تاریخ: ۱۴۰۱/۶/۱
آدم‌های بد چطور رفتارشان را توجیه می‌کنند؟
انحراف از هنجار‌های اجتماعی بازتاب‌دهنده مجموعه‌ای از ویژگی‌های شخصیتی است که تحتِ عنوانِ ویژگی‌های شخصیتیِ «منفور» می‌شناسیم افکار (باورها)، مدیرانِ رفتارِ ما هستند و نقش مهمی در انجام کار درست و غلط دارند.
آیا پیش‌آمده که وقتی درباره رفتار دیگرانی که پیوسته تقلب می‌کنند، دروغ می‌گویند و کلاهبرداری می‌کنند، فکر می‌کنید، با تعجب از خودتان بپرسید که این آدم‌ها چطور کار‌های زشت و ناپسندشان را برای خودشان توجیه می‌کنند؟
 اگرچه کار‌هایی که این افراد انجام می‌دهند ممکن است هرگز قانون‌شکنی محسوب نشود، اما واضح است که با استاندارد‌های وجدانی و اخلاقی‌ای که انتظار می‌رود مردمانِ یک جامعه متمدن به آن پایبند باشند، فاصله زیادی دارد.
 
ممکن است که شما همکاری داشته باشید که معروف است هر روز چند دقیقه اضافه‌تر به گزارش کاری خود می‌افزاید و این کار را طوری انجام می‌دهد که مدیران متوجه نشوند.
به‌نظر می‌رسد آنچه برای‌شان جذاب است امکان انجام این کار بدونِ شناسایی است وگرنه مبلغِ ناچیزی که هر ماه به حقوق‌شان اضافه می‌شود نمی‌تواند دلیلِ خوبی برای انجام چنین تخلفی باشد. تقلبِ کوچکی که این افراد انجام می‌دهند ممکن است شما را متعجب کند، نه فقط به این دلیل که بی‌معنی و بی‌فایده است، بلکه به این دلیل که شما نمی‌توانید درک کنید که چطور موردِ عنایت دیگران و خودشان قرار دارند.
افرادی را در نظر بگیرید که ساده‌ترین هنجار‌های رایج را نیز رعایت نمی‌کنند. حتماً باید آسودگی‌ِ درونی‌ای را تجربه کنند که با وجود نقضِ استاندارد‌ها و انتظاراتِ رایج جامعه در آرامش زندگی می‌کنند.
شخصیتِ منفور و خودتوجیهی
برطبق یافته‌های روان‌شناسانی از دانشگاه کوبلنز-لاندو، انحراف از هنجار‌های اجتماعی بازتاب‌دهنده مجموعه‌ای از ویژگی‌های شخصیتی است که تحتِ عنوانِ ویژگی‌های شخصیتیِ «منفور» می‌شناسیم.
بنجامین هیلبیگ و همکارانش (۲۰۲۲) می‌گویند که شخصیتِ منفور دارای ویژگی‌هایی است که با عنوانِ ویژگی‌های «دی» یا سه‌گانه تاریک، شناخته می‌شود و اشخاص با این ویژگی‌ها نه‌تن‌ها دیگران را فریب می‌دهند، روان‌پریش هستند و از دیگران سوء‌استفاده می‌کنند، بلکه مجموعه‌ای از باور‌ها دارند که به آن‌ها اجازه می‌دهد علی‌رغم انجام کار‌های غیراخلاقی، هم‌چنان خودشان را اخلاقی ببینند؛ آن‌هم تا حدی که انگار واقعاً کار اخلاقی انجام داده‌اند.
این محققان می‌گویند ویژگی شخصیتِ منفور قابلیت توجیه کردنِ کارهایش را دارد. آن‌ها به یک دیدگاهِ تاریخی در روان‌شناسی اشاره می‌کنند که بر اساس آن اشخاص کوشش می‌کنند خودشان را مثبت ببینند.
این یعنی معمولی‌ترین آدم‌ها حداقل خودشان را تا حدی فریب ذهنی می‌دهند تا تصویرِ مطلوبی که از خودشان دارند با کاری که انجام می‌دهند هم‌خوانی داشته باشد؛ درواقع آن‌ها نیازمندِ چیزی هستند که در روان‌شناسی به آن «هویتِ اخلاقی» گفته می‌شود.
احتمالاً زمانی را به خاطر دارید که با کسی که برای‌تان ارزشمند و مهم بوده است، مشاجره کرده‌اید و در این مشاجره اصلاً حق با شما نبوده است. شما در پسِ ذهن‌تان می‌دانستید که غیرمنطقی رفتار می‌کنید. پس اگر بنا باشد که به این فکر که حق با شماست، ادامه دهید، مجبور می‌شوید که تاریخ را دستکاری کنید تا مجبور نباشید آن تصویری که به عنوان فرد منطقی از خودتان می‌شناسید را تغییر دهید. حالا خودتان را به جای آن همکارتان بگذارید که با تقلب سعی می‌کند چند دقیقه به گزارش کار روزانه اضافه کند، و تصور کنید که او به چه چیزی نیاز دارد تا رفتارش را با هویتش به عنوان فردی اخلاقی هماهنگ کند؟
درواقع «خودتوجیهی» کاریست که ما باید انجام دهیم تا هویت اخلاقی‌مان با کارِ خطایی که می‌کنیم هماهنگی داشته باشد. هیلبیگ و همکارانش بیش از ۲۵۰۰۰ مشارکت‌کننده آنلاین را در ۶ مطالعه بررسی کردند. آن‌ها به دنبال تکمیل تصویری بودند که نشان دهد چگونه افرادی با ویژگی‌های «دی» دست به خودتوجیهی می‌زنند که به آن‌ها اجازه می‌دهد به رفتار‌های ناپسندشان ادامه دهند.
نخستین پرسشی که آن‌ها مطرح کردند این بود که آیا افرادی که «دیِ بالایی» دارند، به محضِ اینکه کوچک‌ترین فرصتی برای‌شان فراهم شود، به کارِ ناپسند دست می‌زنند؟
آن‌ها چندین آزمایش انجام دادند و در تمام این آزمایش‌ها آن‌ها محرک‌هایی را تعبیه کرده بودند که به مشارکت‌کنندگان اجازه می‌داد از فرصت دروغ گفتن یا سوء‌استفاده کردن از دیگران استفاده کنند.
برای سنجش میزانِ دروغ‌گویی آن‌ها آزمایشی ترتیب دادند که در آن مشارکت‌کنندگان باید در بازی شیر یا خط شرکت می‌کردند و بعد به محققان گزارش می‌دادند چندبار روی برنده که برای‌شان جایزه نقدی به همراه داشت را آورده‌اند. در آزمایش دیگر، مشارکت‌کنندگان باید در بازیِ «شهروندِ خوب» شرکت می‌کردند و پولی که به آن‌ها داده شده بود را در کار خیر خرج می‌کردند یا برای خودشان نگه می‌داشتند. در هر دو آزمایش، همان‌طور که پیش‌بینی شده بود، افراد با «دیِ بالا» بیش‌تر احتمال داشت که دست به تقلب، کلاهبرداری و رفتار‌های ناشایست بزنند.
حالا پرسش دوم مطرح می‌شد که افراد با «دی بالا» چطور رفتارهای‌شان را توجیه می‌کنند. یک راه برای آزمون و اندازه‌گیری توجیه استفاده از ابزاری تحتِ عنوان «سنجشِ ارزشِ جهانی» است.
درواقع مشارکت‌کنندگان باید به پرسش‌های زیر پاسخ می‌دادند:
آیا توجیه‌پذیر است که:
۱. بدونِ آنکه حق‌تان باشد از منافع دولتی استفاده کنید؟
۲. کرایه وسایل نقلیه عمومی را نپردازید؟
۳. اموال عمومی را بدزدید؟
۴. اگر امکانش باشد مالیات ندهید؟
۵. برای انجام وظیفه‌تان رشوه دریافت کنید؟
۶. نسبت به دیگران خشونت اعمال کنید؟
در بخشِ دیگری از آزمایش محققان از مشارکت‌کنندگانی که در بازیِ شیر یا خط یا کمک به خدمات عمومی دروغ گفته بودند یا پولی که برای خدمت‌رسانی به آن‌ها داده شده بود را برای خودشان برداشته بودند، علتِ رفتارشان را پرسیدند. آن‌ها این بخشِ آزمایش را «توجیه کردن بر مبنای باورها» نام نهادند.
نویسندگان حدس زده بودند که اشخاص با ویژگی‌های شخصیتیِ منفور برای هر موقعیتی باور‌های تازه‌ای برای خودشان خلق می‌کنند تا بتوانند آن موقعیت را توجیه کنند. برخی از باور‌هایی که این افراد داشتند و بر مبنای آن دست به کار‌های ناپسند می‌زدند شاملِ این موارد بود:
«قانون جنگل حاکم است و اگر شما پیش‌دستی نکنید، دیگران از شما سوءاستفاده می‌کنند» یا «عدالتی در جهان وجود ندارد و دیگران از من سوءاستفاده می‌کنند.» منفی‌بافی یکی دیگر از باور‌های غالب این افراد بود و برای مثال باور داشتند «اغلب آدم‌ها اگر فرصت داشته باشند به شما دروغ می‌گویند.»
محققان به این نتیجه رسیدند که افراد با «دیِ بالا»، به‌خصوص اگر نسبت به اخلاقیاتِ دیگران دیدی منفی داشته باشند، اخلاقِ خود را بسیار مثبت ارزیابی می‌کنند که به آن‌ها اجازه می‌دهد بدونِ اینکه کارِ خودشان را خطا ارزیابی کنند، به رفتارِ ناپسندشان ادامه دهند.
اگر فردی با ویژگی‌های منفور می‌شناسید یک گزینه بیش‌تر پیش‌رویتان نیست. باید از او فاصله بگیرید تا بخشی از الگوی ذهنیِ او برای توجیه کردنِ کارهایش نباشید و شما را به مثابه فردی که می‌خواهید به او آسیبی بزنید، نبیند. این افراد پیش‌فرض‌شان این است که دیگران حتماً دروغ می‌گویند و تقلب می‌کنند، پس انجام این کار‌ها توسطِ خودشان ایرادی ندارد.
اگر این افراد جزو افراد مهم زندگی‌تان هستند باید به آن‌ها نشان دهید که شما اهلِ دروغ و تقلب نیستید و امیدوار باشید که طی زمان آن‌ها بالاخره متوجه شوند که شما ـ و شاید دیگران ـ می‌توانید قابل اعتماد و صادق باشید.
هیلبیگ و دیگران جمع‌بندی کردند که افکار (باورها)، مدیرانِ رفتارِ ما هستند و نقش مهمی در انجام کار درست و غلط دارند. این مطالعه همچنین تأکید می‌کنند که همگان نیاز دارند از منظری مثبت به رفتارشان نگاه کنند، حتی اگر رفتارشان شایسته این نگاه نباشد.
حسِ کامیابی در زندگی به تصویرِ مثبتی که از خودمان می‌سازیم بستگی دارد و هرچه این تصویر با رفتارمان هماهنگ‌تر باشد، شانسِ اینکه این حسِ کامیابی را تا سال‌های طولانی همراه‌مان داشته باشیم، بیش‌تر می‌شود.
 
مرجع : فرادید