ابراهیم قربانی- دکتری حقوق کیفری و جرم شناسی. مدرس دانشگاه
بی شک، طبیعت با تمام اجزای آن ارتباط عمیق و ناگسستنی با حیات بشری دارد و به نوعی تضمین کننده ی حیات وی می باشد. بطور کلی شبکه حیات به نحوی سازمان یافته که زندگی هر موجود زنده در پیوندی انکارناپذیر با حیات موجودات دیگر است و دخالت نابخردانه در این شبکه، بقای نسل همه موجودات و از جمله انسان را با چالشی جدی مواجه می سازد.
حال با این وصف مهم و ارزش آن، متاسفانه عده ی کمی از هم وطنان عزیزمان بدون در نظر گرفتن نقش، جایگاه و اهمیت جانوران در حیات بشری، اقدام به خشونت علیه آنها می نمایند و بدین شکل زمینه جریحه دار شدن روح و احساس پاک انسانی را فراهم می آورند.
آری؛ این همان انسانی است که خداوند به عنوان « احسن الخالقین» لقب « اشرف مخلوقات » را به ایشان عطا نموده است. لذا بجاست از او پرسید: دلیل این همه خشونت برای چیست؟ آیا انجام چنین رفتار یا رفتارهایی در حق حیوانی که فاقد قوه ی تعقل، تفکر و سخنوری است، شایسته است؟ آیا تنبیه و درس عبرت گرفتن آن حیوان و سایر هم نوعانش، مصداق عینی پیدا می کند؟ و سوال اساسی تر اینکه با چه جراتی دست به انجام چنین کارهایی می زنید؟ آیا این قبیل رفتارها نشانه ضعف فرهنگی است یا خلاء قانون موجود؟ و نهایتاً چه باید کرد تا دیگر پتکی بر الاغی نواخته نشود، سگی با تزریق اسید کشته نشود، مادری ( خرس) در مقابل فرزندانش که هیچی توان دفاعی ندارند، جان ندهد، روباهی اعدام نشود و ... .
همان گونه که اکثریت ما می دانیم سال هاست جوامع انسانی به تدوین قوانین در جنبه های مختلف حقوق انسانی پرداخته اند و بر اساس میل و طبع شخصی، هر از چند گاهی مطلبی به آن افزوده اند. از جمله: « حقوق کارگران، حقوق زنان، حقوق بزه دیدگان، حقوق متهمان، حقوق کودکان و ... . در چند دهه اخیر توجه جوامع انسانی به این مطلب جلب شده است که این فقط انسان ها نیستند که از حقوق مختلف برخوردارند، بلکه تمامی آنچه روری زمین است، مثل: کوهها، دریاها، گیاهان و حیوانات نیز دارای حقوق خاص خود می باشند.
امروزه حقوق حیوانات و حفظ گونه های مختلف آن ها از جمله مسائلی است که مورد توجه و حمایت جامعه جهانی قرار گرفته است. در طول چند هزار سال گذشته ابعاد سوء استفاده از حیوانات اهلی و خشونت علیه حیوانات وحشی چنان وسیع شده که به هر گوشه از زندگی بشر که نگاه می کنیم بطور مستقیم یا غیر مستقیم به نمونه های بارزی از زیر پا گذاشتن حقوق طبیعی آنها می رسیم.
ما انسانها با هدف نهایی جلوگیری از امراض، تسکین آلام و دردهای انسانی خود و کسب لذت و منافع بیشتر برای نسل بشر، آزمایشاتی را بر روی حیوانات آزمایشگاهی انجام می دهیم که این حیوانات اجباراً و بی هیچ مجوز و موافقتی دچار درد و انواع شکلهای آزار و آسیب می شوند . انسانها از حیوانات در پژوهش های بیومدیکال، پیوند اعضاء، تولید دارو و غذا استفاده می کنند و آنها بدین شکل دچار ترس و استرس بسیار شده و در معرض فرآیندهای دردناکی قرار می گیرند. البته این مساله نظر به اینکه در خدمت بشریت است با اشکال چندانی مواجه نخواهد شد. ولی آنچه امروزه ذهن بسیاری از افراد و گروه ها و مخصوصاً طرفداران حقوق حیوانات و زیست محیطی را به خود مشغول داشته، این است که حد مجاز تصرف ها و آزمایش ها چقدر است؟ آیا بشر مجاز است، برای مقاصد پژوهشی خود از حیوانات به گونه ای استفاده نماید، که برای سلامتی و بقای نسل آن ها زیانبار است؟ آیا درست است که اقدامات خشونت آمیز بر علیه حیوانی که ذاتش همین است، بخاطر ارتزاق یا خوردن یک کبوتر، مرغ و ... وی را بدین شکل مورد آزار و اذیت قرار داد؟ آیا واقعاً تنبیه آنها بدین شکل تاثیر پذیر بوده که ما نمی دانستیم؟!؟
به هر حال فارغ از اینکه کجا و توسط چه کسی و کدام حیوان و به کدامین گناه مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، اشاره خواهم نمود که قانون در این زمینه با خلاء جدی مواجه است که این گونه اشخاصی خودسرانه دادگاه صحرایی تشکیل داده و همزمان حکم صادر می نمایند و فوراً هم اجرا می کنند.
بی گمان اگر رویکرد حمایتی مقنن از حیوانات کمی سخت گیرانه تر بود، موارد آزار حیوانات و برخوردهای خشونت آمیز، نسبتاً تقلیل پیدا می کرد. لذا به نظر می رسد دیگر زمان آن رسیده که مقنن قوانین موجود در این خصوص را مورد بازبینی، اصلاح و یا تغییر قرار بدهد و همزمان با جرم انگاری خاص و مستقل در این حوزه راه را بر مجرمان حیوان آزار تنگ نماید و بجاست نوع واکنش را نیز تغییر و مجازات های نسبتاً شدید، همراه با محرومیت از خدمات و حقوق اجتماعی در نظر بگیرد و بر قطعیت و حتمیت اجرایی آنها نیز تاکید داشته باشد تا بار دیگر شاهد چنین اعمال نامیمونی در جامعه نباشیم و نسل های مابعد ما هم قصه های تلخ آزار حیوانات را در کتب درسی شان درج ننمایند.
و اینجا سوال عجیبی به ذهنم خطور می کند، آن روباه بی دست و پا را که سعدی در موردش این گونه می گفت «یکی روبهی دید بی دست و پایی....... فرو ماند در لطف صنع خدایی» جریانش چه بوده است. چگونه دست و پایش را از دست داده، نکند آن هم، نتیجه تنبیه و آزارش بوده؟؟؟
به هر حال در آینده فقط صحبت از روباه بی دست و پا نیست که ما خوانده ایم، شاید آنوقت صحبت از نامهربانی های ماها نسبت به محیط زیست و حیوانات باشد. پس بجاست همه با هم نسبت به حفظ محیط زیست و حفاظت از گونه های جانوری، خود را مسئول بدانیم و نگذاریم براحتی این امر صورت بگیرد.