همه جوامع در حال گذار از سنتی به مدرنیته با چالش های تغییراتی شدیدی مواجه هستند که اجتناب ناپذیر بوده و بر بطن و فرهنگ جامعه تاثیر میگذارد. یکی از این تغییرات دگرگونی در سبک زندگی فردی و اجتماعی است که یک نمونه واضح آن نگرش افراد و خانوادهها به ازدواج و سبک ازدواج است.
معمولا دو گونه ازدواج در جوامع متدوال است.ازدواج سنتی و ازدواج به اصطلاح امروزی. امری که جوانان را در اتنخاب یکی از این دو شیوه مردد کرده است.
ازدواج سنتی : در این نوع ازدواج، خانوادهها برای انتخاب شریک زندگی فرزندشان نکاتی را در نظر میگیرند که از عرف و فرهنگ جامعه نشات گرفته و نقش تجربه و کدخدامنشی در آن پررنگ است. در این سبک ازدواج معمولا پسر انتخابگر بوده و از میان دختران مورد نظر ، یک نفر را برمیگزیند.این گزینش معمولا بعد از اعلام آمادگی پسر برای ازدواج صورت میگیرد. والدین بر اساس معیارهای خانوادگی ، شروع به تحقیق و پرسوجو کرده و پس از بررسی های لازم بر اساس اصول و قوانین خانوادگی یک نفر را برگزیده و با نظر خواهی از ریشسفیدها و عقلای قوم انتخاب نهایی صورت میگیرد.
ازدواج سنتی معمولا با خواستگاری رسمی و خانوادگی شروع شده و خانوادهها برای بررسی انطباق اصول و هنجارهای یکدیگر ، سنجش را آغاز میکنند. در صورت تطابق خانوادگی نظرخواهی از دختر و پسر انجام شده و در صورت رضایت دو طرف خواستگاری رسمی و مراسم عقد انجام میشود. البته در شکل امروزیتر آن اندکی به دختر و پسر فرصت میدهند تا طی چند جلسه گفتگو ، همدیگر را بیشتر بشناسند.
ازدواجی متفاوت از شیوه سنتی ( امروزی یا به اصطلاح مدرن):
به این شیوه از ازدواج اصطلاحا غیرسنتی میگویند منظور از آن ازدواجی است که متفاوت با رسوم و قراردادهای خانوادگی و فرهنگی انجام میشود. در نوع مرسوم این نوع سبک ازدواج ، دختر و پسر از قبل با هم آشنا شده و مدتی را برای شناخت همدیگر صرف میکنند و پس ازتصمیم نهایی برای ازدواج ، خانوادهایشان را در جریان امر قرار میدهند.
در شکل دیگر آن که بیشتر میتوان آن را دوستی دو جنس مخالف نام گذاشت ، دختر و پسر بدون هیچ قصدی برای ازدواج وارد یک رابطه عاطفی و بعضا جنسی شده و شدیدا به هم علاقمند و وابسته شده و تصمیم به ازدواج میگیرند که در برخی موارد دو طرف اصلا آمادگی ازدواج را نداشته اما به خاطر وابستگی ایجاد شده ، ازدواج را اجتنابناپذیر میدانند .در این سبک از ازدواج ، تعهد و مسئولیتی که در طرفین نسبت به هم ایجاد شده مبنای ازدواج قرار میگیرد بدون اینکه واقعا یکدیکر برای ازدواج انتخاب کرده باشند. در این قبیل از ازدواجها ، خانوادهها زمانی متوجه قصد ازدواج فرزندانشان میشوند که از مدتها قبل همسر خود را انتخاب کرده و معمولا خانوادهها در این مورد واکنش خوبی ندارند. خصوصا وقتی پافشاری فرزند در میان باشد تا حدودی خانواده را در شک و نگرانی فرو میبرد و معمولا جوان عاشق پیشه و مصمم پیروز میدان بوده و تن به ازدواج میدهد بدون اینکه از درستی تصمیمش مطمئن باشد.
کدامیک موفقتر است، ازدواج سنتی یا امروزی؟
هنوز هم ازدواجهای سنتی در مقایسه با ازدواجهای امروزیتر ، به لحاظ توجه به هنجارها و قوانین خانوادهها، ازدواجی امنتر و باثباتتر محسوب میشوند. اما در اینگونه ازدواجها برخی ویژگیهای فردی دو طرف در نظر گرفته نمیشود. به عنوان مثال ابعاد عاطفی، جنسی و ویژگیهای شخصیتی و سبک رفتاری فرد کمتر مورد توجه قرار میگیرد. به دلیل اینکه این ویژگیها بر عکس خصائص جسمانی ، خانوادگی و سطح اجتماعی فرد متقابل کمتر ملموس است و در ازدواجهای خیلی سنتی معمولا خانوادهها تمایل به صبر کردن و وقت گذاشتن برای بررسی خصائص فردی طرف مقابل نداشته و در انجام ازدواج عجله دارند. البته این به این معنا نیست که در ازدواجهای غیر سنتی که با روابط عاشقانه شروع شده و علیرغم مخالفت خانواده انجام میشود تمام نیازهای عاطفی و جنسی و ..... زوجها برطرف میشود. متاسفانه کم نیستند زوجهایی که با موانع دشوار اجتماعی و خانوادگی مبارزه کرده و بااشتیاق فراوان ازدواج میکنند اما بعد از فروکش کردن این اشتیاق شدید ، تازه متوجه میشوند چقدر با هم متفاوتند و این درناکترین نقطه ممکن است.
جوانان امروزی به کدام شکل ازدواج گرایش بیشتریدارند ؟
بعد از ازدواج ، زن و مرد از خود و همسرشان توقعات و انتظاراتی دارند. بعضی از این انتظارها یا در راستای خصائص فرهنگی ، جسمی و طبیعی و شخصی فرد بوده و یا نسل به نسل منتقل شدهاند. (مانند نقش فرزندپروری والدین). اما یک سری از این وظایف نسبتا ثابت بوده و یک سری وظایف به مرور زمان و با توجه به شرایط ایجاد شده و تغییر میکنند.
مثلا اگر سالها قبل از یک پسر جوان در مورد دلیل ازدواجش میپرسیدی به احتمال زیاد پاسخ میداد ((میخواهم همسری داشته باشم تا به امورات خانه رسیدگی کند و ....)) . بیشتذ این ادواجها به خاطر نقشهای اجتماعی و فرهنگی صورت میگرفت ولی امروزه از جوانان میشنویم که برای غذا خوردن به رستوران میروم، برای نظافت یک را نفر را استخدام میکنم و غیره ، پس دلیلی برای ازدواج نمیبینم. در مقابل دخترانی که استقلال مالی دارند و نیازی به همسر به عنوان یک تکیهگاه احساس نمیکنند میلی به ازدواج از خود نشان نمیدهند. در کنار این مسائل باید بعد آزادی در رفتار و باور جوانان را نیز اصافه کرد پس برای ازدواج نقش های اجتماعی و حتی رفع نیاز جنسی کافی نیست و انگیزهای بالاتری میخواهد و دلایل سابق برای ازدواج هرچند عالی و لازم هستند ولی کافی نمیباشند. به نظر میرسد یک ضرورت قوی برای ازدواج کردن ، نیاز به صمیمیت و رابطهی پر بار عاطفی با شریک زندگی است. پس اگر نهادهای خدماتی و اجتماعی بتوانند عهدهدار بخشی از نقشهای خانهداری و آشپزی شوند و زنان نیز بتوانند گردانندهی حداقل بخشی از نیازهای اقتصادی خانواده باشند ، این صمیمیت و رابطهی توام با عشق و محبت چیزی نیست که به آسانی و به وفور قابل دسترسی باشد. به عبارت دیگر اگر در گذشته ازدواجها بدون عشق و عاطفه و صمیمیت جنسی صورت میگرفت و ادامه میافت، امروزه این ازدواجها قطعا دوامی نخواهند داشت چرا که برای جوانان امروز دو پایه و ستون مهم ازدواج ، صمیمیت جنسی و عاطفی است که بدون آن هیچ ازدواجی استوار نخواهد ماند مگر به شکل کجدار و مریز.
با توجه به آنچه ذکر گردید ، در ازدواجهایی که در آن فقط به اصول و شرایط و هنجارهای خانوادگی و فرهنگی توجه میشود (آنگونه که در ازدواجهای سنتی مد نظر است) و بویژه زمانی که جذابیت جنسی (مخصوصا در زن ) هم مد نظر قرار میگیرد، ممکن است تصادفا شباهت شخصیتی ، عاطفی و جنسی و رفتاری وجود داشته و یا وجود نداشته باشد. با توجه به تغییر نگرشی و انتظارات زنان و مردان امروزی، احتمال اینکه ازدواج سنتی علیرغم چارچوب درست آن ، نتواند نیازهای عاطفی و جنسی زوجهای امروزی را برآورده کند ، کم نیست. لذا اینگونه ازدواجها که در آن شباهت ، علاقه ، جذابیت جنسی و رابطه عاطفی طرفین اهمیتی ندارد ، کارآیی لازم را نخواهد داشت.
بنابر این به نظر میرسد که در ازدواجهای امروزی ترکیبی از ازدواج سنتی و شیوههای نوین ، میتواند نتیجهی بهتری داشته باشد که در آن هم شباهتهای فردی و ویژگیهای مرتبط با روابط زناشویی و هم اصول و اعتقادات خانوادگی و فرهنگی در نظر گرفته میشود. این امر مستلزم این است که خانوادهها برای شناخت درست طرفین از هم اندکی بیشتر تحمل کرده و اجازه همصحبتی و معاشرت بیشتر در چارچوب عرف جامعه را بین دو طرف بدهند تا زوجین بتوانند بیشتر یکدیگر را محک زده و تصمیمی درست بگیرند.