تاریخ: ۱۴۰۰/۹/۱۷
روابط همسران با نگاه بر رویکرد متمرکز بر هیجان
دکتر فریما رضوانی: گاهی زن احساس ترس و طرد شدگی دارد و به دنبال تماس بیشتر با همسر به دنبال سرزنش به او میگردد.
هیجانات در زندگی روزمره در روابط افراد و تجربیات هیجانی آنها، اهمیت به سزایی دارند. این رابطه باعث پیوند یکدیگر میشود. وقتی دو نفر با یکدیگر در ارتباط هستند، دو ماده شیمیایی  به نام دوپامین و اکسی توسین با یکدیگر برخورد می کنند، انتقال دهنده های عصبی، پیامهایی را در سراسر بدن هر یک از آنها جاری می کند و انواع و اقسام رفتارها و واکنش ها اتفاق می افتد.
لذت و شادی به همراه هیجانات مثبت تداعی می شود و دیدن و لمس کردن معشوق، اندروفین زیادی را در یک سفر پیچیده درون مغز می فرستد. آندروفین ها مواد مخدر طبیعی هستند که درد را کشته و لذت ایجاد می کنند، این سفر لذت بخش، فرایند فیزیولوژیکی بوده که بر روی ضربان قلب، سرعت تنفس، تعریق و سلامت جسمانی همسران تاثیر می گذارد.
احساسات و افکار هشیار با رقص و پایکوبی هیجانی به طور مستمر هم درون و هم بیرون از آگاهی افراد در حال پیشرفت می باشد. وقتی هیجانات در درون آگاهی باشند، به افراد اطلاعاتی در مورد وضعیت پیوندهای عاطفی و صمیمی شان می دهند و به آنها می گویند که آیا پیوندهایشان در شرایط خوبی هست یا اینکه مختل شده و نیاز به تعمیر و نگهداری دارند. وقتی روابط به خوبی پیش می رود همسران صمیمی و آرام بوده و احساس خوبی دارند. اما وقتی همه چیز خوب نباشد، آنها مضطرب شده و آشفته می گردند.
افراد در روابط به دنبال احساسات مثبت هستند که حالت خوبی در آنها ایجاد کند، آنها دنبال احساسات بد نیستند، اما هیجانات متفاوت باعث انواع تجربیات مختلف می گردند. مثلا ترس از شکست متفاوت از اضطراب جدایی است و یا خشم سرکوب شده متفاوت از سوگ حل نشده می باشد.
زندگی هیجانی همچون آجرهای ساختمانی هستند که بر روی یکدیگر بنا شده است و همسران می بایست تلاش کنند در روابطشان سبب دگرگونی آجرها نگردند. آنها ممکن است هیجانات خاصی داشته باشند، و هدفشان از این هیجانات (رو کردن، فاصله گرفتن، کنار زدن، فرار کردن، در آغوش گرفتن و جستجو کردن یکدیگر) برای بقایشان است.
 
 
دلبستگی و هویت و چرخه روابط در همسران
انسان ها به یکدیگر نیاز دارند تا احساس امنیت و شادی و خوشبختی کنند. آنها به واسطه تکامل، آمادگی دارند که وقتی خواسته یا ناخواسته به مراقبانشان نزدیک می شوند ، احساس خوشایند و وقتی  از آنها جدا می شوند احساس ناخوشایندی پیدا کنند، وقتی با معشوق شان هستند، لذت را احساس می کنند و وقتی این روابط گسسته می شود، ترسیده و مضطرب می گردند. گویی کودکی می شوند که مراقب اصلیشان را از دست داده است.
دلبستگی و صمیمیت سالم در بزرگسالی شامل در دسترس بودن عاطفی و پاسخگو بودن به نیاز یکدیگر، امنیت و صمیمیت است که به ایجاد برخی از مواد عصبی – شیمیایی مانند اکسی توسین منجر می شود. همسران وقتی صمیمیتی که نیازمند آن هستند را دارند، احساس امنیت می کنند.
 با ایجاد وابستگی و نیاز به همسر زمانی روابط ناسالم می شود که افراد نتواند جدایی را تحمل کنند و به واسطه فقدان جدایی یا فاصله، خشمگین شده و افسرده می گردند.
هیجان ترس از عدم توانایی در دوام آوردن هنگام تنهایی و هیجان غم به دلیل فقدان آسایش در عزیزان، جز هیجانات منفی ناسازگار می باشند و آسیب پذیری اولیه را که نوعی تهدید دلبستگی است ایجاد می کنند.
در چرخه روابط همسران، گاه هویت فرد توسط همسرش مورد تائید قرار میگیرد و به واسطه آن، آنها به رسمیت شناخته می شوند، این ارزشمندی سبب خوشایندی هیجانی در آنها می گردد. بنابر این، این که فرد چگونه توسط همسرش دیده می شود، نقش مهمی درروابط آنها بازی می کند. اما آن روی سکه، عدم تائید همسران توسط یکدیگر می باشد که منجر به خشونت، خشم گسترده و در نهایت جدایی و طلاق می گردد.
چرخه معیوب در این افراد اینگونه است که گاهی زن احساس ترس و طرد شدگی دارد و به دنبال تماس بیشتر با همسر به دنبال سرزنش به او میگردد. نقطه مقابل مرد احساس بی کفایتی و ترس کرده و از همسرش فاصله می گیرد یا تبدیل به دیوار سنگی می شود. زن که حالت تعقیب کننده دارد اغلب با تلاش برای تغییر مرد فاصله گیرنده، به دعوا و سرزنش ادامه می دهد و این حالت می تواند تهدید کننده باشد و مرد نیز با احساسات دگرگون شرم یا خشم به زن پاسخ می دهد. در این مورد آنها از لحاظ دلبستگی آسیب پذیر هستند.
هیجان مربوط به شرم و ناکارآمدی در همسران مولفه مرکزی دیگری است، که در هویت همسران نقش پر رنگی دارد، در رابطه آنها، وقتی یک همسر، احساسات طرف مقابلش را به رسمیت شناخته و مورد تائید قرار دهد، در همسر دیگر احساس ارزشمندی و غرور ایجاد میکند. حال اگر احساس ناخوشایندی چون شرم و عدم قدرت به طرف مقابل داده شود، چالش های مربوط به هویت ایجاد می گردد، گویی قدرت و کنترل به کشمکش نهایی آنها تبدیل خواهد شد.
بنابر این چه همسران از سمت دلبستگی و چه از سمت هویت آسیب ببینند می تواند، چرخه روابطشان را معیوب کرده و به سمت آسیب پذیری بیشتر سوق دهد.
مشکلات در روابط می تواند ناشی از نیازهای برآورده نشده دلبستگی و هویت در بزرگسالی و سایر نیازهای عاطفی مرتبط باشد، نه ابزارهای نیازهای کودکانه به صورت روان پریشی. بنابر این زوج ها برای حل و فصل تعارض نیاز دارند یاد بگیرند، خود وجودی و اساسی شان را آشکار کنند و همانگونه که هستند پذیرفته، دیده و شناخته شوند. در تعارض های زوج ها محتوی مشکلات مسئله مورد نظر نیست، مسئله اصلی ترس از ابراز آن یا نحوه ای است که افراد با احساس ناکامی در زمینه ابراز هیجانات مقابله می کنند.
این که تلاش کنیم با زور یا تهدید همسرر را مجبور به تمکین کنیم تا نیازهای خود را برآورده سازیم، میتواند یکی از مهمترین مشکلات همسران شود. در حالی که بخشیدن طرف مقابل به خاطر متفاوت بودن و شفقت با او و آشکار کردن خود به همسر، میتواند در حل مشکلات آنها کمک کند.
 
عشق و صمیمیت در هسمران
صمیمیت و دوست داشتن و تحسین طرف مقابل، ظاهرا یک جنبه مهم و مجزا برای پیوند عاطفی می باشد. همسران در یکدیگر به دنبال هیجان لذت و علاقه مندی درونی هستند و این موارد برای آنها مطلوب است. بوی بدن افراد می تواند هدایتگر جاذبه بین آنها باشد. نظام محبت و دوست داشتن در انسان را می توان مانند نظام پاداش دانست که شامل دوپامین میباشد، ماده ای که در خواستن و اعتیاد درگیر است. بنابر این روابط صمیمی برای همسران لذت بخش بوده و به طرزی فعال همه به دنبال آن می باشند. شهوت که به نظر می رسد با یک فوریت و نیاز بیولوژیکی و تستسترون ارتباط داشته باشد، نیز در برخی شکل های خواستن فعال است.
 
منبع: میگنا، دکتر فریما رضوانی