تاریخ: ۱۴۰۲/۳/۳
تبعات و آسیب‌های طلاق در سنین پایین
طلاق در هر سن و هر فرهنگی امری آسیب‌زا است. آسیب‌های فردی و اجتماعی قابل تأملی در مسیر طلاق وجود دارد اما همواره آسیب‌های فردی و اجتماعی از هر نوعی که باشند برای گروه‌های سنی پایین‌تر یک جامعه زیانبار‌تر هستند، گروه‌های سنی پایین‌تر تجربه کمتری دارند و در صورت مواجهه با طلاق درد بیشتری را متحمل می‌شوند. حالا با نگاهی به آمارهای موجود متوجه می‌شویم که در سال‌های گذشته سن جدایی در کشور پایین آمده و در این حوزه باید بیش از قبل کار فرهنگی انجام شود چرا که همیشه پیشگیری بهتر از درمان است و باید در حوزه ازدواج آگاهانه و تلاش برای پایداری زندگی در سنین پایین، فعالیت‌های روان شناسی و فرهنگی بیشتری پیش‌بینی شود. براساس آخرین آمارها، میانگین سن طلاق برای زنان در کل کشور حدود ۳۳ سال برآورد شده و این در حالی است که میانگین سن طلاق در متولدان دهه ۵۰ حدود ۳۱ سال و در دهه ۶۰ حدود ۳۰ سال است. با این حال میانگین سن طلاق برای متولدان نیمه اول و دوم دهه ۷۰ به ترتیب به ۲۲ سال و ۱۸ سال رسیده است.
 
دکتر سارا نداف، روان‌شناس با بیان اینکه طلاق در هر مقطعی از زندگی که اتفاق بیفتد، هرچقدر هم تصمیم درستی باشد، با چالش‌های مختلفی همراه خواهد بود، به «ایران» می‌گوید: این چالش‌ها از فردی به فرد دیگر متفاوت است، هر شخصی با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و فردی خود نسبت به چالش‌ها واکنش نشان می‌دهد اما برای افرادی که در سنین پایین جدایی را تجربه می‌کنند، این فرایند، می‌تواند بسیار متفاوت باشد. به نظر می‌آید در ابتدا باید منظور از سن پایین را تعریف کنیم. از آنجایی که این موضوع از منظر روان‌شناسی در حال بررسی است، باید از دیدگاه روان‌شناختی، سن پایین تعریف شود.به گفته وی در روان‌شناسی، سن ازدواج و طلاق در هر فرهنگ و قشری متفاوت است. برای یک خانواده ممکن است 20 سالگی برای ازدواج یک دختر خیلی دیر باشد و سن بالایی به نظر بیاید اما خانواده‌ای دیگر 35 سالگی را برای ازدواج دیر بدانند.او می‌گوید: در علم روان‌شناسی ما سن قبل از 18 سالگی را جزء دوره نوجوانی و قبل از 12 را کودکی می‌شناسیم. از این رو طلاق قبل از 18 سالگی طلاقی زودهنگام محسوب می‌شود.او در ادامه اضافه می‌کند: موضوعی که وجود دارد، این است که وقتی به عنوان نمونه به دلایلی همچون مشکلات وخیم روانی، اعتیاد، آسیب‌های جسمی و روانی، زورگویی و کنترل‌گری از چارچوب زندگی خانوادگی بیرون آمده و جدا شده‌ایم، این اتفاق دیگر شکست محسوب نمی‌شود اما آسیب‌هایی که ناشی از طلاق در سنین پایین ایجاد می‌شود، موارد قابل توجهی هستند و باید به آنها پرداخته شود. از اولین موارد مهم از دست دادن اعتماد به نفس است، متأسفانه در طلاق در سن پایین، در وهله نخست، اعتماد به نفس با اختلال همراه می‌شود، برخی از افراد جدایی را شکست می‌دانند، بویژه آنهایی که در سن پایین هستند، شکست را عمیق‌تر احساس و تصور می‌کنند به نوعی دنیا به آخر رسیده است و دیگر هیچ کسی وجود ندارد که باقی عمر با او زندگی کند و نگاه آنها به آینده مملو از ترس خواهد بود. ترس از ازدواج مجدد، روبه‌رو شدن با برچسب طلاق یا فشارهایی که جامعه وارد می‌کند، از این دست هستند، این افراد گاهی توان مقابله را در برابر این ترس‌ها در خود نمی‌بینند و اعتماد به نفس کافی برای ورود به اجتماع را ندارند، آنها تصور می‌کنند به دلیل برچسب‌هایی که از قضا خودشان به خود می‌زنند، کمتر از سایر همسالان هستند و ترجیح می‌دهند در انزوای خود فرو بروند و این جدا دانستن خود از بقیه و تصور اینکه با بقیه همسالان خود متفاوت هستند، به تدریج اعتماد به نفس آنها را ضعیف‌تر می‌کند و آسیب بیشتری می‌بینند.
او معتقد است که برخی از افراد ازدواج را یک موفقیت و طلاق را یک شکست در زندگی می‌شناسند، در فرهنگ ما این مقوله پررنگ‌تر است، گویی افرادی که ازدواج کرده‌اند، زندگی بسامان‌تری نسبت به سایرین دارند، پس طلاق سبب افزایش حس شکست‌خوردگی می‌شود.
ازدواج مجدد بعد از طلاق در سنین پایین
بسیاری از افراد در بازه‌های زمانی متفاوت، مدتی پس از طلاق تصمیم به ازدواج مجدد می‌گیرند. نداف در خصوص تصمیم ازدواج مجدد در افرادی که کم سن هستند، معتقد است: از موضوعات مهم دیگری که گروهی از افرادی را که در سنین پایین جدا می‌شوند، درگیر می‌کند، این است که آنها نسبت به جنس مخالف و ازدواج مجدد بدبین می‌شوند، این در حالی است که هر فردی بعد از جدایی، حق دارد برای زندگی آینده خود تصمیم بگیرد؛ حالا ازدواج کند و رابطه جدیدی را شکل دهد یا به هرطریقی برای آینده خود در زندگی عاطفی برنامه‌ریزی کند. اما برخی از افراد بعد از طلاق نسبت به ازدواج مجدد بدبین شده و همه را به اصطلاح سر و ته یک کرباس دیده و باور ندارند، می‌توان خوشبخت شد و طعم خوشبختی را در ازدواج تجربه کرد. شاید این موضوع یکی از بدترین اتفاقاتی است که می‌تواند پس از طلاق بیفتد چون با این تفکر اشتباه، فرد هم به خود و هم به دیگران آسیب می‌رساند. بدبینی‌ها گاهی اوقات باعث می‌شود، اطرافیانی که تحت تأثیر فرد هستند، به سمت این دیدگاه غلط سوق پیدا کنند و آنها هم بدبین شوند یا اینکه اقدام به انتقام‌جویی و عقده‌گشایی از سایرین کنند.
دخالت والدین در مسأله طلاق
در سنین پایین مسأله‌ای که می‌تواند باعث آشفتگی خاطر مضاعف افرادی که متارکه کرده‌اند، شود، دخالت‌های والدین است که صد البته در سنین پایین این اتفاق بیشتر خواهد افتاد. نداف هم با تأکید بر آثار زیان‌بار دخالت‌های بی‌مورد والدین در زندگی فرزندان می‌گوید: خیلی وقت‌ها، دخالت‌ها همراه با جملات سرزنش‌بار است، مانند اینکه «تو اگه می‌تونستی زندگی خودتو حفظ می‌کردی» یا اینکه می‌خواهند برای دختر یا پسر خود که جدا شده، تصمیم بگیرند که چگونه زندگی را ادامه دهد و گذران کند؛ ازدواج مجدد داشته باشد یا مجرد باقی بماند و نمونه‌های دیگر. چنین دخالت‌هایی سبب می‌شود، بازهم به نوعی دیگر بر مشکلات فرد افزوده شود. هنوز طلاق بین خیلی از خانواده‌ها تابو است و مسبب زدن برچسب شرمساری بر آن خانواده می‌شود. والدینی را در اطراف خود می‌بینیم که پس از سال‌ها در جاهای متفاوت به عنوان مثال سازمان‌های بیمه، عنوان نمی‌کنند که فرزندشان جدا شده و این قضیه را کسر شأن می‌دانند. قطعاً چنین طرز تفکری برای فرزندی که طلاق گرفته، تنش و فشار مضاعفی را به همراه دارد تا جایی که ممکن است تلقینات والدین را باور کرده و در جامعه احساس شرمساری داشته باشد و فکر کند برای خانواده ایجاد مشکل و دردسر کرده؛ این مسأله برای برخی خانواده‌ها تا اندازه‌ای غیرقابل قبول است که ممکن است تا مدت‌ها فرزندشان را نپذیرند و خواسته یا ناخواسته دائم سرکوفت زده و او را سرزنش کنند.
این روان‌شناس معتقد است: در طلاق، سنین پایین، افسردگی و اضطراب بیشتری را نسبت به سایرین تجربه می‌کنند، چرا که تجربه کمتر، استقلال کمتر و توان پایین‌تری در مواجهه با مشکلات متفاوت دارند؛ بویژه چنانچه حمایت‌های خانواده وجود نداشته باشد، در معرض انواع آسیب‌های روان‌شناختی قرار می‌گیرند. اگر دقت کرده باشید، برچسب مطلقه بودن، قضاوت‌های مختلف را به دنبال دارد. هنوز عده‌ای در جامعه به افراد مطلقه به راحتی خانه اجاره نمی‌دهند و به عنوان افرادی غیرقابل پذیرش با آنها برخورد می‌کنند. استفاده از واژه مطلقه به جای واژه مجرد، آزارهای بیشتری را برای فرد ایجاد می‌کند و این امر در سنین پایین اثرگذار‌تر است.طلاق در هر سنی ممکن است اتفاق بیفتد، یک رابطه بعد از رسیدن به بن‌بست راهی بجز خروج ندارد، به گفته این روان‌شناس، برخی از افرادی که در سنین پایین جدا می‌شوند، بیش از سایرین خود را سرزنش می‌کنند و یا بعد از دستیابی به آزادی‌های بیشتر ممکن است راه‌های اشتباهی را در پیش بگیرند و وارد رابطه‌های نادرست و ناسالم شوند و در پاره‌ای موارد برای پرکردن خلأهای موجود مورد سوء‌استفاده‌های جسمی قرار گیرند. وقتی افراد درک درستی از خود نداشته و با هیجاناتشان آشنا نباشند، مهارت‌های خوبی هم نیاموخته‌اند و به پختگی لازم نرسیده و تصمیمات هیجانی می‌گیرند. خیلی وقت‌ها تجربه‌های تلخ باعث می‌شود، افراد در سنین پایین به اصطلاح بگویند که دیگر آب از سر گذشته و جسورانه دست به رفتارهای نادرست می‌زنند.
مرجع : روزنامه ایران