«آقای احمدینژاد به دنبال تحقق منافع چه کسانی است و این پیروزی ناشی از ترساندن ملت ایران را به چه کسانی هدیه میدهد؟ آقای احمدینژاد! به راستی از کجا اطلاع دقیق میگیرید؟»
به گزارش هاژه، در یادداشتی در ایران نوشته مصطفی عیوضی، دبیر سرویس سیاسی این روزنامه، آمده است: «در بحبوحه آغاز بحران در سوریه بود که محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران، در چند سخنرانی موضع به اصطلاح بیطرفانه خود را نسبت به طرفین درگیری در این کشور مصرانه اعلام میکرد؛ همان زمان بود که حملات به عتبات مقدسه در سوریه، سقوط پشت سر هم شهرها از یکسو و از سوی دیگر ماهیت تروریستی مخالفان بشار اسد و جنایات ضدانسانی بروز پیدا کرد و سرانجام ایران به دعوت دولت سوریه و با تیزبینی فرماندهانی نظیر شهید سلیمانی، حضور مستشاری خود در این کشور را آغاز کرد. اگر درایت فرماندهی کل قوا در آن برهه نبود و قرار بود کشور مطابق اظهارات احمدینژاد تصمیم نهایی را بگیرد، معلوم نمیشد که در پس سقوط دمشق و قدرتگرفتن داعش، چه سرنوشتی برای مردم ایران رقم میخورد.
آقای احمدینژاد در سالهای سکوت محض در قبال فاجعه برجام و پس از ناکامی از حضور مجدد در صحنه انتخابات، مسیرهای مختلفی را برای زنده نگهداشتن یاد خود در رسانهها پیگیری کرد اما چالشیترین اظهارات او، دستمایه هجمه پررنگ رسانهای از سوی مخالفان خارجنشین سند همکاری مشترک ایران و چین شد. زمانی که آقای احمدینژاد مدعی فروش ایران به چین شده بود، خوانندگان لسآنجلسی نیز در نامهای به سازمان ملل خواستار جلوگیری از امضای سند همکاری ۲۵ ساله شدند؛ دریغ آن که فرق میان سند و توافق را درک نمیکردند. سادهانگاری است اگر آن اظهارات عجیب آقای احمدینژاد را صرفاً یک کنش رسانهای بدانیم؛ چرا که این همکاری راهبردی میان ایران و چین به جهت همزمانی با جنگ اقتصادی تحمیلی از سوی امریکا یک ضرورت مهم اقتصادی برای کشور محسوب میشد و یکی از مهمترین نقدها بر دولت حسن روحانی، معطل گذاشتن چینیها و عدم توازن میان سیاستهای همکاری مشترک او بود.
این دغدغهمندی آقای احمدینژاد در وطندوستی این بار خود را در زمانی نمود داد که ایران، چین و روسیه در پی شکلدادن و تحکیم «مثلث مهار امریکا» هستند، سند مشترک ۲۰ ساله با روسیه در حال تدوین است که قرار است زمینهساز توافقات تجاری برای ارتقای سطح همکاریهای راهبردی میان دو کشور باشد. یعنی در زمانهای که امریکاییها متوجه هزینههای سرمایهگذاری در خاورمیانه به جای سرمایهگذاری در مقابله با رشد قدرت تجاری آسیا هستند و رسماً این موضوع را در سند استراتژی امنیت ملی خود تصریح میکنند، با ادعایی گزاف خبر از معامله روسیه با امریکا بر سر ایران میدهد.
آقای احمدینژاد مدعی شده است که به واسطه اطلاع دقیق، روسیه و امریکا بر سر ایران و اوکراین معامله کردهاند؛ به این معنا که امریکا چراغ سبز حمله روسیه به اوکراین را بدهد و از سوی دیگر، روسیه نیز مانعی بر سر حرکت امریکا به سمت ایران فراهم نکند. گرچه این ادعای آقای احمدینژاد رسماً اقدام علیه امنیت ملی است اما نکته مهمتر این است که باید مشخص شود این دقت در اطلاعات غلط و ساختگی از کدام سمت به ایشان تزریق شده است؛ چرا که مشخصاً این ادعاها از یکسو در پی تخلیه فرصتهای اقتصادی کشور در جنگ تحریمی و برهه حساس توازن سیاست خارجی است و از سوی دیگر افکار عمومی را به سمت «ترس از جنگ» هدایت میکند و یادآور آن جمله معروف است که «النصر بالرعب: پیروزی بهواسطه ترساندن محقق میشود».
سؤال دیگر اینجاست که پس از دولت غربگرایی که میگفت اگر برجام نبود، جنگ میشد و وابستگی سیاسی ایران را زمینهسازی میکرد، آقای احمدینژاد به دنبال تحقق منافع چه کسانی است و این پیروزی ناشی از ترساندن ملت ایران را به چه کسانی هدیه میدهد؟ آقای احمدینژاد! به راستی از کجا اطلاع دقیق میگیرید؟»