تاریخ: ۱۴۰۲/۱۰/۸
دروغ نگویید تا به این بیماری ها مبتلا نشوید!
نوع واکنش بدن شما به دروغ گفتن، بستگی به نوع دروغ دارد. مثلا این که مجبور به دروغ گفتن شوید یا داوطلبانه دروغ بگویید.
همه ما در زندگی گاهی دروغ می گوییم. مطالعات بلا دی پائولو، روانشناس دانشگاه ویرجینیا، نشان داده اند که اکثریت قریب به اتفاق مردم بین یک تا دو بار در روز دروغ می گویند؛ هرچند عمده این دروغ ها مصلحتی یا بی ضرر است. با این همه، تا به حال فکر کرده اید که وقتی دروغ می گویید چه اتفاقی برای بدن شما می افتد؟
 
نوع واکنش بدن شما به دروغ گفتن، بستگی به نوع دروغ دارد. مثلا این که مجبور به دروغ گفتن شوید یا داوطلبانه دروغ بگویید.
به عنوان مثال، کسانی که گاهی مجبور به دروغ گفتن می شوند؛ یک سری علائم روان تنی خاص را تجربه می کنند. از سوی دیگر، کسانی که به دروغ گفتن و فریب عادت دارند و آن را شیوه زندگی خود کرده‌اند، به ندرت دچار اختلال می شوند و تقریباً هیچ گونه ناراحتی جسمی یا روحی احساس نمی‌کنند.
فردریش نیچه گفته است که دروغ شرط زندگی است و بنابراین، یک پدیده تکرار شونده و رایج است. شاید حق با او باشد. اما از منظر روانشناسی، یک نکته ظریف به آن اضافه شده است. این واقعیتی است که علیرغم فراوانی و عادی شدن دروغ، ما انسانها به طور عام رفتارهای غیر صادقانه را دوست نداریم.
در واقع، مغز ما این کار را دوست ندارد، زیرا باعث ایجاد استرس و ناهماهنگی درونی می شود. شما ممکن است برای وارد شدن به گروه‌های اجتماعی و یا مراقبت از روابط خود دروغ بگویید. به عنوان مثال، ممکن است به والدین خود بگویید که درس هایتان در دانشگاه عالی پیش می رود، در حالی که در چند درس افتاده اید. از سوی دیگر، اگر بنا به دلایلی مجبور شدید دروغ های جدی تری به آنها بگویید، پشیمان می شوید. در واقع، شما در این موارد هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی رنج می برید.
انواع دروغ
دروغ بازی: با این دروغ می‌خواهند حوادث تخیلی یا بازی را به دیگران بفهمانند.
دروغ مبهم: از ناتوانی فرد در گزارش دقیق جزئیات یا مغالطه کردن ناشی می‌شود.
دروغ پوچ: برای جلب توجه دیگران دروغ بی اهمیتی را می‌گویند.
دروغ انتقام‌جویانه: این دروغ، از نفرت فرد دروغ‌گو به شخص یا شی‌ای دیگر ناشی می‌شود و قصد تخریب آن را دارد.
دروغ واکنشی: در نتیجه ترس از مقررات شدید یا تنبیه ناشی می‌شود.
دروغ خودخواهانه: دروغ حساب شده‌ای است که فرد برای گول زدن دیگران و به دست آوردن آنچه می‌خواهد، می گوید.
دروغ مصلحتی یا وفادارانه: به خاطر حفظ روابط یا مراقبت از فرد دیگری از روی محبت و علاقه گفته می‌شود.
دروغ عادتی: دروغی که به سبک زندگی فرد تبدیل شده و فرد از روی عادت یا الگوبرداری از شخص دیگری می‌گوید.
دروغ پاتولوژیک یا "متومانیا": در این حالت بخصوص، فرد به دلیل نوعی اختلال روانشناختی، بدون برنامه ریزی یا دلیل خاصی به صورت خودجوش و ناآگاهانه دروغ می گوید.
وقتی دروغ می‌گویید چه اتفاقی برای بدن شما می‌افتد؟
مغزتان از شما می خواهد که صادق باشید. این موضوع دوباره این سؤال را پیش می کشد که آیا مردم ذاتاً صادق و راستگو هستند و آیا ژان ژاک روسو درست می گفت که ما اساساً "خوب" به دنیا آمده ایم.
بدون وارد شدن به بحث های زیادی که در این موضوع مطرح است، یک جنبه غیرقابل انکار در اینجا وجود دارد. این واقعیت که ما موجوداتی اجتماعی هستیم و بنابراین باید بتوانیم با اطرافیان خود کنار بیاییم. صداقت به شما امکان می دهد قابل اعتماد باشید و برای کسانی که برایتان مهم هستند، هیچ چیز به اندازه اعتماد مهم نیست. دروغ حمله به این بُعد است. صمیمیت و اعتماد را می شکند و دوستی دو نفر را از بین می برد. علاوه بر این، وقتی دروغ‌ها کشف می‌شوند، بر شهرت، تصویر اجتماعی و اعتبار شما نیز تأثیر می‌گذارند.
این توضیح می‌دهد که چرا اکثر قریب به اتفاق ما از دروغ‌های بزرگ، فریبکاری آشکار، و رفتارهای ناصادقانه پرهیز می‌کنیم. با این حال، برخی از افراد هستند که با دروغ گفتن مشکلی ندارند، زیرا آن را مفید می دانند؛ در نتیجه، به آن عادت کرده‌اند و در صورت لو رفتن، اهمیتی به هزینه‌های آن نمی‌دهند. پس، اگر به دروغ گفتن عادت ندارید؛ فریب دادن دیگران بر سلامتی شما تأثیر می گذارد. اما چگونه؟ بیایید نگاهی دقیق‌تر به آنچه بیاندازیم که در بدن شما هنگام دروغ گفتن اتفاق می‌افتد.
تاثیرات دروغ بر بدن
بسیاری از دروغ‌ها بی‌اهمیت هستند و صرفاً برای حفظ آرامش رابطه یا محیط یا ایجاد احساس خوب در کسی، گفته می‌شوند.
به عنوان مثال مواردی مانند: "موهات رو چه رنگ قشنگی کردی"، در حالی که اصلا خوشتان نیامده است ولی نمی خواهید حال طرف را بگیرید؛ و یا: "عجب غذای خوشمزه‌ای شده"، وقتی که نمی‌خواهید میزبان از غذای بی مزه‌ای که پخته ناراحت شود".
اما دروغ های شوم تر، مانند متهم کردن نادرست کسی به جرم (شهادت دروغ)، یا دروغگویی به سرمایه گذاران، می تواند عواقب ویرانگری داشته باشد. بی‌صداقتی، دروغ و فریبکاری، مغز را در حالت هوشیاری شدید قرار می‌دهد و این استرس به نسبت بزرگی دروغ، بیشتر می‌شود.
اما چرا مغز به صداقت اهمیت می‌دهد؟ برای ما به عنوان "حیوانات اجتماعی"، حُسن شهرت در درجه اول اهمیت قرار دارد. در نتیجه، اکثر مردم برای حفظ تصویر اعتماد و درستکاری خود، سخت کار می کنند.
با علم به این که عدم صداقت، صدمه جبران ناپذیری به شهرت فرد وارد می کند، دروغ گفتن یک فعالیت ذاتی استرس زا است. وقتی درگیر دروغ گفتن می شویم، ضربان تنفس و ضربان قلب ما افزایش می یابد، شروع به عرق کردن می‌کنیم، دهانمان خشک می شود و صدایمان می لرزد. برخی از این اثرات فیزیولوژیکی اساس آزمون دروغ یاب کلاسیک (پلی گراف) را تشکیل می دهند. توانایی افراد در دروغ گفتن تا حدی به دلیل تفاوت های مغزی متفاوت است. به عنوان مثال، افراد جامعه‌ستیز فاقد همدلی هستند و بنابراین هنگام دروغ گفتن، پاسخ فیزیولوژیکی معمول را از خود نشان نمی‌دهند.
در این رابطه :
مطالعات تصویربرداری مغزی برای یادگیری پاسخ بدن به دروغگویی بسیار آموزنده است. علائم اضطراب به این دلیل به وجود می آیند که دروغ گفتن سیستم لیمبیک مغز را فعال می کند، همان ناحیه ای که فرمان «جنگ یا گریز» را صادر می کند وقتی که ما با موقعیت های استرس مواجه می شویم.
وقتی مردم صادق باشند، این ناحیه از مغز کمترین فعالیت را نشان می دهد. اما هنگام دروغ گفتن، مانند یک آژیر خطر، روشن می شود. یک مغز صادق آرام است، در حالی که یک مغز ناصادق آشفته است.
عوارض دروغ
همانطور که دکتر Leanne Brinke در مطالعه ای که در سال ۲۰۱۵ در دانشگاه هاروارد انجام شد، توضیح داد، دروغ گفتن منجر به ناراحتی های متعددی به این شرح می شود:
اختلالات گوارشی
افزایش ضربان قلب
سردرد
بی‌خوابی
ناراحتی و گرفتگی عضلانی
خطر عادت کردن به دروغگویی
تاثیردروغ گفتن، زمانی که واقعا نمی خواهید به این رفتار ادامه دهید، ناچیز است. اما اگر برای مدت طولانی افراد پیرامون خود را در محیط کاری یا خانه فریب دهید و در مورد جنبه های خاصی مدام دروغ بگویید، به آن عادت می کنید. آزمایش‌هایی که توسط دکتر تالی شاروت در دانشگاه کالج لندن انجام شد، نشان داد که مغز در نهایت رفتارهای غیرصادقانه را تحمل می‌کند.
این مطالعه بیان می‌کند که دروغ‌های مستمر در نهایت ایجاد تناقض/ناهماهنگی را در مغز متوقف می‌کنند و ما آن‌ها را امری عادی فرض می‌کنیم، بنابراین با عادت کردن به دروغ، دیگر ناراحتی فیزیکی آن را تجربه نمی‌کنیم. بنابراین استرس از بین می رود و رفتارهای غیرصادقانه یا فریبکارانه تبدیل به سبک زندگی می شود. با این حال، این رفتار نه مناسب است و نه اخلاقی. در واقع، هیچ چیز به اندازه دروغگویی روزانه برای پنهان کردن واقعیت های خاص خطرناک نیست. چرا که در نهایت اعتماد همه از فرد سلب می شود و او شکست می خورد. بنابراین، بدون شک، بهتر است تا حد امکان از این رفتار مضر خودداری کنید.
چرا برخی افراد مدام دروغ می‌گویند؟
بسیاری از شما افرادی را دیده اید که به صفت "دروغگو" مشهورند. این‌ها کسانی هستند که همیشه سایه ای از سوء ظن در پیرامون خود دارند و به دروغ گفتن عادت کرده اند. اما چرا باید فردی مدام دروغ بگوید؟ هر رفتار و انتخابی انگیزه ای دارد. این چیزی است که در روانشناسی به عنوان جهت گیری انگیزشی شناخته می شود. بدین ترتیب در پشت هر دروغی که گفته می‌شود، انگیزه‌ای نهفته است؛ چه دروغ بزرگ باشد و چه کوچک. هر چند، در مورد یک دروغ کوچک، ممکن است فکر کنید که انگیزه بسیار ناچیز است. با این وجود، دروغگو حتما از آن سود می‌برد. این پاداش ممکن است اجتناب از توبیخ، بهبود تصویر خود، یا آشکار نکردن یک غافلگیری باشد، اما همیشه سودی در پس هر دروغ وجود دارد. اما برای برخی افراد، عادت به دروغ گفتن آنقدر طبیعی است که تقریباً خودکار شده است. در واقع، تصمیم آنها برای دروغ گفتن احتمالاً دیگر حتی از مدارهای هوشیاری مغز عبور نمی کند. برای آنها، هر گزینه خیالی می تواند به واقعیت تبدیل شود. در واقع، گویی واقعیت و تخیل برای آنها یکی است.
آیا دروغگوها، دروغ های خودشان را باور می کنند؟
افرادی که عادت به دروغ گفتن دارند، بجز کسانی که از اختلال "متومانیا" رنج می برند، دروغ های خود را باور نمی‌کنند. آنها می دانند که آنچه ادعا می کنند اتفاق افتاده است، واقعاً رخ نداده است. با این حال، اغلب به گونه‌ای رفتار می‌کنند که گویی آنچه ادعا می‌کنند درست است، حتی مواقعی که نیازی به دروغ گفتن وجود ندارد. بیایید برای لحظه ای فردی را تصور کنیم. او امروز کمی آزرده است و برای جلب توجه شریک زندگی اش، تصمیم می گیرد بگوید حالش خوب نیست و سرش درد می کند. بدین ترتیب او تمام وقت صبحانه را صرف اجرای سناریوی کوچک خود می کند. سپس شریک زندگی او راهی محل کار می شود. با این حال، او در تنهایی هم به بازی خود ادامه می دهد، حتی اگر نیازی نباشد. به عنوان مثال، دمای بدن خود را اندازه می گیرد و به سختی غذا می خورد. این به این دلیل است که دروغگوهای حرفه ای، زود می‌آموزند که اگر می‌خواهند تاثیران منفی ناشی از دروغ را کاهش دهند، بهترین کار این است که همیشه طوری رفتار کنند که گویی حقیقت دارد. بنابراین، در برخی موارد، این حس را در ما ایجاد می کنند که انگار واقعاً به دروغ های خود باور دارند.
سندرم پینوکیو یا دروغگویی بیمارگونه
سندرم پینوکیو در روانپزشکی با نام "دروغ پاتولوژیک" و یا شناخته می‌شود. برخی از محققان ذهن انسان، نشان می‌دهند که این آسیب‌شناسی با اجبار اجتناب‌ناپذیر فرد به دروغ‌گویی مشخص می‌شود.
برخی افراد آگاهانه دروغ می گویند تا به منافعی برسند، اما دروغگویان بیمارگونه (متومانیا) دروغ می‌گویند بدون اینکه دلیل آن را بدانند. دروغ های آنها خودجوش و بدون برنامه است. هنگامی که آنها وارد این فرایند مغالطه و فریب می شوند، به نظر نمی رسد که متوقف شوند. آن‌ها حتی می‌توانند سال ها به دروغ‌های خود ادامه دهند. دروغگوی بیمارگونه می‌داند که آنچه می‌گوید، دروغ است، اما نمی‌توانند خود را از انجام آن دور نگه دارند. آنها در نهایت، افسانه‌های خود را باور می‌کنند.
چگونه به افراد دروغگو کمک کنیم؟
برای کمک به افرادی که در زندگی شما حضور دارند و مدام دروغ می گویند، چند نکته مهم وجود دارد :با عصبانیت و یا پس از مدتی طولانی آنها را با حقیقت روبرو نکنید. زیرا به احتمال زیاد آن را انکار کرده یا از گفتگو اجتناب می کنند. حتی ممکن است شما را به خیالاتی (پارانوئید) بودن متهم کنند. سعی کنید متقاعد شوند که به متخصص مراجعه کنند. این به این دلیل است که تغییر و «پاک کردن» یک الگوی رفتاری از ذهن فردی که سال‌هاست آن را انجام می‌دهد، بسیار پیچیده است. مطمئناً شما نمی‌توانید خودتان این کار را انجام دهید، دقیقاً به همان دلایلی که فرد مبتلا به آپاندیسیت را عمل نمی‌کنید. با یک ماموریت تک نفره خود را خسته نکنید؛ زیرا احتمالاً مرتکب اشتباه خواهید شد یا حتی آسیب بیشتری وارد خواهید کرد. به یاد داشته باشید، اگر می خواهید کمک کنید، هدف اصلی این است که فرد به متخصص مراجعه کند.
همه ما دروغ می گوییم. با این حال، شناسایی فردی که به طور مداوم این کار را انجام می دهد، اغلب دشوار است. به این دلیل که علاوه بر یادگیری رفتار دروغگویی، احتمالاً بر رفتار اجتنابی نیز تسلط پیدا کرده اند. به عنوان مثال، زمانی که در حال دروغ گفتن دستشان رو می شود، ممکن است بگویند "من به شما نگفتم تا نگران نباشید" یا "من این را فقط به شما گفتم تا از غُر زدن به من دست بردارید". از این گذشته، کدام یک از ما در برخی مواقع این گونه رفتار نکرده ایم؟ از این نظر مراقب باشید که دروغ نرمال را غیر طبیعی تلقی نکنید.
کسی که مدام دروغ می گوید نیز رنج می برد. ممکن است بخواهید این را به او بگویید تا بتوانید راضیش کنید نزد متخصص بیاید. برایش توضیح دهید که این کار برای این است که احساس بهتری داشته باشند. زندگی با فردی که مدام دروغ می گوید می تواند آسیب زا باشد و گاهی اوقات چاره ای جز اعتماد به دیگران برای کمک ندارید. به هر حال، امیدواریم در صورت مواجهه با چنین شرایط و افرادی، ایده‌ها و استراتژی‌های این درس برایتان مفید باشند.
مهارت‌های راست‌گویی و صداقت
از بعد روان‌شناختی، برنامه‌های پیشگیرانه‌ای مانند مهارت‌های زندگی در ترویج راست‌گویی و صداقت طراحی شده‌اند. در این برنامه که بیش از ۳۰ سال از عمر آکادمیک آن می‌گذرد، در قالب دو مهارت خودآگاهی و جرئت‌مندی (از ۱۰ مهارت اصلی) به شکل مستقیم به صداقت و راست‌گویی پرداخته شده است. در مهارت خودآگاهی، مفهوم مهم ارزش مطرح می‌شود. در این مهارت، افراد با ارزش‌های مثبت و منفی آشنا شده و به ضرورت پایبندی به ارزش‌های مثبت پی می‌برند. مهارت دیگری که با راست‌گویی مرتبط است، جرئت‌مندی است. به‌واسطه اینکه یکی از اضلاع چهارگانه جرئت‌مندی، صداقت است، افراد یاد می‌گیرند که دروغ، به‌مثابه پرخاشگری، حقوق دیگران را مخدوش می‌کند.
خودآگاه‌ترشدن افراد و افزایش تبحر آنان در جرئت‌مندی در کنار کسب مهارت‌های مهم دیگری نظیر همدلی، حل مسئله و... به افراد کمک می‌کند که یاد بگیرند برای سلامت روان خودشان از دروغ‌گویی برحذر باشند؛ حال چه دروغی سفید و پیش‌پاافتاده و چه سیاه و پردامنه. شاید باور عمیق به این که «نجات در راستی است/ النجاة فی الصدق»، به ما کمک کند که بدون ذره‌ای تردید «جز راست نگوییم».
مرجع : همشهری آنلاین