تاب آوری طلاق به فرایند تطابق با تغییرات زندگی حاصل شده از طلاق و پیامدهای روانشناختی و هیجانی متعاقب آن تعریف می شود.
تاب آوری طلاق به فرایند تطابق با تغییرات زندگی حاصل شده از طلاق و پیامدهای روانشناختی و هیجانی متعاقب آن تعریف می شود.به گزارش باشگاه تاب آوری میگنا خانواده عنصر اصلی و اساسی جامعه است و تمام کارکرد های جامعه به نوعی وابسته به خانواده است. این نهاد قدیمی بر اثر عوامل مختلفی دچار آسیب های زیادی می شود که یکی از این آسیب ها طلاق است
میتوان گفت کمتر پدیده اجتماعی به پیچیدگی طلاق است با این حال با اطمینان میتوان گفت تعریف تاب آوری طلاق در سازگاری موفق نهفته است .
دکتر ژیلا فرخی در ادامه این یادداشت اختصاصی برای مگنا اضافه میکند طلاق یک حقیقت در زندگی مدرن و نتیجه عدم حل مسایل زناشویی یا عدم حل قانونی و رسمی این مشکلات است . در واقع، بیشتر مردم به این منظور که بقیه عمرشان را با هم زندگی کنند، ازدواج می کنند، اما با این حال طلاق به صورت یک پدیده عادی با سرعت هشدار دهنده ای در حال گسترش می باشد. این سرعت رشد، به صورت قابل توجهی نه تنها در کشورهای پیشرفته، بلکه در کشورهای در حال توسعه نیز در حال افزایش است.
عوامل بروز طلاق در میان فرهنگ های مختلف و در زمان های مختلف، متفاوت است. تحقیقات نشان می دهد که عوامل متنوعی برای انحلال ازدواج وجود دارد که شامل طیف وسیعی در میان فرهنگ ها و موقعیت های جغرافیایی مختلف می شود.
هم چنین به دلیل پیچیدگی و تفاوت های فرهنگی، علل و پیامد مشخصی را نمی توان به پدیده طلاق نسبت داد؛ چرا که میزان و ابعاد طلاق از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است و میتوان گفت که طلاق یک پدیده چند عاملی می باشد و عامل از هم گسیختگی بنیادی ترین بخش جامعه یعنی خانواده و یکی از فقدان های عمده زندگی خانوادگی به شمار می رود و نیازمند بیشترین تغییر برای سازگاری مجدد در افراد درگیر است. تجربه طلاق، سازگاری زوجین و فرزندان آنها را در تمام ابعاد روانشناختی، جسمانی، اجتماعی و هیجانی تحت تأثیر قرار می دهد و می تواند باعث کاهش عملکرد و ناکارامدی اعضای خانواده پس از طلاق شود .
به همان میزان که طلاق در زندگی خانوادگی افزایش پیدا می کند آثار و پیامدهای آن نیز هر روز بیش از گذشته حیات جامعه و سلامتی افراد جامعه را نیز تهدید می کند. آثار منفی طلاق نشان دهنده آسیب هایی در حوزه سلامت )جسمی، روانی و اجتماعی( برای مردان و زنان مطلقه، فرزندان طلاق و حتی اجتماع است. بنابراین می توان اذعان نمود، سازگاری پس از طلاق می تواند نقش مهمی در کاهش تبعات منفی آن داشته باشد .
سازگاری پس از طلاق تحت عنوان تاب آوری و فرایند تطابق با تغییرات زندگی حاصل شده از طلاق و دستاوردهای روانشناختی و هیجانی متعاقب آن تعریف می شود. این تعریف شامل هر دو شاخص مثبت سازگاری و شاخص منفی عدم سازگاری با طلاق می باشد. با این وجود، تمرکز بر سازگاری مثبت با طلاق نیز امکان پذیر است.
سازگاری مثبت شامل رهایی از علائم و نشانه های جسمی یا بیماری روانی، توانایی انجام وظایف و مسؤولیت های محوله در زندگی روزانه در خانه، میان فامیل و بستگان، محل کار، بهره وری از اوقات فراغت و رشد استقلال فردی به طوری که با وضعیت تأهل یا همسر سابق گره نخورده باشد، است .
افرادی که از فرایند انحلال ازدواج عبور می کنند، با موقعیت های چالش برانگیزی روبه رو می شوند که کل سلامت آنان را مختل می کند از این رو افراد مطلقه سلامت جسمانی، روانی و شادمانی کمتر و تنش های روانی بیشتری را نسبت به افراد ازدواج کرده تجربه می کنند.
تأثیرات منفی طلاق محدود به مسایل زن و شوهر نمی شود و به افرادی فراتر از زوجین گسترش می یابد. از جمله کسانی که از انحلال ازدواج رنج می برند و تحت تأثیر نتایج طلاق قرار می گیرند، فرزندان و اقوام نزدیک به زوجین هستند. به طور مثال، کودکان زنان مطلقه نسبت به کودکان زنان غیر مطلقه عزت نفس پایین تر و پرخاشگری، خلق افسرده و بیماری های جسمی بیشتری دارند . طلا ق عامل از هم گسیختگی بنیادی ترین بخش جامعه، یعنی خانواده و یکی از فقدان های عمده زندگی خانوادگی به شمار می رود و بعد از مرگ همسر، نیازمند بیشترین تغییر برای سازگاری مجدد در افراد درگیر است. تجربه طلاق، سازگاری زوجین و فرزندان آنها را در تمام ابعاد روانشناختی، جسمانی، اجتماعی و هیجانی تحت تأثیر قرار می دهد و باعث کاهش عملکرد و ناکارامدی اعضای خانواده پس از طلاق می شود.
با وجود سخت بودن شرایط پس از طلاق، افرادی توانستند به سازگاری مطلوبی دست یابند و عملکرد مناسبی از خود نشان دهند. این افراد توانستند پس از پشت سر گذاشتن مراحل سوگ، مانند افراد بهنجار جامعه به زندگی خود ادامه دهند. البته دست یابی به سازگاری در چنین شرایطی، دشوار است و عوامل مختلفی در رسیدن به آن می تواند تسهیل کننده باشد این سازگاری مطلوب میتواند بنوعی نشانه تاب آوری هم بشمار آید .
عوامل موثر بر تاب آوری و سازگاری بعد از طلاق
عواملی مثل این که کدام همسر ابتدا برای طلاق اقدام کرده است، خیانت به همسر و درگیری های مداوم با همسر دوم، همچنین، جدال و کشمکش مداوم بین همسران، وجود یا عدم وجود فرزند در خانواده، طول زندگی زوجی، وضعیت شغلی، میزان درامد و دارایی زنان مطلقه، سلامت جسمی فرد و سازگاری آنان با فرزندان، بر سازگاری بعدی با طلاق تأثیر بسیاری می گذارد همچنین وضعیت اقتصادی مناسب ،رضایت شغلی و روابط اجتماعی مناسب، پیش بینی کننده های سازگاری مثبت پس از طلاق می باشند.
امکانات مادی و مدیریت مناسب آنها به افراد کمک می کند که با بسیاری از پیامدهای ط لاق کنار بیایند؛ به گون ه ای که تأمین هزینه های اجاره مسکن، مخارج فرزندان، هزینه های درمان و سایر ضروریات زندگی، بر مشکلات روانی طلاق اضافه نشود. اغلب سال های اولیه پس از طلاق برای زنان همراه با افت شدید دسترسی به منابع مالی همراه است. اگرچه این وضعیت در طول زمان بهبود می یابد، اما در مقایسه با قبل از طلاق، زنان تنگناهای مالی بیشتری را تج ربه می کنند.
عامل مهم دیگر، م شاوره و کمک های حرفه ای است . وجود نهادهای حمایتی دولتی و خصوصی نقش تأثیرگذاری بر کنار آمدن زنان مطلقه با شرایط پس از طلاق دارد. ارایه خدماتی همچون وجود محیطی امن، کمک های مشاوره ای و کمک های مالی به مطلقه ها کمک می کند تا بر شرایط یأس آور بعد طلا ق فایق آیند.
مؤلفه دیگر، مهارت حل مسأله می باشد . از آنجا که پدیده طلاق برای همسران و به خصوص زنان، یک بحران جدی تلقی می شود و ناخوداگاه تأثیرات منفی خود را در همه ابعاد زندگی فرد مطلقه نمایان می کند، مهارت حل مسأله و مدیریت بحران، مؤلفه تعیین کننده ای جهت سازگاری فرد مطلقه با شرایط ایجاد شده است. مواجهه اولیه با شوک ناشی از طلاق، مسأله جدایی و تغییر مکان، مسأله حضانت فرزندان و مسایلی از این نوع به مهارت های ویژه ای نیاز دارد تا منجر به سازگاری افراد مطلقه گردد.
همچنین داشتن شغل و توانایی های حرفه ای را می توان یکی از عوامل موثر بر سازگاری بعد از طلاق نام برد. شغل و درامد، نمونه های مناسبی برای افزایش توان افراد برای مقابله با تنش های ناشی از طلاق است و شغل مناسب و درامد بالاباعث احساس کنترل بیشتری بر تنش های ناشی ا ز طلاق می شود.
اشتغال نه تنها نیاز مادی افراد را تأمین می کند، بلکه به آنها احساس استقلال و خودارزشمندی می بخشد. افراد مطلقه شاغل و دارای درامد نسبت به افراد مطلقه بیکار، سلامت روانشناختی بیشتری دارند. شاید بتوان گفت که مهمترین مسأله برای یک زن مطلقه، اطمینان از داشتن یک شغل مناسب و منبع درامد مستقل است. به این دلیل که اول او را در تأمین مخارج زندگی توانا می سازد و دوم این که هویت زن شاغل برای یک فرد مطلقه که از هویت زوجی خارج شده است و احساس تهی بودن می کند، مسأله مهمی تلقی می شود.
سخن آخر
زنان در نتیجه طلاق صدمات بیشتری را نسبت به مردان متحمل می شوند که وظیفه جامعه و نهادهای مسؤول برای گسترش چتر حمایتی از آنان در شرایط پس از طلاق را سنگین تر می کند.
از آنجا که صدمات طلاق تنها محدود به فرد مطلقه نیست و فرزندان، خانواده ها و جامعه را هم درگیر می کند، وظیفه روانشناسان و پژوهشگران است تا با شناسایی عوامل تأثیرگذار در فرایند سازگاری پس از طلاق، به سازگاری بهتر این قشر آسیب دیده کمک نمایند.
بدیهی است که سازگاری مثبت زنان مطلقه می تواند باعث جلوگیری از بروز اختلالات روانشناختی، تربیت بهتر فرزندان طلاق، پیشگیری از نابهنجاری های اخلاقی و بهبود سلامت روان جامعه گردد .
همچنین، سازگاری با طلاق می تواند زمینه مناسبی را برای ازدواج مجدد سالم و پایدار فراهم آورد .با توجه به اهمیت این موضوع، باید درمانگران و مسؤولان امر برای کمک به سازگاری زنان مطلقه با شرایط استرس آور و بح رانی پس از طلاق، تلاش کنند.
مؤلفه هایی مانند حمایت خانواده، داشتن باورهای مذهبی، صبر و گذشت که نیاز به تقویت و هدایت دارد و داشتن شغل و حضور در اجتماع، حمایت مسؤولان را می طلبد. در مجموع، سازمان های مرتبط با به کارگیری تمام امکانات، می توانند در جهت آموزش به مشاوران، روانشناسان، مددکاران و البته زنان مطلقه اقدام نمایند تا از آسیب های ناشی از طلاق بکاهند؛ امری که در نهایت به سلامت روانی و جسمانی افراد مطلقه، خانواده آنان و جامعه کمک شایانی خواهد کرد .