اگر میدان رقابتهای المپیک را جدای از مسابقات بسیار مهیجی که در آن انجام میشود مکانی برای سنجش و برآورد توان ورزش کشورها و تعیین عیار راستین آنان بدانیم سخن ناصواب بر زبان جاری نکردهایم.
نتایج به دست آمده در این آوردگاه با آزمون و رقابتهای سختی که انجام میشود در نخستین قدم خود میزان درایت و هوشمندی مدیریت ورزشی تمامی کشورها را آشکار مینماید و به ما میگوید که ورزش در هر کشوری از چه جایگاهی برخوردار است و تا چه اندازه مورد توجه تصمیمگیران سیاستهای کلان آن کشورها بوده و سیاستگزاران عرصههای اقتصادی اجتماعی سیاسی و فرهنگی پدیده ورزش را چگونه و به چه میزانی در برنامههایشان انعکاس میدهند.
تردیدی نباید داشت که ورزش نیز مانند تمامی پدیدههای اجتماعی و فرهنگی در بستر و زمینه مناسب خود امکان توسعه و شکوفایی را پیدا میکند و بدون چنین پیش زمینهای هرگز نمیتوان شاهد پدیدار شدن آن در سطوح عالی بود.
نتایج المپیکهای گذشته و جایگاه کشورها در آن درسهای فراوانی در خود نهفته دارد و با نگاهی اجمالی بر آن به سادگی در مییابیم کە کشورهای با اقتصاد نیرومند و صنعت پیشرفته و با درآمد سرانه بالا، جملگی در ردهبندی المپیک جایگاه ثابت و از قبل تعیین شده خود را دارند و علاوه بر این نمیتوان از فاکتور وسعت سرزمینی و جمعیت انبوه کشورها در داشتن جایگاه بالا چشم پوشی کرد و به آسانی از کنار آن گذر کرد که هر دو مورد تاثیرات قاطع خود را برای دارا بودن ورزش قابل قبول ایفا مینمایند.
تمامی موارد ذکر شده یعنی اقتصاد نیرومند، صنعت پیشرفته، درآمد سرانه بالا، وسعت سرزمینی و جمعیت انبوه به کاتالیزوری سیاسی و فرهنگی کاملاً دموکراتیک که در آن نه تنها هر دو جنسیت زن و مرد از حقوق برابر بلکه نژادهای دیگر نیز از همین موهبت دموکراتیک فضای فرهنگی باید بهرهمند باشند تا ورزشی قدرتمند امکان ظهور بیابد.
در کشورهای با تنوع نژادی، زمانی همه استعدادهای ورزشی امکان بروز مییابند که همه از حقوق کاملاً برابر و مساوی بهرهمند باشند. جالب است بدانیم در المپیکهای اخیر خیلی اوقات این زنان و تنوع نژادی بودە که رتبه برتر کشورها را تعیین و عینیت بخشیدە است.
نگاهی گذرا به نتایج آخرین المپیک یعنی ۲۰۲۰ توکیو میان ۲۵ کشور اول این ردهبندی، غیر از مورد کوبا و کنیا بقیە در ردیف کشورهای صنعتی و توسعه یافته هستند که اگر همگی این 25 کشور از نظر سیاسی نیز جملگی استانداردهای جوامع دموکراتیک را دارا نمیباشند اما از نظر آزادیهای اجتماعی و برابریهای جنسیتی کمترین مشکل را دارند.
از این مسئله نیز نباید غافل ماند که در بعضی از کشورها رشتەای خاص بنا به دلایل تاریخی فرهنگی بیشترین مقبولیت عام را در بین مردمان آن سرزمین دارا بوده و به بخش جدایی ناپذیر از دلخوشی مردمان آن سرزمین و به ورزش ملی بدل شده است. از آن جمله کریکت در پاکستان
کشتی در ایران و هاکی در هند و همین تک رشته به سطح بالایی ارتقا یافتەاند موجب شده در رتبهبندی جایگاه ثابتی داشته باشند..
اما در نهایت به این پرسش اساسی خواهیم رسید که ایران به عنوان کشوری در حال توسعه با سرزمینی وسیع و جمعیتی کثیر و ثروت عظیمی که طبیعت بر آن ارزانی داشته، چرا در بین کشورها ، جایگاه در خور شأن خود را نتوانسته کسب کند؟
واقعیت این است که چه قبل و چه بعد از انقلاب کاروان ورزشی ایران هرگز از ظرفیت کامل زنان بهره نبرده و غلبه فرهنگ مردسالاری ـ دینی در ورزش ما مانع جدی در توسعه ورزش به صورت مساوی در بین هر دو جنس اجتماعی بوده است.
ورزش ایران به همین خاطر به سبب حضور ضعیف زنان در آن، کە ریشه و منشا اجتماعی فرهنگی داشته در مسابقات بینالمللی به شدت متضرر بوده،
البته عامل اصلی در این بین که نمیتوان از آن به سادگی عبور کرد حضور دولت به عنوان فعال مایشا و نیروی اصلی برای پیشبرد اهداف ورزشی است که نتوانسته رسالت خود را به درستی انجام دهد. رسالت خود تعریفی که اساساً دولتها باید خود را از آن دور نگه دارند. به سخن دقیقتر دولتها در تمام ادوار در ایران نقش اول را در ورزش برای خود تعریف کردهاند که این از بن و اساس اشتباه و غلط است. ولی اگر حتی این حضور آنان را موجە هم بدانیم، حضور و رسالتشان را نیز به درستی انجام ندادهاند. و در طی دورانی که دولت فعال مایشا در ورزش بوده کمترین ساخت و ساز، کمترین زیرساختها و کمترین امکانات ورزشی در سرزمینی که از بزرگترین امکانات مادی برخوردار است صورت گرفته است. به همین خاطر روز به روز حضور ایران در مسابقات المپیک به عنوان جایگاهی که در آنجا ورزش تمام کشورها عیارش تعیین خواهد شد کم رنگ وکم رنگتر خواهد شد.
در المپیک پاریس کاروان ورزشی ایران با ۴۰ نفر که در آن حضور دارند متاسفانه به لحاظ عددی کمترین تعداد شرکت کننده در طی ادوار المپیک و در سالیان اخیر میباشد و این خود زنگ خطری برای ورزش در ایران است.
در خاتمه میتوان اینگونه جمعبندی کرد که هرچه نقش دولت در ورزش کمتر و بخش خصوصی در آن فعالتر باشد امیدواری به ورزش و شکوفایی آن میتواند افقهای روشنتری را پیش روی ما بگشاید و در ضمن فضای دموکراتیکتر و فضای آزادی بیشتری برای زنان باید بوجود آید تا آنان بتوانند نقش تاریخی خودشان را در ورزش بهتر ایفا نمایند. ناگفته نماند که تاکید بر تک رشتههایی چون کشتی و وزنهبرداری و تکواندو دردی از هزاران درد ورزش ما را نمیتواند حل نماید و به عنوان کلام آخر هرچه بیشتر ورزش ما ارتباط زیادتری با مراکز علمی و دانشگاهی داشته باشد امیدواری به رشد و توسعه آن میتواند برای ما دروازههای جدیدی را بگشاید.