افرادی که به کار کردن معتاد هستند معمولاً ساعتهای زیادی از روز و حتی شب را در محل کار خود سپری میکنند در حالی که ممکن است در بسیاری از موارد به حضورشان هیچ نیازی نباشد. آنها به راحتی از وقت استراحت و تفریح خود میزنند تا بیشتر و بیشتر کار کنند.
برای او روز معمولی و روز تعطیل فرقی نمیکند؛ او عاشق کار کردن است و این تنها عشقی است که از نظرش واقعی است. حتماً شنیدهاید بعضیها با کارشان ازدواج کردهاند. این یعنی لابد اول عاشق کارشان شدهاند و بعد به اصطلاح با آن ازدواج کردهاند. معنیاش این است که در همه حال کار را به هرچیز دیگری ترجیح میدهند. البته اینطور هم نیست که عواطف انسانی و روابط خانوادگی برای آنها اصلاً اهمیتی نداشته باشد، اما کار به هرحال خیلی چیزها را برایشان در درجه دوم اهمیت قرار میدهد.
اعتیاد به کار (Workaholism) یک وضعیت و حالت روحی است که سلامتی انسان را تهدید میکند. به مانند دیگر اعتیادها، اعتیاد به کار هم به شرایطی گفته میشود که انسان نمیتواند خود را از کار رهایی داده و مدام این رفتار را تکرار میکند.
بسیاری از ما از کار کردن لذت میبریم؛ در واقع کار کردن به ما حس تکبر و مهم بودن میدهد، اما باید بدانیم این حس آنچنان هم برای انسان خوب نیست. اما چطور باید ساعات طولانی را که در محیط کار به سر میبریم راکمتر کنیم و به چک کردن ایمیل خود در ساعات غیرکاری و در منزل پایان دهیم؟ چطور به دوستان، همکاران و مدیران خود بگوئیم که کار زیاد سلامت آنان را به خطر میاندازد؟
اعتیاد به کار همیشه با موفقیتهای شغلی رابطه مستقیم دارد و در انسانهایی که کمالگرا هستند این رفتار بیشتر اتفاق میافتد. کار به چنین افرادی عزت نفس میدهد به همین دلیل است که به کار معتاد میشوند. متاسفانه این افراد تا متوجه اثرات منفی اعتیاد به کار نشوند به رفتار خود ادامه خواهند داد.
«وقتی کار میکنم حالم بهتر است. خودم را در کار غرق میکنم و گذشت زمان را از یاد میبرم. پشت میزم غذا میخورم و در همان حال کار هم میکنم. اصلاً نمیفهمم کی غذایم تمام شده و چی خوردهام، اما از این وضع ناراحت نیستم. در واقع فکر میکنم هویت من بیشتر از هر چیز دیگر با کارم تعریف میشود پس چه اشکالی دارد که بیشتر وقتم را صرف آن کنم؟»
اینها را مژگان، زن ۴۲ سالهای میگوید که مدیر یکی از بخشهای شرکتی است که در زمینه تأمین تجهیزات پزشکی فعالیت میکند. همسر مژگان هم در شرکتی مشابه مشغول به کار است، اما مثل او دغدغه دائمی برای کار ندارد و به قول خودش کار برایش اصلاً اولویت نیست. مژگان، اما معتقد است که تا میتواند و توان دارد باید حسابی کار کند و با آنکه وضع مالی مناسبی دارند، دائم نگران آینده فرزند ۷ سالهشان است.
«من میخواهم فرزندم در آینده کاملاً از نظر مالی تأمین باشد و هیچ کمبودی را حس نکند. البته اگر بخواهم با خودم صادق باشم باید بگویم که شاید این یک بهانه باشد تا زیاد کار کردنم را توجیه کند. من کار کردن را دوست دارم و، چون همسرم بسیاری از کارهای بچه را انجام میدهد، یک جورهایی خیالم هم راحت است و اگر او همراه نبود شاید نمیتوانستم اینقدر کار کنم. تعطیلات برای من خیلی معنا ندارد، چون در همه حال مشغول کارم و از آنجا که با شرکتهای خارجی هم کار میکنیم، تعطیلات ما و آنها با هم جور درنمیآید و من خوشحالم که در ایامی مثل عید نوروز مجبور نیستم دائم تعطیل باشم.»
از نظر خیلیها شاید مژگان آدم عجیبی باشد، اما خودش اینطور فکر نمیکند: «هرکس از یک چیز لذت میبرد و همانطور که خیلیها از تفریح و استراحت در تعطیلات لذت میبرند، من هم از کار کردن لذت میبرم و انرژی میگیرم. تعطیل بودن و بیکاری، انرژی من را میگیرد و بیحوصلهام میکند. به خاطر همین روزهای عادی و غیرتعطیل را خیلی بیشتر دوست دارم، چون بابت کار کردن مجبور نیستم دائم به دیگران توضیح بدهم. در مواقع تعطیل اینطوری است که مثلاً با افراد خانوادهام سفر میرویم و من همان جا مشغول جواب دادن بهایمیلهایم هستم و کار میکنم و آنها دائم غر میزنند که کار را بگذار کنار و با ما باش. اینها من را معذب میکند. حتی وقتی به رختخواب میروم لپ تاپ را با خودم میبرم تا کارهای فردا را مرتب کنم و این به من آرامش میدهد. برعکس اگر کار نکنم اضطراب میگیرم و نمیتوانم خواب راحتی داشته باشم، چون خیالم ناراحت است.»
مژگان برنامه غیرکاری خاصی ندارد، مثل بیشتر آدمهایی که شرایط مشابه او را دارند و به اصطلاح به کار کردن معتاد هستند. علی هم یکی از همانهاست. روایت علی را البته از زبان همسرش بازگو میکنیم که اتفاقاً دل پُری هم از این مسأله دارد: «ما ۵ سال است که ازدواج کردهایم و در این مدت شوهرم نه تنها عادت به کارکردنش را کمتر نکرده بلکه به مرور بدتر و بدتر هم شده است. او دوست دارد همه کارها را خودش انجام دهد حتی اگر جزو وظایف محولهاش نباشد. هرکس در محل کارش میخواهد مرخصی برود یا سرش شلوغ است، شوهر من با اشتیاق کارش را انجام میدهد و من میبینم که این مسأله خیلی وقتها باعث سوءاستفاده هم میشود.
البته او خودش این را قبول ندارد و قضیه را به حساب حرفهای بودنش میگذارد، اما واقعیت این است که وقتی کسی اینطور خودش را مشتاق کار کردن نشان میدهد، همیشه هم از او بیشتر انتظار دارند. این درحالی است که پاداش و مزایای چندان بیشتری هم نسبت به بقیه دریافت نمیکند. ما هیچ وقت یک مسافرت دو روزه نمیتوانیم برویم، چون شوهرم به هرحال در هر شرایطی سر کار است، حالا یا جای خودش یا جای یک نفر دیگر، چون در یک شرکت تولید و پخش مواد لبنی کار میکند که تعطیلی ندارند و در تعطیلات هم شیفتی کار میکنند که البته شوهر من همیشه به میل و علاقه خودش شیفت است. وقتی هم خانه است مدام درباره کارش حرف میزند و اتفاقی که در محل کار افتاده است.»
او ادامه میدهد: «از صحبت کردن تلفنی با همکارانش هم نگویم که واقعاً کلافه کننده است و حتی زمانی که میهمان داریم از این کار دست نمیکشد درحالی که من میدانم این کار لزومی هم ندارد. او چند دوست دارد که آنها هم همکارانش هستند و طبیعی است که وقتی خانوادگی معاشرت میکنیم هم تمام حرفها درباره کار است. این وضع برای من واقعاً ناراحت کننده است.»
واقعیت این است که فردی که خودش را در کار غرق میکند و به کار کردن معتاد میشود شاید حس نکند آسیبی به خود و دیگران میزند، چون به هرحال خود را دارای حق میداند. او سخت کار میکند، چون فرد مسئولیت پذیر و کوشایی است، پس چرا باید اساساً از چنین آدمی گله کرد؟! البته که مرز پرکار بودن و اعتیاد به کار هم باید مشخص شود و اینطور نیست که هرکس زیاد کار میکند یعنی به کار کردن معتاد شده است. پس با چه نشانههایی میتوان این دو را از هم تشخیص داد؟
علائم و نشانههای اعتیاد به کار
در فرهنگی که سخت کار کردن ارزش محسوب میشود و مورد تشویق قرار گرفته است، اعتیاد به کار هم کاملاً انتظار میرود. در چنین وضعیتی افراد رفتار خود را به راحتی توجیه میکنند و میگویند کار زیاد برای موفقیت لازم است. این افراد اعتیاد به کار خود را قبول نداشته و خود را متعهد به کار و موفق در انجام وظایف میدانند. این در حالی است که اعتیاد به کار با اشتیاق به کار به کلی متفاوت است.
مهمترین نشانههای اعتیاد به کار عبارتند از:
به سر بردن ساعات زیادی در محل کار، حتی وقتی نیاز به ماندن بیش از حد وجود ندارد
کاهش ساعات استراحت به منظور پیش بردن کارها
غرق شدن بیش از حد در کار و مسائل مربوط به موفقیت شغلی
ترس زیاد از شکست خوردن در چالشهای شغلی
حس پارانویا در خصوص عملکرد شغلی
به خطر انداختن روابط شخصی به خاطر کار
موضع و حالت دفاعی در برابر نظرات دیگران در خصوص کار
استفاده از کار به عنوان دلیلی برای چشمپوشی از روابط اجتماعی
کار کردن برای مواجهه با احساس گناه و افسردگی
کار کردن برای فراموش کردن بحرانهایی همچون مرگ، طلاق و مشکلات مالی
فکر کردن به روشی جدید برای افزایش ساعات کاری در شبانه روز
کار کردن بیش از ساعاتی که برای آن از پیش برنامهریزی کردهاید
نگرانی دوستان و آشنایان از ساعات کار زیاد شما
فکر کردن به مسائل شغلی در ساعات استراحت
وقف خود به کار
عادات کاری بد
کار کردن بیش از همکاران دیگر
تشخیص اعتیاد به کار
شورای پزشکی دانشگاه برگن شاخصی را برای تشخیص اعتیاد به کار تهیه کرده است. این شاخص فاکتورهای مختلفی را مورد بررسی قرار میدهد: برای تشخیص اعتیاد به کار باید ببینید اتفاقات زیر چند وقت به چند وقت در زندگی شما اتفاق میافتد.
به دنبال راهی هستید تا زمانهای بیشتری را به کار کردن اختصاص دهید.
برای کاهش حس گناه، افسردگی، نگرانی و عدم مفید بودن کار میکنید.
اطرافیان از شما میخواهند ساعات کاری خود را کاهش دهید، اما توجهی نمیکنید.
بیش از ساعاتی که برای آن برنامهریزی کردهاید، کار میکنید.
وقتی نمیتوانید کار کنید دچار استرس میشوید.
اهمیت سرگرمی، تناسب اندام، و اوقات فراغت خود را در برابر ساعات کاری پایین آوردهاید.
آن قدر کار کردهاید که بر سلامتیتان تاثیر منفی گذاشته است.
درمان اعتیاد به کار
اگر شما هم به تشخیص این رسیدهاید که از اعتیاد به کار رنج میبرید، باید با کمک یک برنامه، توانبخشی خود را بهبود دهید. البته این برنامه توانبخشی با برنامههای توانبخشی برای رهایی از اعتیاد به مواد مخدر و اعتیاد به الکل متفاوت است، اما از همین رویکرد برای مقابله با اعتیاد به کار بهره خواهیم برد.
بعضی از انواع اعتیاد به کار با ماندن در خانه، شرکت در کلاسها و یا مشاوره قابل درمان است، اما در بعضی دیگر لازم است حتماً تا مدتی در مراکز ترک اعتیاد بمانید تا دوره بهبود را به طور کامل سپری کنید.
اعتیاد به کار در ابتدا یک وضعیت روحی است که سلامت انسان را تهدید میکند، اما پس از مدتی با بیتوجهی و عدم درمان تبدیل به اختلالاتی مانند افسردگی و OCD خواهد شد.
چند نکته استراتژیک برای ترک اعتیاد به کار
تعریف دوباره موفقیت برای خود: بیاندیشید که چطور موفقیت را برای خود تعریف کردهاید. افراد کمالگرایی که میخواهند مدام از بقیه برتر باشند، موفقیت خود را در گرو اعتیاد به کار میبینند. البته این افراد موفق هستند، اما به چه قیمتی؟ به قیمت به هم خوردن تعادل زندگی و کار و از دست دادن زندگی شخصی، سلامت روحی و روانی خود. بدانید که نباید در همه چیز بهترین باشید؛ نباید از خود انتظارات فرا انسانی داشته باشید.
تمرکز و توجه دوباره به موضوعات مهم: یک قدم به عقب برگردید و ببینید چه چیزهایی برای شما مهم است. قصد دارید وقت و انرژی خود را برای چه چیزهایی صرف کنید. در اولویتهای خود بازنگری کنید. بدانید که برای پیشرفت، مهمترین سرمایه شما توجه شماست. همیشه کار برای انجام دادن وجود دارد، اما نکته مهم این است که گزینه مناسبی را انتخاب کنید.
بازنگری در انتظارات: اگر میخواهید بر اعتیاد به کار خود غلبه کنید، بدانید که به تنهایی این کار ممکن نیست، از خانواده، دوستان، همکاران و رئیس خود بخواهید به شما کمک کنند. از همکاران و رئیس خود بخواهید در انتظاراتشان از شما بازنگری کنند. آنها را از مزایای رویکرد جدیدتان باخبر کنید تا شما را در این راه یاری دهند.
چند نکته کاربردی که باید به خاطر بسپارید
هر زمان همکارانتان کار کردن را تعطیل کردند، شما هم همین کار را انجام داده و از کار کردن دست بکشید.
در طول روز، استراحتهای کوتاه ۱۰ دقیقهای خود را فراموش نکنید.
کار خود را به منزل نیاورید.
سعی کنید حتماً روزهایی را اصلاً کار نکنید و حتی به کار کردن هم فکر نکنید.
مدیتیشن میتواند ذهن شما را آرام کند.
کار و زندگی خود را تفکیک کنید.
منصور عظیمی، روانشناس در این باره میگوید: «اعتیاد به کار که از آن به اعتیاد شغلی هم یاد میشود، در زمره اعتیادهای رفتاری دستهبندی میشود که شبیه دیگر اعتیادهای رفتاری مثل اعتیاد به خرید کردن یا اعتیاد به ورزش است. درواقع رفتار تکرار شوندهای است که فرد در صورت ترک آن دچار احساس اضطراب میشود و در نتیجه برای آرام کردن خود باید دوباره به آن روی بیاورد. درواقع اعتیاد به کار، اعتیاد به شغل خاصی نیست و مثلاً اینطور نیست که بگوییم شخص عاشق شغل خود است، چون او به خود کار کردن اعتیاد دارد و حتی ممکن است لزوماً شغل مورد علاقهاش را انتخاب نکرده باشد. البته باید توجه داشت که هر نوع پرکاری و تلاش افراد در شغل و حرفه خود را نباید به عنوان اعتیاد به کار در نظر گرفت.
این اختلال دارای ویژگیهای خاصی است که میتواند عوارضی به همراه داشته باشد پس تشخیص آن دارای اهمیت است.» این روانشناس به نشانههای اعتیاد به کار اشاره میکند: «افرادی که به کار کردن معتاد هستند معمولاً ساعتهای زیادی از روز و حتی شب را در محل کار خود سپری میکنند در حالی که ممکن است در بسیاری از موارد به حضورشان هیچ نیازی نباشد. آنها به راحتی از وقت استراحت و تفریح خود میزنند تا بیشتر و بیشتر کار کنند.این افراد ترس زیادی از شکست خوردن در فعالیتهای شغلی خود دارند و دائماً به این فکر میکنند که چگونه میتوانند به موفقیت بیشتری در شغل خود برسند و این فکر تمام مدت ذهن آنها را درگیر میکند طوری که امکان تمرکز روی دیگر بخشهای زندگی را از آنها میگیرد و در بسیاری از موارد روابط شخصی این افراد را به خطر میاندازد. البته این افراد هرگز در این مورد دیگران را محق نمیدانند، چون از نظر خودشان کار درستی انجام میدهند.
معتادان به کار وقتی یک روز کار نمیکنند بشدت دچار اضطراب میشوند و این هم نشانهای است که میتوان این اختلال را تشخیص داد. گاهی نیز افراد از کار برای سرپوش گذاشتن روی ناکامیهای خود استفاده میکنند. افرادی هستند که به لحاظ اجتماعی دارای روابط مناسبی نیستند و ضعفهایی در این مورد دارند و اتفاقاً بسیار مشاهده میشود که این افراد خودشان را به اصطلاح در کار غرق میکنند تا ضعفهای دیگر را بپوشانند.
کار کردن برای فراموش کردن بحرانهای بزرگ زندگی یک فرد مثل مرگ عزیزان و طلاق امری است که در بسیاری افراد مشاهده میشود که ممکن است در ابتدا به آنها کمک کند و حتی از طرف دیگران تشویق به این کار شوند، اما باید مراحل سوگ بحران را به هرحال طی کرد و اینطور نیست که کار زیاد باعث فراموشی شود و حتی ممکن است فرد با کار کردن بیاندازه به سلامتی خود آسیب برساند.» کسانی که حس میکنند به کار اعتیاد دارند میتوانند با انجام کارهایی به خود کمک کنند.
عظیمی در این باره میگوید: «در صورت ابتلا به این اختلال در وهله اول باید سعی کنید از کار کردن بیاندازه و در ساعتهای غیرضروری خودداری کنید.بهتر است زمان خود را تنظیم کنید و ساعاتی را به کار و ساعاتی را به استراحت اختصاص دهید. برای این کار میتوانید به همکارانتان نگاه کنید که آنها چه الگویی برای کار کردن دارند. به خودتان بگویید شغلی مشابه با آنها دارید و لازم نیست خیلی بیشتر کار کنید. تمرین کنید زمانی که کار نمیکنید به کار فکر نکنید. در نهایت هم میتوانید از یک روانشناس و مشاور کمک بگیرید تا مشکل شما حل شود.»
به مانند دیگر اعتیادها، اعتیاد به کار نیز در طول زمان بدتر میشود. اعتیاد به کار به هیچکس کمک نخواهد کرد. باید بدانید که هرچه بیشتر کار کنید، بازدهی و بهرهوری شما پایینتر خواهد بود و نهایتاً شما زیر فشار کار کمر خم خواهید کرد. استرس زیاد، روابط آسیبدیده و حتی مصرف مواد مخدر میتواند از نتایج اعتیاد به کار باشد.
اعتیاد به کار قابل مدیریت است. اگر درمانهای توصیه شده را جدی بگیرید میتوانید سلامتی و همینطور تعادل در زندگی و کار خود را باز یابید.
منبع: میگنا