چالش سلیمان: وقتی مشاور زندگی دیگرانی ولی تو زندگی خودت گیر کردی!
تا حالا شده بشینی پای حرفای دوستت، با یه لیوان چای و نگاهی پر از خردمندی، واسش نسخه زندگی بپیچی، ولی وقتی نوبت خودت میرسه، دستت تو پوست گردو بمونه؟! نگران نباش، دچار یه ویروس روانشناختی ناشناخته نشدی. این یه پدیده کاملاً علمیه!
روانشناسا اسمش رو گذاشتن "چالش سلیمان" همون تفاوت عجیب بین خرد ما برای زندگی دیگران و گیجی ما در برابر زندگی خودمون
اصطلاح چالش سلیمان که با نام پارادوکس سلیمان (Solomon’s Paradox) هم شناخته میشود، پدیدهای است که طبق آن افراد در مواجهه با مشکلات خود نمیتوانند عاقلانه عمل کرده و تصمیمهای درستی بگیرند اما وقتی به افرادی که همان مشکلات را دارند میرسند، مشاورههای خوبی ارائه میدهند.
از کجا اومد این اسم شیک و باکلاس؟
اسمش برگرفته از حضرت سلیمانه؛ پادشاهی که بهخاطر خرد و قضاوتهای شگفتانگیزش معروف بود. (بله، همون داستان معروف دو مادری که سر بچه با هم دعوا داشتن!) ولی حتی سلیمان هم گاهی وقتی پای زندگی خودش وسط بود، کمی کمتر سلیمانوار رفتار میکرد. خلاصه، دانشمندا گفتن: بیایید به افتخار همهی خردمندهایی که تو زندگی خودشون کمی... اممم... گیج میزنن، اسم این پدیده رو بذاریم چالش سلیمان!
علم چی میگه؟ یه کم آکادمیک، یه کم شیرین! مطالعاتی از Igor Grossmann و Ethan Kross (دو مغز متفکر دنیای روانشناسی) نشون میده که ما آدمها وقتی پای مشکل دیگرانه، تصمیمگیریهامون منطقیتر، خنثیتر و از نظر اخلاقی بالغتره. ولی وای به روزی که همون مشکل واسه خودمون پیش بیاد! اونوقت منطق میره مرخصی، احساسات فرمانده میشن و نتیجه؟ یه مشت تصمیم عجیب و غریب که بعداً تو آینه به خودت میگی: "تو دیگه کی هستی بابا؟!"
آزمایشها چه میگن؟ (از کف دانشگاه تا دل شبکههای اجتماعی!) یه تحقیق جالب انجام دادن: به دو گروه از آدمها یه موقعیت احساسی دادند؛ یکی باید واسه خودش تصمیم میگرفت، یکی واسه دوستش. نتیجه؟ گروه دوم خیلی منطقیتر، خوشفکرتر و کمتر احساسی بودن. خلاصه اینکه مغز ما وقتی داره درباره بقیه نظر میده، یه فیلسوف میشه؛ ولی وقتی قراره یه نصیحت واسه خودمون بکنه... یهو یادش میره فرق بین «خرد» و «هیجان» چیه
در علم روانشناسی و رفتاری، چالش سلیمان به پدیدهای گفته میشود که در آن افراد در تصمیمگیری و حل مسئله برای دیگران عاقلانهتر عمل میکنند اما در زندگی شخصیشان تصمیمهای ضعیفی میگیرند.
پارادوکس سلیمان، درواقع از نام حضرت سلیمان برداشته شده است که در اوج دانش و خرد و راهنمایی کردن دیگران، نتوانست زندگی خود را آنگونه که باید مدیریت کند.
ایگور گراسمن، محققی از دانشگاه واترلو در انتاریوی کانادا، درباره چالش سلیمان تحقیقی انجام داد. در این تحقیق او آزمایشی طراحی کرد که در آن دو گروه از افراد باید به پرسشنامهای درباره خیانت پاسخ میدادند. گروه اول باید تصور میکردند که همسرشان به آنها خیانت کرده اما گروه دوم باید فرض میکردند، بهترین دوستشان در رابطهاش با خیانت روبهرو شده است. سپس باید میگفتند در اینگونه مواقع چه اقدامی صورت خواهند داد.
در مرحله دوم این آزمایش جای افراد گروه اول با گروه دوم عوض شد و اقدامات دوباره آنها در وضعیت جدید ارزیابی شد. چالش سلیمان در این تحقیق رخ داد. درواقع افراد وقتی به مشکل خیانت از زاویه دید سوم شخص نگاه میکردند، تصمیمهای عاقلانهتری میگرفتند و در برابر مشکل، حکمت بیشتری از خود نشان میدادند.
علت پدیده چالش سلیمان
محققان در بررسیهای این پدیده به این نتیجه رسیدند، وقتی افراد مشکلات دیگران را میبینند و دید سوم شخص دارند، از احساسات و عواطف شخصی خود فاصله میگیرند که به آن «دوری از خود» گفته میشود. در این حالت دید وسیعتری درخصوص مشکل پیدا میکنند و با احساسات و افکار خود محدود نمیشوند و در کل بیطرفانه عمل میکنند. آنها مشکل را واضحتر دیده و آن را بهتر ارزیابی میکنند و درنهایت به راهحلهای منطقیتری دست مییابند.
اما وقتی مشکلات خود فرد مطرح میشود، این توانایی کمتر میشود و بهدلیل احساسات منفی فرد، او نمیتواند ذهن خود را باز و منعطف نگهدارد و متعصبانه برخورد میکند.
این آزمایش با افراد مسنتر هم تکرار و مشخص شد تمام گروههای سنی تحت تاثیر چالش سلیمان قرار میگیرند.
چرا اینطوریه آخه؟ مغز ما مشکل داره؟
نه عزیز دلم، مغزت کارش رو درست انجام میده. این ما هستیم که تو شرایط استرسی، گیر احساسمون میافتیم. وقتی مشکلی مال بقیهست، ما بیرون از ماجرا ایستادیم و بهتر تحلیلش میکنیم. ولی وقتی وسط درگیری هستیم، حتی یه آچار هم نمیتونیم پیدا کنیم، چه برسه به تحلیل موقعیت
روشهای مقابله با پدیده چالش سلیمان
با کسب مهارتهایی چون درک دیدگاههای دیگران، افزایش خودآگاهی و توانایی نگاه به مسائل از بیرون و سوم شخص میتوان در تصمیمگیریهای زندگی عاقلانه و منطقیتر عمل کرد و گرفتار چالش سلیمان نشد.
چطور از دام چالش سلیمان خلاص شیم؟ (یعنی، بیایید یه کاری کنیم!)
1. از خودت فاصله بگیر: نه که مهاجرت کنی! یعنی خودت رو مثل یه دوست ببین. به موقعیتت از بیرون نگاه کن، بدون قضاوت.
2. نقش مشاور رو بازی کن: با خودت گفتوگو کن. مثلاً بگو: "اگه دوستم همچین مشکلی داشت، چی بهش میگفتم؟"
3. از یه سلیمان دیگه کمک بگیر: یعنی مشورت کن! چون حتی بهترین مغزها هم وقتی گیر خودشونن، نیاز به کمک دارن.
4. بنویس: نوشتن افکار باعث میشه منطق روشن بشه. اونوقته که میفهمی چی به چیه.
نتیجهگیری با طعم زندگی
چالش سلیمان یه جور یادآوریه که بدونیم انسان بودن، یعنی گاهی گیج شدن، حتی اگه تو حرف زدن استاد باشی. ما همهمون یه مشاور باهوش تو وجودمون داریم، فقط بعضی وقتا لازمه بدونیم چطور ازش واسه خودمون هم استفاده کنیم. پس اگه دیدی باز داری واسه بقیه مسیر زندگی تعیین میکنی، ولی هنوز نمیدونی با عشق زندگیت چیکار کنی یا شغل جدید رو قبول کنی یا نه... یادت باشه: تو تنها نیستی، تو فقط درگیر چالش سلیمان شدی. یه قهوه بریز، یه نفس بکش، و با خودت مثل یه دوست مهربون حرف بزن. شاید همین حالا راه روشن شد
منبع:
6seconds
ترجمه: نادیا زکالوند- خبرآنلاین؛ با اندکی اضافات