ورود به رقابتهای لیگ با هر کم و کیفی به معنای ورود به جهان حرفهای در ورزش محسوب میشود. برگزاری مسابقات منظم در لیگ های ورزشی مستلزم در اختیار داشتن ورزشکارانی است که به صورت تمام وقت در خدمت تیم باشند و کاملاً روشن است زمانی که شخص یا افرادی به شکل تمام وقت در اختیار موسسه و یا نهادی باشند قطعاً وارد فرایندی به نام دریافت مستمری و یا حقوق خواهند شد، همین دو مسئله به ظاهر ساده یعنی دریافت دستمزد و برگزاری مسابقات منظم و مداوم از بنیادیترین تفاوتها در تیمداری دوران کنونی با دورانهای پیشین است. چون سابق بر این از دستمزد و مسابقات منظم و مداوم خبری نبود.
این دو ویژگی برخاسته از معیارها و منطق ورزش حرفهای است و حضور در لیگهای ورزشی ما را ملزم به تن دادن به پذیرش این منطق و اصول مینماید، ولی این بخشی از داستان است .
در شکل حرفهای ورزش هر گونه سرمایەگذاری که در تیمداری صورت میپذیرد روی میزان و چگونگی بازگشت سرمایه و مقدار سود آن در زمان معین که برای تیم و سرمایهگذار به همراه خواهد داشت مطالعه انجام میگیرد. بعد از براورد این معادله و اطمینان از سوددهی به این ساحت ورود پیدا میکنند. روش اینگونه نیست که بدون محاسبه سود و زیان، دل به دریا زنند و بدون برنامه ای دقیق مبادرت به تشکیل تیم و تزریق پول نمایند .
ولی این کار به غایت تعجب برانگیز در ورزش و نوع تیمداری منطقه ما کاملا به چشم می آید و مدیران شجاع و علاقمند با پذیرش و قبول درصد زیادی از استرس و ریسک به صورت مداوم در حال تکرار این چرخه معیوب و از پیش باخته اقتصادی هستند .
این بزرگواران با توجه به تعهد اجتماعی که در قبال مردم دارند و با اتکا به هواداران و دوستان نزدیک خود که عاشق ورزش و بلند اوازه تر کردن نام شهرشان هستند تا کنون توانسته اند در سخت ترین شرایط دوام بیاورند. هر چند باید به این مدیران سخت کوش و متعهد یاداوری کرد تا ابد و با اتکا بر حمایت مالی جوان مردان حامی خود نمیتوانند در این چرخه معیوبی که بازگشت سرمایه به همراه ندارد ماندگاری داشت و لازم است در نوع حضورشان در ورزش تغییراتی جدی و اساسی را مد نظر داشته باشند.
اگر این مدیران عزیز و ارزشمند هدف خود از حضور در لیگ ها را روشن کنند چه بسا بتوان با همفکری جامعه ورزش روش های نیک تر و بهتری را برای ورزش یافت. آنچه در این چارچوب قابل تصور است و به ظن قوی از اهداف این مدیران برای حضور در این لیگ ها میتواند باشد و این همه دلهره و هزینه های بالا را تقبل میکنند و حتی بر آن تاکید مینمایند، راه یافتن تعدادی از جوانان این خطه به لیگ های معتبرتر کشوری باشد که به نظر می آید با تاسیس مدارس فوتبال و بدون حضور در لیگ های نامعتبر و پردردسر استانی نیز این کار ممکن گردد و یا اگر منظور عزیزان این باشد که نام پر اوازه شهرشان رو به خاموشی و فراموشی نرود باید بر این احساس انها درود فرستاد. ولی پرسشی جدی در اینجا هم به میان می اید. مگر این لیگ های سطح پایین استان چه جایگاه و منزلتی را دارا هستند که اگر در آنجا حضور نداشته باشیم ناممان به فراموشی سپرده خواهد شد؟ در واقع اگر در لیگ برتر کشوری حضور داشتیم و هر هفته در شبکه های تلویزیونی تمام ایران تیم شهرمان را میدیدند اینجا دیگر قضیه تا حدودی فرق میکرد که البته ان هم جای بحث و تحلیل دارد.
اما اگر منظور این مدیران ساعی تیم ها، نظر بر کارکرد ورزش در ناهنجاریهای اجتماعی و کمک بر سلامتی جامعه میباشد باید گفت با گسترش بستر ، زمینه و امکان ورزش های همگانی برای عموم الترناتیو موثرتری در قیاس با ورزش تیمداری پدید امده است.
در پایان باید گفت مدیران تیم های ورزشی که در لیگ ها حضور دارند از نگاه این کانون کسانی هستند که در میدان عمل اثبات نموده اند عاشق ورزش و شهر و سرنوشت مردمانشان هستند و ریسک های زیادی را در این راه پر خطر به جان و دل خریدار بوده اند اما افسوس زمانه بر وفق مراد انان نیست و خود این دلسوزان متعهد باید چرخشی در روش حضورشان در ورزش انجام دهند .