تاریخ: ۱۴۰۱/۱۲/۷
شرم چیست و چه فرقی با احساس گناه دارد؟
به گزارش هاژه به نقل از میگنا، شرم و گناه، هیجان های خودآگاهی منفی هستند که در بروز رفتارهای اخلاقی نقش دارند. احساس گناه، احساس منفی متمرکز به رفتاراشتباه فرداست، ولی احساس شرم بر احساس منفی فرد از خویشتن در قبال خطاها و شکس تها اشاره دارد.
گاهی اوقات اتفاقاتی برای ما رخ می‌دهد که طبیعی است نسبت به آن‌ها احساس بدی داشته باشیم. انسان جایزالخطا است و قطعاً همه ما مرتکب اشتباهاتی در زندگی خود شده‌ایم و در آینده نیز خواهیم شد. فراموش کردن نام افراد و یا مردود شدن در امتحانی که به میزان کافی برای آن مطالعه نکرده‌ایم ازجمله اشتباهات کوچکی هستند که می‌توانند احساس ناخوشایندی در ما ایجاد کنند.
اگر خطایی که مرتکب شدید یا اشتباهی که رخ‌داده است به‌قدری موجب بروز احساس ناخوشایند در شما شده که نمی‌توانید رفتارتان را از شخصیت خود جدا کنید، در آن صورت احساس شرم خواهید کرد یا احساس گناه بر شما غلبه می‌کند؟ یکی از مهم‌ترین نکات کلیدی که به شما کمک می‌کند تا راهی برای حرکت روبه‌جلو پیدا کنید، دانستن تفاوت بین این دو هیجان و همچنین منشأ اصلی بروز آن‌هاست. چراکه گاهی یک اتفاق، صرفاً به‌عنوان فعال‌کننده احساس شرم و گناه است.
 
شرم چیست؟
شرم را می‌توان به عنوان احساس خجالت یا شرمندگی یا حقارت تعریف کرد که در رابطه با تصور انجام کاری غیرشرافتمندانه، غیراخلاقی یا نامناسب ایجاد می‌شود. کلا توصیف و تعریف شرم سخت است اما "مانند ذره بنیادی اتم" حضور خود را از طریق ردپا و بقایای که پشت سر خود می گذارد نشان می‌دهد حضور نامرئی خود را به شکلِ نیازی برای کنار کشیدن از سَرِ خجالت، فرار یا ناپدید شدن (لوویس 1995، لوویس 1971) نشان می دهد. شرم این قدرت را دارد که شما را مانند باتلاق شنی به داخل خود بِکِشد، هر حس دیگری از خودتان را باطل کند و واکنش فلج کننده‌ای از سیستم عصبی پاراسمپاتیک را فعال کند که جریان سایر احساسات را مسدود می کند (لیون 2017، وَن ویلت 2010).
در حالی که شرم یک احساس منفی است، اما ریشه‌های آن در بقای ما به عنوان یک نوع، نقش داشته است. بدون شرم، ممکن است نیازی به پایبندی به هنجارهای فرهنگی، پیروی از قوانین یا رفتاری نداشته باشیم که به ما اجازه دهد به عنوان موجودات اجتماعی وجود داشته باشیم و زندگی کنیم. از آنجا که ما انسان‌ها می‌خواهیم پذیرفته شویم، شرم ابزاری تکاملی است که همه ما را تحت کنترل قرار می‌دهد.
 شرم هیجانی است که زیر پوسته پنهانِ روان می‌خزد و گاه سرخیِ آن بر چهره‌مان می‌نشیند، سپس به سرعت سعی می‌کنیم آن را پنهان کنیم و از آن بگریزیم. شرم در پستوی روان پنهان شده و غالباً اجازه بیرون آمدن و رخ نشان‌دادن ندارد. شرم همچون مه غلیظی است که باعث کوری دید می‌شود و یا فشار زیادی است که وقتی بار سنگینی را به دوش می‌کشیم بر گُرده خود احساس می‌کنیم.
 
نکات مهم
►شرم احساسی اجتماعی است که توسط انجام کاری، حتی در خلوت، برانگیخته می شود که هنجار اجتماعی یا انتظار برداشت شده‌ای را نقض کند.
►شرم خفیف طبیعی است اما "شرم عمیق" تنظیم احساسی و گسترش احساس امنیت فرد در ارتباط با دیگران را مختل می کند.
►شرمسار کردن حاوی این پیام است که "مشکل شما چیست (دردت چیه؟) و می تواند توسط شیوه فرزندپروری بیش از حد انتقادکننده، غیرپاسخگو یا اقتدارگرا انتقال داده شود.
►شرم می‌تواند ناخواسته از طریق والدینی به کودکان فرافکنی شود که خود تاریخچه  بررسی نشده تروما و مورد بدرفتاری واقع شدن دارند.  
 
چه موقع شرم مضر می‌شود؟
شرم وقتی درونی شود و منجر به ارزیابی بیش از حد سخت فرد از خودش گردد، می‌تواند مشکل‌ساز باشد. این منتقد ممکن است به شما بگوید که شما شخص بدی هستید، هیچ ارزشی ندارید یا شخص به دردنخوری هستید. با این حال، حقیقت این است که وقتی عمیقاً احساس شرم می‌کنید، این شرم شما ارتباط چندانی با ارزش شما یا اشتباهی که کرده‌اید، ندارد. برخی از مفاهیم متداول دیگر که با شرم همپوشانی دارند شامل خجالت، تحقیر و احساس گناه است. با این حال، این اصطلاحات مختلف تفاوت‌های معنایی دارند که دانستن آنها برای درک بهتر شرم مهم است.
 
علل شرم
آیا از وجود دلایل مختلف شرم تعجب می‌کنید؟ دلایل مختلفی برای احساس شرم وجود دارند که برخی از آنها زودگذرند و برخی دیگر ممکن است از کودکی ایجاد شده باشند. علاوه بر این، گاهی اوقات نگرانی‌های مربوط به بهداشت روان می‌تواند به خودی خود شرم‌آور باشد. بیایید نگاهی به برخی از دلایل احتمالی شرم بیندازیم:
تروما یا آسیب یا بی‌توجهی در دوران کودکی
هر نوع اختلال بهداشت روانی که شامل انتقاد یا قضاوت از خود باشد (به عنوان مثال، اختلال اضطراب اجتماعی)
رعایت نکردن استانداردهای بیش از حد بالایی که برای خود تعیین کرده‌اید
احساس اینکه گویا نقص یا عدم کفایت شما آشکار خواهد شد
قربانی قلدری شدن
انتظارات برآورده نشده یا تجربه‌ شکست
طرد شدن از دیگران یا تضعیف رابطه.
با این حال، توجه به این نکته مهم است که نوزادان بدون اینکه این احساس را یاد بگیرند، به طور طبیعی شرم را تجربه می‌کنند. به این ترتیب، پاسخ به شرم، طبیعی و عادی است. با این حال، وقتی شدید می‌شود، به یک مشکل تبدیل می‌گردد.
شرم یک احساس به شدت دردناکِ خودآگاه از در معرض دید قرار گرفتن (بر ملا شدن) و تحقیر شدن در چشم دیگران است (واقعی یا ذهنی) که منجر به کناره گیری و مخفی شدن می شود.
"مشکلی در من وجود دارد."
" من یک شکست خورده و انسان بی ارزشی هستم."
" من ضعیف، رقت انگیر و بازنده هستم."
" من نباید زاده می شدم."
این‌ها نشانه‌های بارزِ شرمِ عمیق و مزمن است. این موضوع با افسردگی، اضطراب (لیون 2017) و سایر نشانه‌های روانشناختی در ارتباط است که به عنوان مکانیزم دفاعیِ ناخودآگاه در برابر مطلع شدن از شرم و یا بخشی از عواقب آن عمل می کند.  
ریشه شرم به دوران کودکی و نوجوانی که آسیب پذیری روانی بالاتر است، برمی‌گردد. افراد در این دوران به دلیل شرایط و اقتضای سن، نسبت به نظرات دیگران درباره خود حساس‌تر هستند. بنابراین اگر در سنین بزرگسالی احساس شرم دارید ممکن است در دوران کودکی توسط والدین خود با دیگران مقایسه شده یا تحت تاثیر سبک تربیتی به شدت سخت‌گیرانه بوده باشید که هیچ اشتباهی را حتی از یک کودک بر نمی‌تابد.
شرم احساس اجتماعی است (کوزولینو 2014) که توسط انجام کاری، حتی در خلوت، برانگیخته می شود که هنجار اجتماعی یا انتظار برداشت شده‌ای را نقض کند (لیون 2017) و یک حس عمیق از عدم پذیرفته شدن و بیگانگی که به نظر استحقاق آن را داریم، باقی می‌گذارد و عموماً برداشت درونی از خودمان را تنظیم می‌کند. این موضوع می‌تواند به عنوان مثال در اعتیاد و رفتارهای خود تخریب گر دیده شود. نیاز به فرار از احساس شرم عموماً در ابتدا چنین اجبارهایی را فعال می کند، تسلیم آن ها شدن شرمِ بیشتری را بر می انگیرد، که به نوبه خود احساس شرم را تایید می کند و منجر به "پیش بینی خود واقعیت بخشی" (گاه رخ دادن چیزی را نه نتیجه روند طبیعی، بلکه نتیجه تلقین آن موضوع به خود یا نتیجه انتظارات قبلی فرد می‌دانند.) می شود که به طور ناخودآگاه درست همان چیزی است که مورد نیاز بوده است.  
 
ژان پل سارتر مثالی از مردی می‌زند که از سوراخ کلید به درون اتاق سرک می‌کشد. ناگهان احساس می‌کند که صدای پا می‌شنود و فردی به درِ اتاق نزدیک می‌شود. صدای پای طرف مقابل، او را از فردی که در حال «نگاه کردن» بود، به فردی تبدیل می‌کند که در حال «نگاه شدن» است و در نتیجه از چشم‌چرانی خود شرمنده می‌شود. با اینکه هنوز کسی او را ندیده، او شرمنده می‌شود. به عقیده سارتر او شرمنده است، چراکه در حالتی است که گویی در معرض دیده شدن قرار گرفته است. شاید به همین خاطر باشد که زمانی که فرد دیگری در موقعیت شرم‌آور قرار می‌گیرد، ما هم شرمنده می‌شویم و روی خود را برمی‌گردانیم یا آنجا را ترک می‌کنیم.
به نظر می‌رسد که اولین واکنش فرد در نتیجه احساس شرم، «پنهان شدن» است. این تمایل به پنهان کردن خود می‌تواند به صورت ذهنی یا جسمانی‌ باشد. از منظر جسمانی، فرد خود را از دید دیگران پنهان می‌کند و سعی می‌کند دیگران او را نبینند و از نظر ذهنی، زمانی که محتوای شرم‌آور آنقدر سنگین است که فرد حتی در تنهایی‌اش هم نمی‌تواند به آن اجازه بروز بدهد، سرکوبش می‌کند و از به آگاهی درآمدن آن جلوگیری می‌کند. گویی که فرد در خود، یک «دیگری» را حمل می‌کند و نمی‌خواهد که او ضعف‌ها و شرم‌هایش را ببیند. در واقع شرم با بخشی از «خود خصوصیِ ما» پیوند خورده که دیگر خصوصی نیست و تبدیل به «خودِ برهنه» می‌شود. بنابراین ما می‌خواهیم بر این برهنگی روانی پرده‌ای بپوشانیم.
 
تفاوت بین شرم آسیب زننده و عادی
کودکان به طور طبیعی شرم را به عنوان کودکِ نوپا تجربه می کنند. وقتی که تحرک، کنجکاوی و هیجان آن ها با واکنش منفی مواجه می شود، احساسِ قدرتِ مطلقِ نوظهور آن ها در هم شکسته می شود 
احساس گناه اغلب بعد از انجام دادن کار اشتباهی به سراغ ما می‌آید در حالی که احساس شرم ممکن است بدون ارتکاب هیچ اشتباهی از جانب فرد تجربه شود.
و جای آن را شرم می گیرد. شرمِ خفیف در کودکان که از انتظارات و قرار دادنِ حدود توسط والدین، پیرامون رفتاری به شکل توبیخ، سرزنش و نه گفتن ناشی می شود، بخشی از فرآیند اجتماعی شدن است.
این نوع از شرم و احساس گناهِ خفیف، آسیب زننده نیست و وقتی که در زمینه ی فرزندپروری عموماً پاسخگو اتفاق می افتد مبنای توسعه وجدان، همدردی و توانایی خنثی کردن تکانه ها (de Hooge، Breugelmans و Zeelenberg ،2008) را تشکیل می دهد. والدینِ به "اندازه کافی خوب" اغلب هماهنگ با وضعیت احساسی کودک هستند، وقتی که پیوندِ دلبستگی خراب می شود آن را ترمیم می کنند، حرمت نفس و ارتباط را بازسازی می کنند. تکرار تجربه هایی از این دست به کودک اجازه می دهد تنظیم احساسی و همچنین حس امنیت و اعتماد به خویش و دیگران را به جای شرم، ترس، عدم امنیت و قطع ارتباط، درونی سازی کند (کوزولینو 2020).  
شرم آسیب زننده: چه چیزی سبب شرم عمیقی می شود که در بزرگسالی پابرجا می ماند ؟ "شرم عمیق" (کوزولینو 2020) یا "شرم سمی" - اصطلاحی که توسط سیلوین تامکینز درست شد- از تجارب نامساعد در کودکی یا رویدادهای تروماتیکِ بعد از آن نشات می گیرد که حس ِغیر دوست داشتنی، بی ارزش و بَد بودن را درونی سازی می کند. این شرم در بزرگسالی پایدار می ماند، اغلب به شکل گسسته، وقتی احساسات مشابهی برانگیخته می شود در مدار خود ظهور پیدا می کند.
 
شرمنده کردن چیست؟
شرمسار کردن کودکان، شرم به وجود می آورد. شرمسار کردن در جوی رخ می دهد که کودکان احساسِ طرد شدن می کنند. شرمسار کردن به معنی انتقال این پیام به صورت مستقیم یا غیر مستقیم: "مشکل شما چیست (دردت چیه) ؟"– کودکان را منکوب کردن و انتقاد از آن ها است. این پیام می تواند به شکل های مختلف منتقل شود، اغلب غیر عمدی، در جوی که ناملایم، کنترل کننده یا قضاوت کننده است. این رویکرد با شیوه فرزند پروریِ اقتدارگرا سازگار است. همچنین شرم می تواند توسطِ سوء استفاده های فیزیکی، جنسی و سایرِ سوء استفاده های احساسی به وجود آید، همچنین فقدان پاسخ دهی عاطفی (قابلیت فرد در بیان احساسات خود به صورت باز و آزاد)، قطع ارتباط و ترک شدن که توسط کودکان به عنوان عدم پذیرفته شدن و تخریب کامل روانی تجربه می شود (کوزولینو 2020).
 
چهار دسته‌بندی برای رفتار شرم‌آور
طبق کتاب دانشگاهی شرم که توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شده است، نویسندگان چهار دسته مختلف رفتارهای شرم‌آور را شناسایی کرده‌اند:
۱.پاسخ آتشین و خشم‌آلود
۲. رفتارهای کنار آمدن با شرم و یا پنهان کردن آنها
۳. رفتارهای ایمنی‌جویی برای جلوگیری از شرمندگی
۴. رفتارهایی برای جبران شرم
۱.پاسخ آتشین و خشم‌آلود اینها کارهایی است که شما هنگام احساس شرم و حالت دفاعی انجام می‌دهید، مانند عصبانیت شدید یا حمله به طرف مقابل برای اینکه توجه را از خود منحرف کنید. پاسخ آتشین و خشم‌آلود معمولاً یک واکنش تکانشی است.
۲. رفتارهای کنار آمدن با شرم و یا پنهان کردن آنها اینها ممکن است مواردی مانند احساس کوچک بودن خود، تلاش برای جلوگیری از قرار گرفتن در مرکز توجه، یا عدم اشتراک عقاید یا احساسات شما باشد. پنهان کردن خود روشی برای محافظت از خود است.
۳. رفتارهای ایمنی‌جویی برای جلوگیری از شرمندگی این رفتارها ممکن است مواردی مانند عذرخواهی، گریه، یا جلوگیری از درگیری باشد. افرادی که تمایل به احساساتی بودن دارند یا از درگیری اجتناب می‌کنند، ممکن است بیشتر رفتارهای ایمنی‌جویی داشته باشند.
۴. رفتارهایی برای جبران شرم این رفتارها ممکن است شامل مواردی مانند انجام کارهایی برای تسکین خود یا عذرخواهی از دیگران باشد. به عنوان مثال، اگر یک سالگرد مهم را فراموش کرده باشید، ممکن است به خود بگویید که چیزهای زیادی در ذهن خود دارید، یا برای نشان دادن پشیمانی خود دست به اقدامی بزنید.
جنسیت
بروز احساس شرم در مردان و زنان متفاوت است به طوری که شرم در زنان هنگامی ایجاد میشود که تکالیف و وظایفی که جامعه و خانواده بر عهده آنها نهاده را نتوانند انجام دهند مثل نقش مادری- خانه داری و…. و در نهایت بابت این ضعف ها در زنان خشم از خود ایجاد میشود . بنابر این زنان عموما شرم را به صورت غم از خود تجربه میکنند مردان عموما باایجاد احساس ضعف به بی ارزشی و شرم دچار می‌شوند و این در مردان خشم از دیگران را ایجاد میکند مثلا اگر مردی به خاطر ارتباط زیاد و غیر معقول با زنان سرزنش شود باعث ایجاد احساس شرم در او نمی‌شود بلکه به او احساس قدرت میدهد اما اگربابت عدم قدرت سرزنش شوند دچار احساس شرم می‌شوند. ازآنجایی که رابطه داشتن به معنی نزدیک شدن به کسی است که دوستش داریم پس با احساس شرم در تضاد است چون شرم باعث ایجاد فاصله و جدایی می‌شود.
احساس شرم در مقابل احساس گناه
در حالی که شرم اغلب با احساس گناه اشتباه گرفته می‌شود، اما آنها در واقع دو چیز جداگانه هستند. احساس گناه به طور کلی در مورد چیزی است که شما انجام داده‌اید. همچنین اشاره به کاری است که شما اشتباه انجام داده‌اید یا رفتاری است که از آن احساس بدی دارید.
از طرف دیگر، شرم به چیزی در مورد شخصیت شما یا اینکه به عنوان یک شخص چه کسی هستید اشاره دارد که معتقدید غیرقابل قبول است. شرم این نیست که کار اشتباهی انجام داده باشید. شرم احساسی است که شما هنگام درک اینکه به اندازه کافی خوب نیستید تجربه می‌کنید. به عبارت دیگر، احساس گناه در مورد انجام کارهای اشتباه است، در حالی که احساس شرم به خاطر اشتباه بودن به عنوان یک شخص است. اگر بتوانید یاد بگیرید که گناه خود را از شرمتان جدا کنید، یکی از اولین گام‌های حرکت به سوی کاهش شرم را برداشته‌اید.  
تفاوت شرم و احساس گناه
در زبان روزمره، اصطلاحات «شرم» و «احساس گناه» غالباً به جای یکدیگر برای توصیف احساساتی استفاده می‌شوند که مضر تلقی می‌شوند و بهتر است از آن‌ها دوری کرد. با این حال تحقیقات زیادی نشان داده است که شرم و گناه، احساسات متمایزی هستند و پیامدهای متفاوتی با خود به همراه دارند. (برای مثال لانسکی، ۲۰۰۵؛ لوئیس، ۱۹۷۱؛ پیرز و سینگر، ۱۹۵۳؛ پولور، ۱۹۹۹).
ما در اصل چیزی به اسم عذاب وجدان در روانشناسی نداریم. بهتر است به این احساس بگوییم «احساس گناه». ولی ولی به طور عامیانه آن را عذاب وجدان هم می نامیم. در هر صورت فرق زیادی بین احساس گناه و عذاب وجدان نیست. این یک احساس است که باعث فرسایش روح و روان ما می شود، بنابراین باید به فکر درمان آن باشیم.
«شرم زمزمه می‌کند که من آدم بدی هستم»
تریسی کاب، مشاور متخصص در ایالت جورجیا می‌گوید: شرم در چیزهایی ظاهر می‌شود که مراجعین به‌صورت مکرر آن را یک نقص شخصیتی و نقطه ضعف قلمداد کرده و قادر نیستند فردیت خود را از رفتار و عمل خود جدا سازند.
«احساس گناه زمزمه می‌کند که من کار بدی انجام داده‌ام»
کاب اضافه می‌کند که مراجعینی که بااحساس گناه دست‌وپنجه نرم می‌کنند، می‌توانند اشتباه خود را ببینند و نقش خود را در این ارزیابی کرده و بپذیرند درنتیجه این پذیرش، میزان خودسرانشی آن‌ها به طرز قابل‌توجهی کاهش‌یافته و افراد آن را یک نقطه‌ضعف با نقص نمی‌پندارند.
 
تفاوت این احساس با احساس گناه
در همین است که احساس گناه بار مسیولیت بر عهده من میگذارد و باعث میشود من فکر کنم که کاری کردم و یا رفتاری که من داشتم بد بود و پسندیده نبود و بیشتر یک رفتار یا عمل خاص مورد هدف است نه کل شخصیت و ابعاد وجودی من
احساس شرم —-> حمله به شخصیت خود —-> احساس بی ارزشی و بد بودن —-> غمگین شدن
احساس گناه –> حمله به رفتار یا عمل خود–> احساس بد پشیمانی بابت رفتار و عمل انجام شده —-> خشم از خود
ما معمولا هنگامی که احساس شرم داریم نسبت به مسئله ای بابت شرم خود نیز شرمگین میشویم و این باعث ایجاد غم میشود.
ساده‌ترین راه برای درک تمایز بین شرم و گناه، به خاطر سپردن این نکته است که احساس گناه حاصل عمل و احساس شرم نتیجه خود سرزنشی و برگرفته از شخصیت است. نتایج حاصل از تحقیقات نشان می‌دهد که شرم که شرم بر شکاف دردناکی بین فردی که هستید و «خود ایده آلی» که اغلب بر اساس انتظارات جامعه شکل می‌گیرد تأثیر می‌گذارد.
در شرم فرد میگوید: "من آدم بدی هستم" در حالی که در احساس گناه میگوید: "من کار بدی انجام داده ام". در احساس گناه چنانچه سعی به همدلی و جبران خسارت داشته باشیم و اقدامی برای حل مشکالتی که خود مسئول آن بوده ایم انجام دهیم، میتوانیم شاهد تاثیرات مفید و موثر ی باشیم اما شرم با طیف وسیعی از رنج های انسانی مرتبط است از جمله: (اضطراب، افسردگی، سوء مصرف مواد، سرزنش، قلدری، خودکشی و خشونت نسبت به عزیزان و غریبه ها )کمتر شناخته شده ترین پیامد شرم، ارتباط آن با خشونت میباشد. در واقع هیچ پیامد خوب یا سازنده ای برای احساس شرم در خود یا 
یکی از نشانه‌های افراد دارای سطح بالای سلامت روان، پذیرش خود با تمام نقاط قوت و ضعف است.
شرمسار کردن دیگران وجود ندارد.
نمونه ها
احساس گناه
- از اینکه جوهر خودکار روی کتش ریخت احساس بدی دارم
-از تحقیر او در محل کار احساس خوبی ندارم
- اینکه به او خیانت کردم خطای من بود
- آن لباس در تن من زیبا نبود بی‌دقتی من باعث شد در پروژه دانشگاه عقب بیفتیم
احساس شرم
-من آدم بدی هستم چون باعث ریختن جوهر خودکار روی کت او شدم
- من آدم احمقی هستم که او را در محیط کار تحقیر کردم
- من شایسته بودن در یک رابطه عاشقانه را ندارم
- من زشت هستم و هیچ لباسی به من نمی‌آید
- من آدم بی‌ارزشی هستم و باعث کند شدن روند پروژه دانشگاه شدم
شرم هیجانی است که وقتی احساس می‌کنیم ناکافی، ضعیف و ناتوان هستیم، تجربه می‌شود و از انفعال، درماندگی و احساس شکست ناشی می شود. اینکه فرد کمتر از چیزی است که آرزویش را دارد و از «ایده‌آل ایگو» کوتاه می‌آید.
شرمساری بدون دلیل خاصی آغاز می‌شود و تمام تفکرات، احساسات و ارزیابی‌های فرد نسبت به وضعیت خود را تحت تاثیر قرار می‌دهد. شاید تصور کنید احساس شرمساری تنها زمانی که ناخشنود هستید ظاهر می‌شود اما لازم است بدانید که شرم ممکن است در زمان خوشحالی نیز به سراغ‌ شما بیاید به این شکل که تصور می‌کنید لیاقت آن خوشحالی را ندارید و دست‌آوردهای خود را زیر سوال برده و می‌گویید: «شانسی این طوری شد.»
افراد شرمگین یک خودانتقادگر درونی دارند که لحظه‌ای آنها را راحت نگذاشته و مدام در گوش شخص زمزمه می‌کنند: «تو به اندازه کافی خوب نبودی، چرا همیشه گند میزنی؟ نمیتونی هیچ کاری رو درست انجام بدی، دیگه هیچ‌کس دوستت نداره، چیه تو رو میشه دوست داشت اصلا؟» این جملات تنها مثال‌هایی مختصر از گفتگوی درونی یک شخص شرمگین بودند. اکنون تصور کنید فردی، از زمانی که به یاد دارد چنین جملاتی درون ذهن خود ساخته و در موقعیت‌های مختلف آنها را شنیده.
افراد شرمگین از اینکه نقاط ضعف خود را در برابر چشمان دیگران قرار دهند بیزار هستند بنابراین خود را در پس نقاب‌های رنگی و زیبا پنهان می‌کنند. به مرور زمان به دلیل ترس از برداشتن این نقاب‌ها، چهره واقعی خود را فراموش کرده و نمی‌توانند از آن نقاب پر زرق و برق دل بِکنند.
بسیاری از افراد شرمگین برای جبران هیجان دردناک شرم دچار اختلالاتی مانند افسردگی، اضطراب اجتماعی، شخصیت خودشیفته، پرخاشگری، مصرف الکل و مواد مخدر و … می‌شوند. به گفته هلن بلاک لوئیس، «تجربه شرم مستقیماً به خود مربوط می‌شود و در آن خود، کانون ارزیابی است. با این حال در احساس گناه، خود موضوع اصلی ارزیابی منفی نیست، بلکه چیزی که روی آن تمرکز می‌شود عمل اشتباه است.» برای مثال فرد شرمساری را در نظر بگیرید که به خاطر مصرف زیاد مشروبات الکلی در شب قبل، به محل کارش دیر می‌رسد و مورد سرزنش قرار می‌گیرد.
ممکن است او فکر کند: «عجب بدبختی هستم. چرا نمی‌توانم خودم را کنترل کنم؟» در حالی که یک فرد مستعد احساس گناه به احتمال زیاد فکر می‌کند: «از اینکه دیر حاضر شدم احساس بدی دارم. من باعث ناراحتی همکارانم شدم.»
احساس گناه از نظر علمی یعنی عواطف درونی منفی و تخریب کننده که منجر به سرزنش خود و میل به مجازات می شود.
در حقیقت احساس گناه ناشی از عمل است. کسی کار اشتباهی انجام داده و از مجازات می‌هراسد و از این نظر، اعتراف به گناه آسان‌تر از شرم است، چراکه گناه نشان‌دهنده قدرت و اختیار است، حتی اگر غیراخلاقی باشد و سرزنش شود. اما اعتراف به شرم به معنی ضعف و ناتوانی خود و حتی معیوب بودن است و ممکن است باعث شرمِ بیشتر شود.
نشانه‌های احساس گناه
فکرهای غیر اختیاری آزاردهنده که وقتی مهمان دل و ذهن ما می شود بعد از آن تقلیل انرژی صورت می‌گیرد و تجربه میکنیم بی حوصلگی و کلافگی را تجربه می‌کنیم مهمترین نشانه عذاب وجدان و احساس گناه است. دقت کنید اول باید غیر اختیاری باشد (یعنی تلاش نمی کنیم که عذاب وجدان داشته باشیم) مثل وقتی که در حال موزیک گوش کردن هستیم، در حال بازی با کودکمان هستیم، در حال دیدن فیلم هستیم یا داریم دوش میگیریم! در این حال ناگهان بعد از چند دقیقه هوشیار می‌شویم و می‌بینیم که دقایقی در حال فکر کردن به یک موضوع آزاد دهنده هستیم. معمولاً بعد از عذاب وجدان تا دقایق زیادی انگیزه‌ای برای زندگی کردن یا انرژی زیادی برای ادامه دادن نداریم. تحقیقات علمی نشان می دهد اگر ما طی دو هفته بیش از پنج بار چنین طرز فکری داشته باشیم به عذاب وجدان یا احساس گناه دچار شده ایم.
یک تعریف درست از احساس گناه و عذاب وجدان حتماً باید شامل این چهار ویژگی باشد:
“عواطف درونی منفی” یعنی من سرخوش نیستم.
“تخریب کننده” یعنی نه فقط در این موضوع بلکه در موارد دیگر هم به سراغم می آید. مثلاً فرض کنید یک احساس گناه در مورد فرزندتان دارید ولی در موقعیت های دیگر هم حالتان بد میشود.
“سرزنش کردن خود” یعنی بدگویی کردن از خود مثل واگویه های فلسفی مثل «این چه طرز صحبت کردن است؟ تو مگر آدم نیستی؟»، «نفرین کردن»، «فحش دادن به خود» و غیره.
در نهایت “میل به مجازات”.
عذاب وجدان یا احساس گناه به شدت میزان عزت نفس ما را پایین می آورد.
احساس گناه را از زوایای دیگر روانشناسی بررسی کنیم:
در انتها یک رویکرد التقاطی می‌گویم که برای همه قابل استفاده باشد.
در روانکاوی می گویند:
« جنگ میان فراخود و نهاد و آن حس اخلاق مدارانه و مطلوبی که در درون هر انسانی موجود است و ما اسم آن را وجدان میگذاریم.» جنگ این دو احساس گناه ایجاد می کند.
در رویکرد شناختی می‌گویند: «بروز یک رفتار آسیب زننده قابل مشاهده یا قابل تخمین». در هر دو موقعیت انسان احساس گناه میکند..
وجودگراها می گویند: «عدم کنار آمدن با اضطراب های ناشی از زیستن» اگر همه این تعریف ها را ببوسیم و کنار بگذاریم.
در نظریه التقاطی می گوییم:
«انسان در فرآیند اجتماعی شدن قوانینی برای خود کد گذاری می کند، این قوانین می توانند جلوه های دینی باشند، مسائل علمی باشند یا دستاوردهای عقلی، فرقی ندارد! هر آدمی برای خود استراکچری دارد، عدول از این قوانین و قالب ها و شکستن آنها احساس گناه می آورد…»
چگونه شرم از حس گناه متفاوت و به طور بالقوه آسیب زننده تر است؟
شرم از حس گناه که بیشتر یک احساسِ وجدان مقید شده در مورد یک رفتار است – "من کار بد یا اشتباهی کردم "- متفاوت است و در مقابل، شرم حسی در مورد خود است و شما را به عنوان یک شخص تعریف می کند – "من شخص بد یا نادرستی هستم". شرم و حس گناه هر دو توسط اقدامی مغایر با ارزش ها و استانداردهای شخص برانگیخته می شوند و می تواند با هم، همزیستی داشته باشند (لیون 2017).
اما حسِ گناه با تمرکز معطوف به بیرون و محدود بر جنبه های منفی تاثیر گذار بر سایرین و التیام از طریق ترغیب به انجام اقدامات در جهت اصلاح (عمل نادرست انجام گرفته) می تواند تغییرات مثبتی را جرقه بزند (کَمِرِر 2019). شرم در سوی دیگر شامل تمرکز درونی بر خود به طور افزایشی، از دست دادن دورنما و بدتر شدنِ شدید وضع شخص (کَمِرِر 2019) می شود. در این مورد کاری که انجام دادید کسی که هستید را در معرض دید قرار می دهد- که آن را برگشت ناپذیر و جبران ناپذیر می کند و نیاز برای فرار را بدون فراهم کردن راه خروج به وجود می آورد.
برخلاف احساس گناه، شرم مُسری است. درک شرم در دیگری بدون یادآوری تجربه شرمساری خودمان (و چه بسا تجربه مجدد آن) دشوار است. شرمِ شخص دیگر احساس شکست، حقارت و بی‌کفایتی ما را به یاد می‌آورد. اما از آنجایی که رفتار منجر به احساس گناه مختص یک فرد خاص است، معمولاً با تجربه شخص دیگر منعکس نمی‌شود.
دانشمندان علوم روانشناسی و انسان شناسی هر دوی این احساسات(شرم و احساس گناه) را در مجموعه «احساسات اخلاقی» طبقه بندی می کنند. به قول پروفسور تنگنی «احساسات اخلاقی به ما قدرت و انگیزه می دهند که کارِ درست را انجام دهیم و از اعمال غیراخلاقی دوری کنیم.» به عنوان مثال، فردی که پس از انجام کاری نادرست احساس گناه می کند، معمولا کمتر دست به خشونت می زند و یا در روابط با افراد دیگر بیشتر روحیه همکاری از خود نشان می دهد و برعکس آن، یکی از مهمترین تفاوت های بین افراد معمولی و افرادی که دچار اختلال شخصیتی ضداجتماعی هستند (معروف به سایکوپث ها) این است که سایکوپث ها عموما یا احساس شرم و گناه نمی کنند، و یا میزان احساساتشان بسیار کمتر از دیگران است. به همین دلیل برایشان مهم نیست که رفتارشان ممکن است مایه آزار و اذیت دیگران باشد.
با وجود این که این دو احساس شباهت های زیادی به یکدیگر دارند، دانشمندان نظریه های متنوعی در مورد تفاوت های بین احساس شرم و احساس گناه ارائه داده اند. در حال حاضر، دو مکتب فکری عمده در مورد این تفاوت ها وجود دارد که در اینجا مختصرا به آن 
احساس شرم بیشتر از آن چیزی که فکر کنید جنبه‌های مختلفی از زندگی شما را درگیر می‌کند، ممکن است زمینه‌ای مناسب برای اختلالاتی مانند افسردگی، اضطراب، اختلالات شخصیت، پرخاشگری، بدریخت انگاری بدن، اختلالات خوردن و … فراهم کند.
می پردازیم:
یک- تفاوت بین قضاوت شخصی و قضاوت عملی: پژوهش ها نشان داده که احساس گناه معمولا با «قضاوت های عملی» همراه است. مثلا، فرد با خودش می گوید «کاری که کردم درست نبود!» در حالی که احساس شرم معمولا با «قضاوت های شخصی» همراه می شود. به عنوان مثال شخص به خودش می گوید «من آدم بدی هستم.» ازین نظر، احساسات منفی ای که در پی احساس گناه ایجاد می شوند درونی ولی ناپایدار هستند، و چون متمرکز بر عملی هستند که فرد انجام داده، معمولا به فرد انگیزه می دهند که اعمالش را در آینده بهبود بخشد. در حالی که چون احساس شرم متمرکز بر خود فرد است، ممکن است تاثیرات منفی درونی و بلند مدتی برای فرد داشته باشد.
دو- تفاوت بین جنبه عمومی یا خصوصی شرم: پژوهش ها نشان داده که اشتباهات و کارهای نادرستی که جنبه عمومی پیدا کنند (یعنی دیگران به شکل مستقیم یا غیرمستقیم از آن ها خبردار شوند) معمولا منجر به احساس شرم می شوند. ولی خطاها و اعمال نادرستی که فقط خود فرد در مورد آن ها اطلاع دارد (و دیگران از آن ها چیزی نمی دانند) معمولا منجر به احساس گناه می شوند.
 
از نگاه روانکـــاوی
تعدادی از نویسندگان و پژوهشگران (پیرز و سینگر، 1953؛ سندلر و همکاران، 1963) تلاش کردند شرم و احساس گناه را بر اساس پیوند با آرمان ایگو (Ego Ideal) و سوپر ایگو (Super Ego) متمایز کنند. بدین صورت که احساس گناه با احکام و ممنوعیت‌های سوپر ایگو و تهدید به مجازات در صورت عدم رعایت یا نقض آن‌ها پیوند می‌خورد، در حالی که شرم ناشی از انتظارات و خواسته‌های آرمان ایگو و طرد ناشی از عدم تحقق آن‌هاست.
شرم را می‌توان محصول روابط بین فردی در نظر گرفت، در حالی که احساس گناه ناشی از تعارض اخلاقی درونی است. فروید با مطالعه تعارضات درون‌روانی ایگو، اید و سوپرایگو اجزای سازنده ذهن ادعا کرد که احساس گناه تنشی است که به خاطر عبور از سد سوپر ایگو ایجاد می‌شود. علاوه بر این، احساس گناه سنگ بنای عقده اُدیپ شد (میل جنسی کودک به والد جنس مخالف و ترس همزمان از مجازات و تلافی والد همجنس) و همچنان نقش اصلی را در نظریه روانکاوی ایفا می‌کند. در حالی که شرم نقش «اولیه» و پری‌ادیپالِ نیازمندی و دلبستگی را به خود اختصاص داد.
احساس گناه میل به بخشش را برمی‌انگیزد و از طریق اعتراف درصدد حل آن برمی‌آید، نه پنهان شدن. فردی که ناراحتی او مبتنی بر احساس گناه است، معمولاً درگیر این است که بفهمد چه کاری را اشتباه انجام داده است و سپس آن را جبران کند. ما در مورد اشتباه خود احساس گناه و نسبت به ماهیت خود احساس شرم می‌کنیم.
 
شرم در مقابل غرور
در حالی که غرور از لحاظ جسمانی و روانی به ما احساس قدرت و ارزشمندی می‌دهد، شرم باعث می‌شود از هر نظر احساس پستی، کوچکی، بی‌اهمیتی و بی‌ارزشی کنیم. غرور در پی آشکار ساختن و تجلی خود است تا تحسین‌برانگیز باشد، اما شرم همواره با تمایل به پنهان کردن و اجتناب از قرار گرفتن در معرض دید همراه است. آنگاه که برداشت دیگران با آنچه دوست داریم خودمان را ببینیم مطابقت دارد، احساس غرور می‌کنیم؛ در حالی که اگر تصور کنیم که برداشت دیگران منفی‌تر از چیزی است که ترجیح می‌دهیم خودمان را ببینیم، شرم به وجود می‌آید. غرور باعث رشد عزت نفس و ظرفیت ذهنی‌مان و شرم باعث کاهش آن می‌شود.
 
تاثیرات احساس گناه یا شرم در وضعیت سلامت روان افراد
طبیعتاً بین این دو هیجان و سلامت روان، ارتباط وجود دارد، اما این یک ارتباط خطی یا علت و معلولی نیست. مسلماً اگر بتوانیم شرم و گناه را به‌عنوان علامتی برای مسائل روانی در نظر بگیریم که در صورت نادیده گرفتن آن وخامت اوضاع وخیم‌تر می‌شود، بهره بیشتری از آن‌ها خواهیم برد.
به عقیده کاب نابه سامانی شرایط سلامت روان لزوماً از احساس گناه ایجاد نمی‌شود، مگر اینکه احساس گناه به شکلی فراگیر، زندگی فرد را مختل کند. احساس گناه را می‌توان در افسردگی، اضطراب، استرس پس از سانحه، وسواس و شخصیت دوقطبی مشاهده کرد.
 
شرم را همچنین می‌توان در اختلال‌های روانی زیر مشاهده کرد:
اختلال نقص توجه و بیش فعالی (ADHD)
اختلال شخصیت مرزی (BPD)
اختلال شخصیت وابسته
اختلالات خوردن/ اشتها
اختلال شخصیت خودشیفته (NPD)
اختلال مصرف مواد
 
چگونه احساس شرم و گناه را از هم تمیز دهیم؟
تحقیقات نشان می‌دهند که شرم و گناه به طور متفاوتی بروز پیدا می‌کنند. افرادی که شرم تجربه می‌کنند، اغلب خشمگین‌تر، جمع گریز تر، دارای عزت‌نفس پایین‌تر و خود تخریب‌گرتر هستند. در مقابل، افرادی که احساس گناه بیشتری دارند، بیشتر عذرخواهی کرده، به دنبال راهی برای جبران هستند و دلسوزی افراطی نسبت به دیگران دارند.
تحقیقات قدیمی‌تر در خصوص احساس شرم و گناه نشان می‌دهند که پاسخ فیزیولوژیکی فرد نیز در زمان تجربه این دو متفاوت است. شرم می‌تواند التهاب بیشتری را در بدن شما ایجاد کرده و این در حالی است که احساس گناه، قادر به ایجاد چنین تغییری نیست.
نکات مهم در برخورد با احساس شرم و گناه گاهی گذر زمان برای آنکه کمتر احساس شرم یا گناه را تجربه کنید، لازم است؛ اما اینکه در این بین بخواهید: در مقابل آن‌ها دست به اقدامات زیر بزنید نیز، بعید و غیرممکن به نظر نمی‌رسد.
 
1- زیر سوال بردن
تریسی کلر به‌عنوان یک مشاور حرفه‌ای معتقد است که باید به این موضوع بازگردیم که چرا این احساسات ذاتاً سازگار هستند. آن‌ها به ما یاد می‌دهند تا درست و غلط را از هم تفکیک کنیم. او می‌گوید: وقتی بزرگ می‌شویم، به‌اندازه یک کودک که در جستجوی راه خود برای شناخت سراسر جهان است، نیازی به این احساسات نداریم. کلر اضافه می‌کند که ما باید احساسات را در زمان بروز آن‌ها زیر سؤال ببریم و از خود بپرسیم: "چرا این احساس را دارم؟" یا "چه چیزی باعث این اتفاق شد؟" درصورتی‌که بتوانید دلایل اصلی در پشت‌صحنه این احساسات را دریابید، برای رفع احساسات منفی، توانمندتر خواهید بود.
 
2- شناسایی منبع احساس
شما با احساس گناه یا شرم از شکم مادر یا به عبارتی به شکل ذاتی به این دنیا نیامده‌اید. توصیه کلر این است که دلایل احساس خود را حتماً مورد بازبینی قرار دهید. از خودتان بپرسید که این احساس را از کجا یاد گرفته‌اید؟ چه کسی این پیام را در کودکی یا نوجوانی به شما منتقل کرده است؟ آیا منبع این احساس والدین بوده‌اند یا معلمان شما باعث آن شده‌اند؟
 
3- برانگیزاننده های احساس خود را در نظر گرفته و موردبررسی قرار دهید.
به نقل از برایان ویند، روزنامه‌نگاری و فعالیت‌هایی که نتایج آن به شما بازخورد داده می‌شود، می‌تواند در افزایش خودآگاهی، شناسایی احساسات و بررسی محرک‌های احتمالی این احساسات کمک‌کننده باشد. همچنین اضافه می‌کند، پیش از اینکه وارد یک مارپیچ از خودتویی‌های منفی شوید، مانع ذهن شده و به عبارتی مچ خود را بگیرید. در بسیاری از موارد، کمک و حمایت‌های یک متخصص سلامت روان نیز می‌تواند مفید باشد.
 
4- خود شفقتی داشته باشید.
آیا کودک خود را "احمق" خطاب می‌کنید؟ آیا تا به حال دوست خود را مرارت آمیز لقب داده‌اید و یا شریک عاطفی خود را بی‌ارزش دانسته‌اید؟ طبیعتاً پاسخ به این سؤالات منفی است. چرا که انسان هیچ‌گاه نمی‌تواند با اشخاص موردعلاقه خود و کسانی که دوستشان دارد، به چنین شکلی صحبت کند؛ بنابراین اگر برای مهربان بودن با خودتان مشکل‌دارید، بهترین تمرین آن است که فکر کنید چگونه باکسی که دوستش دارید صحبت می‌کنید. بدون شک نه شما و نه آن‌ها شایسته این زبان تحقیرآمیز و به دور از مهربانی نیستید. یادگیری این مهارت که رفتار و اعمال خود را از شخصیت خود جدا کنید بسیار حائز اهمیت است. ممکن است اشتباهاتی مرتکب شده باشید، اما آن‌ها به تنهایی، معرف شخصیت شما نیستند.
 
کنار آمدن با شرم
آیا از اینکه بتوانید کمتر احساس شرم کنید، تعجب می‌کنید؟
برای بهبود احساس شرم شما دو مرحله اصلی وجود دارد:
اولین مورد، بررسی شرم‌تان به جای اجتناب از آن است.
دومین مورد، التیام و حرکت از نقطه‌ی شرمتان است. در زیر، هر یک از این مراحل را بررسی می‌کنیم.
بررسی و شناسایی شرم
اولین قدم برای حرکت از شرم این است که بفهمید در مورد چیست. دلیل این امر این است که اگر علت شرم‌تان را تشخیص ندهید، برایتان غیرممکن است که بتوانید شرمتان را التیام ببخشید. دریافت چشم‌اندازی از شرم و درک این مسئله که از کجا ناشی شده و چگونه بر تصمیمات فعلی شما تأثیر می‌گذارد (از طریق خاطرات احساسی)، تا حد زیادی مانع از این می‌شود که زندگی شما شرم‌آور باشد.
 
آیا نمی‌دانید چگونه شرم خود را شناسایی و کشف کنید؟
یکی از راه‌های شناختن شرم شما این است که در موقعیت‌های مختلف، توجه به احساساتتان را شروع کنید. چه زمانی احساس می‌کنید احساس شرمندگی 
احساس گناه به معنای احساس شما نسبت به کاری است که انجام داده اید که خلاف اخلاق یا اعتقادات شماست. وقتی در مورد چیزی احساس گناه می کنید، ممکن است احساس شرم نیز داشته باشید، اما این معمولا واکنشی است به رفتاری که با عقاید شما در تضاد است.
در شما ایجاد می‌شود؟ وقتی احساس شرم می‌کنید، چه واکنشی نشان می‌دهید یا چه احساس متفاوتی به شما دست می‌دهد؟ اگر مطمئن نیستید، سعی کنید در یک دفترچه درباره احساس شرم خود بنویسید. مخصوصا شما می‌توانید در مورد حوادث گذشته خود بنویسید که در آنها احساس شرم کرده‌اید که امروز احساس شرمندگی شما را تحت‌تأثیر قرار داده‌اند. هرگونه احساس یا افکاری که دارید و همچنین واکنشی که در گذشته به آن نشان دادید را بنویسید. سپس، مدتی را صرف بررسی این موضوع کنید که چگونه شرم گذشته‌تان، امروز هم به صورت شرمساری بر شما تأثیر می‌گذارد. شرایط گذشته در مورد خودتان به شما چه آموخته است؟ روشن ساختن شرم‌تان، راهی برای خلاص شدن از سایه‌ای که هم اکنون روی شما قرار گرفته، خواهد بود.
 
شرم خود را در آغوش بگیرید
اکنون که شرم خود را شناسایی کردید و به آن اعتراف کردید، زمان آن فرا رسیده است که برای پذیرفتن شرم خود تلاش کنید. اگرچه ممکن است دور از عقل باشد، اما برای التیام از احساس شرم، لازم است که این احساسات را از دنیای درونی خود بیرون بیاورید. طبیعی است که هنگام انجام این کار بخواهید دفاع و موانع ایجاد کنید. مهم است که به خود عشق و پذیرش نشان دهید و خود را با افرادی احاطه کنید که همین موارد را نیز به شما نشان دهند. شما به یک مکان امن برای تعلق و گروهی نیاز دارید که شما را با عشق بی‌قید و شرط بپذیرند. اگر چنین چیزی در زندگی خود ندارید، آن را در گروه دوستان، خانواده یا حتی یک گروه حمایتی جستجو کنید. به یاد داشته باشید که وقتی احساس شرمندگی می‌کنید، عشق شما به خود باید بدون قید و شرط باشد.
با خود و با دیگران صادق باشید. از احساس شرمی که دارید، اجتناب نکنید. بلکه در مورد احساساتتان صحبت کنید و آنها را در آن فضای امن که ایجاد کرده‌اید به اشتراک بگذارید. اجازه دهید رنج شما عادی‌سازی شود. این به شما کمک می‌کند تا در مورد شرم خود تصویری داشته باشید. اگر از انجام این کار به تنهایی احساس ناراحتی می‌کنید، حتما با یک روان‌درمانگر صحبت کنید. هنگامی که این روند را طی می‌کنید، مهم است که عقاید و نگرش‌هایتان را در مورد خودتان بررسی کنید.
حال زمان آن است که شروع به رد عقاید قدیمی کنید که ذاتاً با آنها مشکل دارید. وقت آن رسیده است که واقعیت جدید خود را بپذیرید که شما همانطور که هستید قابل‌قبول و دوست‌داشتنی هستید. علاوه بر این، این واقعیت را بپذیرید که ممکن است اشتباه کنید و این اصلا اشکالی ندارد. migna.ir در این مدت ممکن است بخواهید یک روانشناس پیدا کنید که بتواند در تعیین اولویت‌ها و تصمیم‌گیری به شما کمک کند. اگرچه روند بهبودی شما بسیار شخصی است، سفر رفتن با شخص دیگری که شما را درک می‌کند می‌تواند بسیار سودمند باشد.
 
یک برنامه کاربردی برای مقابله با احساس گناه یا عذاب وجدان
اول: به تعویقش بینداز…
اول به این آگاه شوید که چه فکری دارید. مثلاً اینکه «دارم به احساس گناه فلان اتفاق فکر می کنم.» سپس آن را به پس فردا ساعت 6 بعد از ظهر موکول کنید. یعنی فکر کردن این موضوع را به دو روز بعد مثلاً موکول کنید. به این تکنیک می گویند «تکنیک به تعویق انداختن یا بعداً رسیدگی کردن». فوق‌العاده در اضطراب و استرس می تواند مفید فایده باشد. این کار به ما کمک می کند خودآگاهی بیشتری نسبت به افکار منفی ما داشته باشیم. وقتی ما آن را به دو روز بعد موکول می‌کنیم یعنی داریم به آن عذاب وجدان می‌گوییم که من حواسم به تو هست و دو روز دیگر به تو فکر خواهم کرد و این به آگاهی ما به شدت کمک میکند. هدف ما پیچاندن یا فراموش کردن این فکر نیست فقط و فقط هدف ما آگاهی است. اگر یادتان باشد در ابتدای بحث گفتم اغلب ما اهل فراموش یا نادیده‌گرفتن هستیم که این می تواند آسیب زننده باشد. فرمول به تعویق اندازی به این شکل است که شما یک پنجم زمانی که فرصت دارید، مثلاً فرض کنید شما قرار است 24 ساعت دیگر به یک فرد جواب بدهید و دچار عذاب وجدان شده‌اید. شما تنها حدود 5 ساعت باید فکر منفی خودتان را به تعویق بیندازید.
دوم: مرحله دوم شامل 7 گام ساده است که با هم مرور می کنیم.
1- بپذیر، توجیه نکن… اولین مرحله از این 7 مرحله این است که باید گناه خود را بپذیریم. نباید توجه کنیم که «نه من منظورم فلان چیز بود که فکر کرد به او توهین کرده‌ام.» این باعث لطمه به سیستم روانشناختی ما خواهد شد. توجیه نکنیم، بپذیریم.
2- تعیین میزان آسیب مرحله دوم تعیین دقیق میزان آسیب اگر می توانیم به صورت کمی. اینکه دقیقا چه ضربه‌ای به او وارد کرده‌ایم و چه آسیبی به او رساندیم. فرض کنید با شخصی قرار گذاشته اید برای جلسه برای نوشتن یک کتاب مشترک. اما سر قرار جلسه حاضر نمی شوید و آن کتاب کنسل میشود شما دو ساعت از وقت او را تلف کرده اید، ممکن است تالیف و نوشتن کتاب او را یک ماه به تعویق انداخته باشید و احتمالاً اعتماد او را به شخص خودتان یا صنف خودتان دچار اختلال کرده اید یا چیزی به اسم تعریف مشترک را برای او به چیزی بد تبدیل کرده باشید. اما این کار چه کمکی به ما میکند؟ وقتی این کار را انجام دهیم ساخت احساس گناه بیشتر در ما متوقف می‌شود و این نکته مهمی است.
3- فاجعه سازی و سرکوب نکن… قدم سوم جلوگیری از فاجعه سازی و تخریب و سرکوب است. از کجا بفهمیم در حال فاجعه سازی هستیم؟ از آن جایی بفهمیم که وقتی مرحله دوم یعنی کمی سازی را انجام دادیم باز هم به آن افکار منفی و آن احساس گناه فکر کنیم.
4-چه چیزی یاد گرفتم؟ نکته چهارم که عموما اغلب ما از آن نا آگاه هستیم این است که من از این بحران چه چیزی یاد گرفتم؟ پرسیدن این سوال از خودمان بسیار کمک کننده است. پرسیدن این سوال کمک می‌کند که از اشتباهات تکرار شونده که یکی از مهمترین مصادیق احساس گناه است جلوگیری کنیم. به همین راحتی!
5- اطلاع رسانی یا طلب بخشش پنجمین گام مرحله اطلاع رسانی و طلب بخشش است. نکته مهم این است که در این مرحله این را در نظر داشته باشیم که آیا طرف مقابل ما به اندازه کافی فرهیخته هست که طلب بخشش و اطلاع رسانی ما را بعداً چماقی نکند و بر سرمان بکوبد؟ در غیر این صورت اگر فرد فرهیخته نباشد بهتر است از این مرحله عبور کنیم، به خاطر اینکه او از این مرحله یا طلب بخشش شما سوء استفاده نکند.
6- تدبیری بیندیش… مرحله ششم تدبیر اندیشیدن است. برای تدبیر اندیشیدن باید دو کار مهم انجام دهیم. خودمان تدابیری بیاندیشیم و در قالب پیشنهاد به خودمان بدهیم، دوم اینکه از یک آدم خبره بپرسیم یا از خود آدمی که ضربه به او زده ایم بپرسیم. به بیان ساده تر کاری کنیم که برای طرف مقابل مهم باشد و برای او آسودگی و آرامش به همراه بیاورد. به عبارت دیگر تدبیر اندیشیدن این نیست که یک کادو یا هدیه برای او بفرستیم، باید ببینیم چطور و در چه قواره‌ای از کاری که شما کرده‌اید و در حال جبران آن هستید آرامش می گیرد می‌تواند آسوده شود.
7- همدل سراغ داری؟ و گام آخر پیدا کردن یک آدم همدل است… انجام شش مرحله بالا برای آدمی که میخواهد از عذاب وجدان رها شود خستگی و کاهش سطح انرژی را به همراه دارد. برای همین نیاز داریم به یک آدم همدل که مطمئن باشیم از حرفها و مطالبی که به او می‌گوییم سوء استفاده نمی کند. این هم چون یک پادزهر عمل می کند برای کاهش آسیب های ناشی از خستگی برای انجام مراحل بالا. این آدم همدل به ما کمک می کند که آن بار سنگین عذاب وجدان یا احساس گناه را بر روی زمین بگذاریم و از دست آن خلاص شویم…
 
خلاصه
احساس گناه و شرم به‌عنوان مکانیزم های کاربردی بازخورد دهنده مفید هستند، اما اگر تحت کنترل شخص قرار نگیرند می‌توانند در احساس وی نسبت به خود، روابط با نزدیکان و نحوه حضور ما در جامعه اخلال ایجاد کنند. یک روانشناس ماهر و کار بلد، از طریق فعالیت‌های بازخورد دهنده به شما کمک خواهد کرد تا زمینه احساسات خود را بهتر درک کرده و افکار غیرمفیدی را که ممکن است به احساس شرم و گناه منجر شود، مدیریت کنید. به یاد داشته باشید که شما بهتر ازآنچه فکر می‌کنید عمل می‌کنید. پس بنابراین، ناتوانی‌ها و نقص های خود را ابتدا در ذهن خود بپذیرید تا بتوانید در عمل، ضمن پذیرش آنها، بهترین رفتار را داشته باشید. هیچ کس کامل نیست و شما نیز مانند تمامی انسانها نواقص خود را دارید.
منابع
https://www.psychologytoday.com/us/blog/therapy-insider/202106/is-shame-good-or-bad-the-effects-shame-and-guilt
https://www.verywellmind.com/what-is-shame-5115076
Dearing, R. L., Stuewig, J., & Tangney, J. P. (2005). On the importance of distinguishing shame from guilt: relations to problematic alcohol and drug use. Addictive behaviors, 30(7), 1392–1404.
S. Freud, “On Narcissism: An Introduction” (1914), S.E., 14:67–102.
  G. Piers and M. B. Singer, Shame and Guilt (New York: Norton, 1971), 63.
Wille R. (2014). The shame of existing: an extreme form of shame. The International journal of psycho-analysis, 95(4), 695–717
 
برگرفته از:
دکتر کامیار سنایی
ویرگول- کامیار حبیبی پور
بیشتر از یک نفر
سایت کلنیک روانشناسی دانا