هر سال با آغاز نیمه دوم زمستان، مراسم پیرشالیار در هورامان تخت به مدت سه روز برگزار میشود. این مراسم ریشه در افسانههای تاریخی منطقه دارد؛ ماجرای شفا یافتن «شاه بهار خاتون» دختر شاه بخارا.
چنین نقل شده که «شاه بهار خاتون» کر و لال است و همه پزشکان از درمان او ناتوان میمانند تا این که آوازهٔ «پیر شالیار اورامی» به بخارا میرسد.
پادشاه بخارا هم شرط کردهاست که هر کسی دخترش را شفا دهد، او را به عقد وی درمیآورد؛ بالاخره عموی پادشاه با گروهی از اطرافیان پادشاه به سمت اورامان به راه میافتند تا دختر را نزد «پیر شالیار» ببرند. وقتی که نزدیک روستای «اورامان تخت» میرسند، گوشهای دختر بهطور آنی شنوا میگردند و وقتی به نزدیکیهای خانه «پیر شالیار» میرسند، صدای نعرهٔ دیوی توجه آنها را جلب میکند و سریع دیو از تنورهای که هماکنون اهالی به آن «تنوره دیوها» میگویند و نزدیک خانه «پیر شالیار» هست، بر زمین میافتد و کشته میشود. در این هنگام، زبان «شاه بهار خاتون» هم باز میشود و شروع به سخن گفتن میکند.
پادشاه، دخترش را به عقد وی درمیآورد و مردم جشن عروسی بزرگی برای پیر شالیار و بهار خاتون برپا میکنند. به باور مردم بومی، مراسمی که امروز برگزار میشود، سالگرد همان روز است.
عصر دفها را برای لحظاتی دیگر آماده میکنند. نزدیکیهای ساعت ۲ الی ۳ مراسم شروع میشود. نوجوانان، جوانان و پیران، دست در دست هم زنجیرهای بزرگ تشکیل میدهند تا همبستگی خود را به نمایش بگذارند. در حین این رقص شادی (که به نوعی رقص عرفانی هم هست) برخی دف مینوازند و برخی قصیدههایی در ستایش پیامبر و... میخوانند و گروه بزرگ رقص هم واژهٔ «الله» را زمزمه میکنند.
در این سه روز مردم هورامان تخت کارهای خود را تعطیل میکنند و وقت خود را در این جشن باستانی صرف میکنند.
غذای مراسم (آش جو یا «هولوشینه تشی») همان غذایی است که ۹۵۰ سال پیش در مراسم پیر شالیار پخته شده است.
بعد از خوردن غذا، مردم به خانههای خود میروند. آنان غذای مانده را به خانهها میبرند تا دیگر اعضای خانواده به عنوان تبرک از آن بخورند.