بیقراری یعنی تمایل مداوم به حرکت کردن یا ناتوانی در آرام کردن ذهن یا ترکیبی از هر دو. بیشفعالی، اضطراب، تپش قلب، پریشانحالی و بیخوابی همگی نشانههای بیقراری هستند.
بسته به اینکه دلیل بیقراری و بیانگیزگی شما چه باشد خوشبختانه راهکارهای مختلفی برای رویارویی با آن وجود دارد که در ادامه آنها را به شما معرفی میکنیم.
بسیاری از مردم در آغاز سال نو تصمیم میگیرند زندگیشان را تغییر دهند. کاهش وزن، افزایش درآمد، تلاش برای رشد فردی یا صرف زمان بیشتری با خانواده از جملهی این اهداف است. با این حال، کمتر از ۸ درصد افراد به این اهداف دست مییابند، چون بیشترشان جایی در مسیر رسیدن به اهدافشان با مانعی مواجه میشوند که آنها را بیقرار و بیانگیزه میکند.
اوضاع همیشه با همان سرعت و کارآمدی که ما انتظار داریم پیش نمیرود. بسته به اینکه دلیل بیقراری و بیانگیزگی چه باشد خوشبختانه راهکارهای مختلفی برای رویارویی با آن وجود دارد.
تعریف احساس بیقراری
بیقراری یعنی تمایل مداوم به حرکت کردن یا ناتوانی در آرام کردن ذهن یا ترکیبی از هر دو. بیشفعالی، اضطراب، تپش قلب، پریشانحالی و بیخوابی همگی نشانههای بیقراری هستند. برخی افراد ممکن است به خاطر ناآرامی ذهنی در اتمام کارها، مدیریت زمان یا خوابیدن مشکل پیدا کنند. از دیدگاه روانشناسی بالینی، بیقراری نوعی اختلال روانی است. ریشهی این بیماری روانی در ذهن است و میتواند منجر به نومیدی و احساس درماندگی شود.
بیقراری نشانه مسئله عمیقتر
بیقراری ارتباط زیادی با تنشها و ژولیدگیهای ذهنی دارد. وقتی نمیتوانید در لحظه حضور کامل داشته باشید و از آن لذت ببرید یعنی چیزی ذهن شما را آزار میدهد. این وضعیت شما را به دنیای متفاوتی منتقل میکند که در آن احساس بیقراری میکنید، چون به ناچار باید با بحثهای ذهنی خودتان سروکله بزنید.
بیشتر مواقع، وقتی قادر به تصمیمگیری دربارهی موقعیتی نیستید، نمیتوانید اقدامی کنید یا خودتان به تنهایی تصمیم بگیرید، حس بیقراری در شما شکل میگیرد. احساس بیقراری فقط به شرایط فیزیکی و فرسودگی مربوط نمیشود بلکه با فقدان هدف یا اعتماد به نفس ارتباط زیادی دارد.
سرکوب احساسات واقعی
همهی ما دو ندای درون کوچک در سر داریم. یک ندا متعلق به خود درونی ما و دیگری متعلق به منتقد درونی ماست. خود درونی ما ندای تخیل، اعتماد به نفس و اهداف ماست. این ندا به شما اجازه میدهد در جوانی راه خودتان را بروید. بخواهید بازی کنید بازی میکنید. آمادهی خوابیدن باشید میخوابید. اما با بالا رفتن سن، این باور در شما شکل میگیرد که دنبال کردن اهدافتان از شما فردی خودخواه یا بیمسئولیت میسازد.
رفتهرفته ندای منتقد درونی شما وارد عمل میشود و به شما میگوید بهترین گزینه اینست که جانب احتیاط را رعایت کنید. در نتیجه، شما احساس بیقراری میکنید، چون مجبورید تمایلات خودتان را سرکوب کنید تا دیگران را راضی نگه دارید. طبیعتاً این جنگ درونی خستهکننده است. بهتر است همیشه با خودتان صادق باشید و به خود درونیتان اجازه دهید شما را راهنمایی کند و این حقیقت را بپذیرید که شما نمیتوانید همه را راضی نگه دارید.
نبرد در جبهههای زیاد
شاید شنیده باشید که میگویند هر چیزی را که بخواهی میتوانی بدست آوری، اما منظورشان بدست آوردن همه چیز به یکباره نیست. شاید دلیل احساس بیقراری شما همین تفکرات اشتباه باشد. فرض کنید کاهش هزینهها و در عین حال تلاش برای داشتن یک رژیم غذایی سالم برای شما چالشبرانگیز شده است. همهی ما میدانیم داشتن رژیم غذایی سالم مستلزم صرف هزینهی بیشتر برای تهیهی مواد غذایی خام است. از آنجا که میل به کاهش هزینه در تضاد با هزینههای بالاتر غذای سالم است، شما باید اهدافتان را اولویتبندی کنید.
دیدگاه منفی نسبت به زندگی
شکست ما را وادار به ارزیابی دوبارهی زندگی میکند. هنگام رویارویی با شکست ممکن است این پرسشها به ذهن خطور کند:
وقتی در این فکر هستید که آیا چند سال گذشتهی زندگیتان را در پی دست یافتن به یک هدف بعید تلف کردهاید، احساس بیقراری اجتنابناپذیر میشود. عیب این پرسش که «من کجا اشتباه کردم؟» اینست که یک پاسخ منفی در پی دارد. غلبه بر دیدگاههای منفی دشوار است. در واقع فکر کردن به این پرسش هم همیشه این جواب را دربردارد که عملکرد شما میتوانست بهتر از این باشد. این افراد درست پیش از اقدام کردن میفهمند چگونه چیزی جای بهتر شدن دارد، اما در نهایت هیچ کاری از پیش نمیبرند.
به جای اینکه مدام سَر از اِشکلات همه چیز درآورید، سعی کنید درستیهای زندگی را ببینید و از خودتان بپرسید: «یک فایدهی سعی کردن و شکست خوردن من چیست؟»
عدم اعتماد به نفس
جایی در طول مسیرِ سفری که نامش زندگیست، شما دست از این باور میکشید که به اندازه کافی خوب هستید و این ناباوری منجر به احساس بیقراری میشود. یک راهِ رهایی از این احساس فکر کردن به چیزیست که به شما احساس اعتماد به نفس بدهد، هر فکری به سادگیِ توانایی دوچرخهسواری یا توانایی قبول شدن در یک مصاحبهی شغلی! وقتی به یک هدف کوچک میرسید، شک و تردید از ذهن شما بیرون میرود. وقتی اعتماد به نفس داشته باشید دیگر نیازی ندارید برای یک مصاحبهی شغلی از سه روز قبل آماده شوید یا حتی برای یادگیریِ دوچرخهسواری شروع به تحقیق کنید.
اتکاء بیش از حد به دیگران
متکی بودن به دیگران همیشه بد نیست. به نقل از یک ضربالمثل آفریقایی: «اگه عجله داری تنها برو، اما اگه میخوای راهِ دوری بری تنها نرو!» وقتی با دیگران کار میکنید، کسانی را دارید که همیشه برای تکمیل کار به شما انگیزه بدهند. مشکل زمانی ایجاد میشود که اتکاء شما به دیگران بیش از حد باشد. هرقدر اتکاء شما به دیگران بیشتر باشد، بخشهایی از زندگیتان بیشتر از کنترل شما خارج میشود. برای جلوگیری از احساس بیقراری و تضعیف نشدن انگیزهتان توسط دیگران باید با کسانی همکاری کنید که ارزشهای یکسانی با آنها دارید.
فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی را جدی بگیرید. این وضعیت معمولاً نتیجهی انجام کارهای بسیار زیاد در زمان بسیار کوتاه است. در این مواقع احساس میکنید زمان را از دست دادهاید و میخواهید در یک زمان کوتاه مثلاً پنج سال از زندگیتان را جبران کنید.
درست مثل این است که ظرف ۳ سال ۴۰ کیلوگرم به وزنتان اضافه شده باشد و حالا بخواهید ظرف ۳ ماه تمام این ۴۰ کیلو را آب کنید. شدنی است؟ شاید باشد، اما دقیقاً چه نوع رژیمی میتواند هر روز ۱ کیلوگرم از وزن شما را کم کند؟ یا تصور کنید فردی در دو سال گذشته قصد راهاندازی کسب و کار خودش را داشته است، اما همیشه برای به تعویق انداختن این هدف دلیلی پیدا کرده است، اما حالا نیاز شدیدی برای به انجام رساندن این هدف پیدا کرده است، بنابراین در طول روز کار فعلیاش را انجام میدهد و شبها مقدمات کسب و کار خودش را فراهم میکند درنتیجه فقط یک ساعت وقت خوابیدن دارد.
شاید خیال کند بالاخره در مسیر درست در حال پیشرفت است، اما تا کی میتواند با این سرعت و با این کمبود خواب ادامه دهد؟
سرانجام وقتی فرسودگی شغلی به سراغ شما آمد، احساس بیقراری را تجربه میکنید و سرعت پیشرفتتان کند میشود. به همین دلیل است که باید برای اهدافتان برنامهی زمانی واقعبینانه داشته باشید. سعی کنید در راهِ رسیدن به اهدافتان مراقب سلامت روانتان هم باشید و از تکنیکهای آرامشبخش نظیر تنفس عمیق استفاده کنید.
ارتش یک نفره بودن
منزوی کردن خودتان چیزی نیست جز دستورالعمل فاجعه، خواه اعتماد کردن به دیگران دلیل آن باشد خواه تلاش شما برای مخفی کردن ناکامیهایتان. داشتن مربی دلیل موفقیت بسیاری از افراد است.
دیدن اوضاع و شرایط از یک دیدگاه متفاوت سودمند است، به ویژه اگر از دیدگاه یک متخصص باشد. بیشتر اوقات وقتی خودتان را منزوی میکنید، ادارک شما در جهتِ تعصبات خودتان منحرف میشود. گاهی اوقات تنها چیزی که نادیده میگیرید اینست که فرد دیگری هم توانایی اجرای ایدهای را دارد.
مسئله خلق یک مفهوم توسط دیگران نیست بلکه صحبت کردن درباره مسئله با دیگران است. بار مسائل را به تنهایی به دوش نکشید، چون در این صورت نه تنها احساس بیقراری میکنید بلکه نتیجهی کار شما هم متاثر از درماندگیتان خواهد شد.
نحوه غلبه بر احساس بیقراری
یافتن انگیزه واقعی
اگر نتوانید انگیزهی درونی پیدا کنید، تلاشهایتان نتیجهبخش نخواهد بود. اگر انگیزه خودتان را پیدا کنید زندگیتان معنادار میشود و به تدریج از اعتماد به نفس لازم برخوردار خواهید شد.
مدیتیشین
به مغزتان آموزش دهید امیال شدید را نادیده بگیرد. هر روز به طور منظم مدیتیشن کنید تا بینید چگونه در مواقع اضطراب یا استرس آرامتر و متمرکزتر عمل میکنید.
تمرینهای تنفس
انجام این تمرینها برای آرام کردن استرس و کاهش نشانههای اضطراب و افسردگی بسیار سودمند است.
به اشتراکگذاری افکار
احساساتتان را از خانواده، دوستان و همکاران مخفی نکنید. اگر با کسی مشکلی دارید سعی کنید هر چه زودتر مشکل را حل کنید تا فکرتان درگیر این موضوع نشود و دچار استرس غیرضروری نشوید.
رژیم غذایی سالم
داشتن یک رژیم غذایی متعادل به شما حس بهتری میدهد و میتوانید بر بیقراری غلبه کنید. رژیم غذایی بد حس بیقراری را تشدید میکند.
خواب کافی
سلامت روان شما ارتباط مستقیمی با میزان خواب شما دارد.
برنامهی زمانی
هر روز زمانی را فقط به خودتان اختصاص بدهید حتی اگر نیم ساعت بیشتر زمان آزاد ندارید! سعی کنید در این نیم ساعت در یک مکان آرام استراحت کنید، راه بروید یا کاری را انجام دهید که از آن لذت ببرید.
ورزش
ورزش یکی از تکنیکهای تمدد اعصاب است که بیشترین بیاعتنایی به آن میشود. ورزش کردن به آرام شدن ذهن و خواب بهتر کمک میکند و میتواند به سادگیِ قدم زدن یا ۵ دقیقه یوگا و تمرینات کششی در خانه باشد. بیرون رفتن از خانه در نور آفتاب و هوای تازه به تعادل خلق و خو کمک میکند.
چه زمانی از متخصص کمک بگیریم؟
تشخیص اینکه آیا بیقراری شما نشانهای از یک اختلال روانی است کار سادهای نیست. بد نیست برای درک اینکه اوضاع از چه قرار است و اینکه آیا شما به توصیههای پزشکی برای درمان دلایل احتمالی بیقراری احتیاج دارید یا نه از یک متخصص کمک بگیرید.
قرار نیست بیقراری بخشی از زندگی شما باشد پس بدون تردید شما میتوانید بر این بیثباتی غلبه کنید. اگر احساس میکنید اعمال ناپایدار ذهنی انجام میدهید یا بیقراری شما در انجام کارهای روزمرهتان اختلال ایجاد کرده است حتماً با پزشک متخصص مشورت کنید.
نخستین چیزی که باید دربارهی درمان بدانید اینست که اَشکال آن متفاوت است. درمان رفتاری-شناختی (CBT) یکی از موثرترین روشهای درمان است. این درمان به طور گسترده در مورد اختلالهای اضطراب یا دورههای افسردگی استفاده میشود. این استراتژیِ مهارتآموز و مبتنی بر شواهد با تغییر روشهای خاصِ تفکر و عمل به بهتر شدن حال شما کمک میکند.