمونهی دیگر در شعر «هیمن» نشان از روح شاعری دارد که به تولرانس(Tolerance)، تفاهم، آرامش و همزیستی عمیقا عقیده دارد.
سوال: زبان در شعر «هیمن» چگونه است؟ آیا تفاوت زبانی در لحن و زبان «هیمن» در دورههای متفاوت نوشتارش مشهود است؟
• چنانچه قبلا اشاره شد شعر «هیمن» متاثر از فضای سیاسی و اجتماعی پیرامونش خلق شده است. بدان معنی که او مثل بسیاری دیگر تنها به شور و شوق درونیاش بسنده نکرده تا با سامان دادن رابطهای عاشقانه-عارفانه با شخصی فیالمثل او را پیر طرقت بنامد و یا فردی عادی را جامع العلوم بخواند، چنانچه در شعر پیشین چنین نمونههایی به چشم میخورد. ممدوحان یا مخاطبین شعری، یا سوژههایی که تولید شعری شاعر متاثر از آنها یه به خاطر آنها بود، فراتر از انسان و واقع انسانی و اجتماعی نمود پیدا میکردند. شعر «هیمن» دورهای بسیار کوتاه ویژگیهایی زبانیاش را از این فضا گرفت، ولی در شعرهای دورهی روشنگری و روشننگری خود استاد «هیمن» شعر به طبع موضوع خاص و نزدیک شدن به مسائل اجتماعی و سیاسی، زبان متفاوتتری پیدا کرده است. بنابراین شعر استاد با توجه به موضوعات و مفاهیمی که درونمایهی شعرش را شکل دادهاند، نوع واژگان و زبان متفاوتی را برگزیده است. زبانی که امروزه بسیاری آن را پایهای برای زبان استاندارد کردی محسوب میکنند.
سوال: عشق به زیبایی و زن به عنوان مظهری از زیبایی بخش عمدهی تار و پود شعر «هیمن» را در برگرفته است،آیا «هیمن» نگاهی دنیوی و مادی به عشق دارد یا نگاهی معنوی؟ مرزی بین عشق به زیبایی و عشق معنوی در شعر «هیمن» قابل ترسیم است؟
• زن در اندیشه و شعر «هیمن» به چند وجه رخ نموده است. زن در قالب موجود اثیری، دست نایافتنی و معشوق قادری که مقدرات زندگی عاشق را رقم میزند، در حوزهی متن فعال مایشاء است، در مقابلش عاشق (شاعر) ناتوان و منفعل و بیشتر التماس کننده است. طبیعی است که چنین نگاهی ریشه در سنتهای ادبی دارد. سنتهای ادبی که با واقع اجتماعی خود در تضاد بودهاند. چرا که زن جایگاه و پایگاهی که در شعر سنتی دارد متفاوت از وجود واقعی و جایگاه حقیقیاش است و نه تنها با آن فاصله دارد، بلکه چنین جایگاهی دور از توانمندیها و خصال و ویژگیهای یک انسان است. ظهور این جنبه از زن در شعر شاعران پیش از «هیمن» بیش از حد تصور پررنگ و مشهود است، دلیلش هم تاثیرپذیری از همگنان و هم قلمان و هم زبانان فعال در حوزهی شعر بوده است. بدان معنی که ذهنیتهای تولیدکنندگان ادبی و فعالان حوزههای فرهنگی بر تولیدات دیگران اثر گذاشته و در نوع انتخاب زبان ، فرم و نگاه زیباییشناختی آنان نقش داشته است. این همان چیزی که اندیشمندی چون «پیر بوردیو» در مبحث «نظریهی میدان» آن را مطرح میکند. بدان معنی که در چنین مواردی «آنچه شخص به آن به مثابهی انتخابی فردی توجه میکند در عمل چیزی جز درونیسازی قواعدی نیست که گروهش به او تحمیل کرده است.» این درونیسازی قواعد مفهومی در حوزهی شعر، نوعی ذائقه را پرورش میدهد که شاعران دیگر در تولید چنان متونی بکوشند یا بهتر بگویم به بازتولید همان نوع نگرش و اندیشه بپردازند. در همین رابطه «بارت» در «درجهی صفر نوشتار» در خصوص تاثیر زمان و نوع اندیشه و زبان حاکم بر نوشتار، عقیدهی مشابهی دارد و میتوان در این رابطه نوعی قرابت بین نظر او و نظریهی بوردیو مشاهده کرد. چرا که او هم معتقد است شرایط حاکم بر جامعه - حالا ما میتوانیم این شرایط را سیاسی، اجتماعی، ادبی و فرهنگی فرض کنیم،- بر نوشتار و اندیشهی نویسندگان تاثیر خواهد گذاشت. وی تا جایی بر این امر تاکید دارد که معتقد است حتی نویسندگانی که از جامعه کناره گرفتهاند و تنها به بازگویی ذهنیات خود میپردازند نیز، از لحاظ نوع نوشتار باز به جامعهی خود وابسته هستند. یعنی هرچه این رابطه بیشتر باشد میزان تاثیرپذیری نویسنده در حوزههای دیگر چون اندیشه، ساختار اثر، تکنیک و فرم و ... نیز افزایش پیدا خواهد کرد. این بحث تقریبا با مفهوم بوردیویی میدان که در آن ذائقه شکل گرفته و دیگرانی که متاثر از ذائقهی شکلگرفته به بازتولید همان اندیشه و فرم و ... میپردازند اشتراکات زیادی دارد. در اینجا بحث قابل طرح این است که آیا نویسنده و شاعر محکوم به ماندن در فضای کلی اندیشهی حاکم بر جامعه چه در حوزهی فرم و چه در وادی زبان است. بی گمان پاسخ مثبت نیست. چرا که مدام ساختار شکنانی هستند که از این خطوط عبور کرده و قواعد بازی را بر هم میزنند و به اصطلاح ذائقهی عمومی را به چالش میکشند.
اگر بر اساس این مدل به خوانش تجربهی شاعری چون «هیمن» بپردازیم، چه در حوزهی نگرش او به زن و چه در حوزهی زبان، ادوار متفاوتی را میتوان برای شعر او متصور بود. در مراحل اولیهی کار شاعری، تاثیراتی از زبان و اندیشهی شاعران و فضای کلی جامعه پذیرفته است. همین تاثیرات در نگاه او به زن و نوع کاربرد زبان در متونش راه یافته است. البته «هیمن» کمترین تاثیر را از این فضا پذیرفته است. وی با تغییر نگاهش از زن به عنوان موجود ناتوان و غیر فعال در حوزهی جامعه تا شیفت از زندگی فئودالی به زندگی روشنفکرانه و انتخاب زاویه دیدی انتقادی به سنتهای خانوادگی و اجتماعی و ... در پی بر هم زدن نگرش مسلط یا همان چیزی است که منتقدان از آن به شعور متعارف تعبیر میکنند. در بخش دوم شعرهایش زن در مرز بین معشوق کلاسیک و به عنوان انسانی که با ظاهر و توانمندیهای انسانی رخ مینماید و البته گامی عقبتر از نیمهی دوم خویش است ظاهر میشود. چون «هیمن» متذکر میشود که «شیرین» معشوقهی زیبا روی «وفایی» را که با هر تاب دوکش، دب اکبر و اصغر به چرخش میافتادند را نمیخواهد. بلکه زن مسئولیتی فراتر از این طنازی و دلرباییها را دارد و آن اینکه باید شجاع باشد و «چشمها را شسته و جور دیگر جهان را ببیند»، دوستدار دانایی و آموختن باشد. مطرح کردن چنین مطالبی، انتقادی ضمنی به وضعیت زنان است که در بند سنتهای کهن ماندهاند و از خانههایشان پا فراتر ننهاده و گو اینکه در این جهان مسئولیتی جز دلبری با شاعران و ... ندارند. در حالی که «هیمن» مدلی دیگر که بر آموزش آنان تاکید دارد را پیشنهاد میکند و در گامهای دیگر سمبلهایی چون «ژاندارک» و «اختر» را در آنها یافته و زن دلخواهش که دوشادوش مردان در همهی موقعیتهای اجتماعی حضور دارند را معرفی میکند. از جنبهی احساسی هم، زیبایی زن در نگاه «هیمن» بیشتر جنبهی معنویی دارد. در نگاه او و در متون شعری او، زنی که به عنوان معشوق هم حضور دارد تنها جسم و تن نیست که وصف جنبههای تنانی و زیبایی اندامهای زنانه، همهی گسترهی شعر او را تسخیر کرده باشد. گرچه شعر او بی بهره از این متون هم نیست، اما چنانچه خود در شعر «زیبایی کافی نیست» میگوید «نه زندگی تنها هوس است و نه زیبایی صرف برای زن بسنده» چیزی فراتر از اینها را در وجود زن جستجو کرده است.
منبع: مجله بوکان؛ شماره 4 ص 19-21