تاریخ: ۱۴۰۲/۸/۳۰
«بیساران»؛ بهشت زمینی کوردستان
در بیساران جوی‌ها در سایەسار درختان تنومند روان، چشمەها جوشان و آبشارها ساری، هوایش مطبوع و نسیمش خنک و دلچسب است.
صدایی نیست، جز صدای خروش آب و خش خش برگ و رقص باد در میان شاخەها و صدای پرندگان از دور!
وصفش را بارها و بارها خواندەام، هرکسی کە بە آنجا سفر کردە بەگونەای طبیعت آن را وصف می‌کند کە گویی تکەای از بهشت را بە چشمان خود دیدە است.
راهی روستایی می‌شوم از توابع اورامانات، اگرچە باران بە شدت باریدن گرفتە؛ اما میلم را برای رفتن بە این سفر ذرەای کم نمی‌کند و بی‌صبرانە منتظر رسیدن بە مقصدی هستم کە وصف زیبایی‌هایش زبانزد خاص و عام است.
پس از طی کردن پیچ و خم‌های جادە سنندج- مریوان با نزدیک شدن به دواو و نرسیده به شهر سروآباد، از سه‌راهی لَنگریز از مسیر منحرف و به سمت هورامان ژاوَرود حرکت می‌کنیم.
پس از چند کیلومتر رانندگی در این جاده، پیش از رسیدن به ورودی روستای بوریدر، یک سه‌راهی دیگری وجود دارد کە اگر این سه‌راهی را بپیچیم و جادۀ آن را تا انتها طی کنیم، به روستایی می‌رسیم بە نام بیساران! مسیری کە گذر از آن خود گویای زیبایی‌های مقصد است.
در ادامە از کنار روستای زیبای هرسین، روستایی کە در کنار رودخانە واقع شدە است می‌گذریم، پس از گذر از روستای هرسین آن جادە سرسبز و زیبا بە بن‌بست‌گاهی می‌رسیم بە نام روستای بیساران!
با عبور از دل روستا آنچە نظرم را بە خود جلب کردە بود، پاکیزگی جادە و کوچەهای روستا بود کە نشان از طبیعت دوستی مردمان این دیار داشت.
یک طرف روستا خانەهای پلکانی و یک طرف طبیعت بکر منطقە قرار دارد؛ بهتر آن است کە بگویم سبک معماری روستای بیساران پلکانی و سبک خانەهایش سنگی و سنتی است و گویی اینجا تنها جایی است کە سنگ روی سنگ بند می‌شود!
مردمانش بە خونگرمی و مهمان‌نوازی مشهور هستند، از پیرمرد سالخوردەای مسیر باغستان‌های روستا را جویا می‌شوم، چنان مورد دعوتی گرم واقع می‌شویم کە گویی هزاران سال است با ما نسبتی خونی دارد!
با رسیدن بە پایان روستا، سفر ما در باغات بالادست روستا آغاز می‌شود؛ باغاتی کە گذر از جادە میانی آن‌ها بە گذر از دل بهشت مانند است.
شاید تشبیە کردن روستای بیساران بە بهشت در نظر اول برای مخاطبی کە آن را از نزدیک ندیدە، اغراق جلوە کند؛ اما باید بگویم زیبایی آن چنان است کە زبان از بیان زیبایی‌های آن قاصر و لنز هیچ دوربینی قادر بە تصویر کشیدن آن همە زیبایی نیست و همان جملە معروف دیدن کی بود مانند شنیدن؟
جادە منتهی بە باغات بە انحصار درختان کهنسال گردو در آمدە و خروش جویبارها در کنار جادە، موسیقی روح نوازی را در مسیر طنین انداز کردە کە روح آدمی را جلا می‌دهد.
با سفر بە این روستا، زندگی شهری را بە کلی فراموش کنید؛ در این مکان و زمان خبری از دود و دم و هیاهوی شهر نیست و تنها آرامش است کە در اینجا حاکم است!
در اینجا زندگی بە معنای واقعی در جریان است، دختران و زنان روستا با لباس محلی و رنگارنگ کُردی پابەپای همسران، برادران و پدرانشان در باغ‌ها مشغول کار هستند و آنچە کە در اینجا بسیار جلب توجە می‌کند، اصالت خاص مردم روستاست.
جویبارها تا انتهای مسیر باغاستان‌ها ادامە دارند و بارش باران در صبح روز سفر طراوت خاصی بە منطقە بخشیدە و جلوە رنگ‌های طبیعت را دوچندان کردە است.
در ادامە مسیر همانگونە کە بە جوی‌های روان و خروشان در کنار جادە خیرە شدەام و بە آهنگ طبیعت گوش سپردەام، لحظەای می‌ایستم؛ کام عمیقی از نسیم می‌گیرم و صدای خسرو شکیبایی در ذهنم تکرار کنان می‌گوید: گوش کن، جاده صدا می‌زند از دور قدم‌های ترا/
چشم تو زینت تاریکی نیست/پلک‌ها را بتکان کفش به پا کن و بیا...
منبع: ایسنا