تاریخ: ۱۴۰۰/۹/۱۵
قصه دروغ‌ سنجی از روی زبان بدن
حقایقی که درباره مهارت‌ پرطرفدار تشخیص دروغ از روی علائم نامحسوس چهره و بدن باید بدانید!
 
آیا شما هم تابه‌حال چنین جملاتی را شنیده‌اید؛ «این شخص دست به سینه نشسته، پس راحت نیست و در موضع تقابل و مخالفت قرار دارد!» یا «او بینی خود را خاراند، پس حرفش دروغ بود!»
این واقعیتی است که وقتی راحت نیستید احتمال این‌که شانه‌های خود را منقبض کنید زیاد است. گره‌کردن مشت برای شخصی در موقعیت خشم و مشاجره هم بسیار محتمل است. احتمالا همه ما گاهی به‌طور ناخودآگاه سعی کرده‌ایم زبان بدن دیگران را قضاوت کنیم و بر مبنای آن به نتایجی برسیم.
این دیدگاه که حرکاتی مثل پلک‌زدن زیاد یا لمس صورت درونی‌ترین اسرار شخص را برملا می‌کنند طرفداران زیادی دارد و افراد حتی حاضرند با پرداخت هزینه‌های سنگین و شرکت در دوره‌های آموزشی یاد بگیرند چگونه از پنهان‌کاری دیگران و نیات درونی آنها سر در بیاورند.
در برخی فیلم‌های پلیسی و کارآگاهی در مهیج‌ترین صحنه‌، یک حرکت ناخودآگاه اجزای صورت متهم یا قاتل، حقیقت ماجرا را لو می‌دهد و مامور هوشیار پلیس که با زیرکی متوجه آن شده معما را حل می‌کند.
در یوتیوب هم ویدئوهایی با میلیون‌ها بازدید منتشر می‌شود که رفتار اشخاص را در موقعیت‌های مختلف بر مبنای علائمی گذرا و ناخودآگاه در حالات چهره یا حرکات‌شان تحلیل می‌کند، از عذرخواهی بازیگران و مصاحبه‌ اشخاص مشهور گرفته تا رفتار قاتلان زنجیره‌ ای در فیلم‌ های بازجویی.
فلسفه و استدلال پشت بیشتر این ویدئوها ساده است: این‌که حالت یا رفتار خاصی می‌تواند مستقیما به معنای مشخصی تعبیر شود. اما آیا تشخیص افکار و نیات واقعی اشخاص از روی علائمی مثل زیر یا بم شدن صدا یا پرش گوشه لب آنها امکان‌پذیر و علمی است؟
به نظر می‌رسد مخاطبان این نوع محتوا یا تبلیغات به ندرت درستی آنها را زیر سوال می‌برند و در صحتشان تردید می‌کنند، حتی گاهی معتقدند باید این روش‌های تحلیل زبان بدن در جاهایی مثل دادگاه‌ها به کار گرفته شود.
علاوه‌براین بسیاری از این افراد تلاش می‌کنند از اینگونه تحلیل‌ها در تصمیم‌گیری‌های شخصی‌شان در امور مختلف زندگی بهره بگیرند. مشکل آن است که پژوهش‌های علمی بارها نشان داده‌اند زبان بدن را نمی‌توان مانند کتابی «خواند»؛ به‌ویژه وقتی می‌کوشیم دروغگویی را تشخیص دهیم. البته این‌که پس از مشخص شدن نتیجه و حکم به عقب برگردیم و ادعا کنیم قاتل قبلا گناهکار بودن خود را با حرکت خاصی لو داده بوده به مراتب بیشتر قابل پذیرش است تا آنکه از این روش‌ها برای اتهام زدن به یک چهره مشهور استفاده کنیم.
آغاز رمزگشایی از پیام‌های غیرکلامی
محققان حوزه‌های مختلف مثل زیست‌شناسی، روان‌شناسی و ارتباطات، رفتارهای غیرکلامی و نقش آن در زندگی روزمره ما را به‌طور علمی بررسی می‌کنند. پل اکمن، استاد دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو، نخستین پژوهشگری بود که به‌طور گسترده بررسی کرد چگونه تغییرات قابل مشاهده در صورت و بدن، دروغگویی یا صداقت افراد را نشان می‌دهد.
او در دهه ۱۳۴۰ شمسی/ ۱۹۶۰ میلادی، نظریه حالات همگانی و فراگیر چهره برای احساسات بنیادی خشم، تنفر، خوشی، ترس، غم و تعجب را ارائه داد. او عضلات صورت را که در ایجاد این حالات درگیر می‌شوند طبقه‌بندی کرد و در سال ۱۳۴۸/۱۹۶۹ مقاله معروفی درباره علائم غیرکلامی که دروغ افراد را فاش می‌کنند نوشت.
چکیده دیدگاه او این بود که احساساتی که شخص تلاش در مخفی کردنشان دارد گاهی با حالات چهره و حرکات دست و پای او لو می‌رود. تاکید و تمرکز کار او بر حالات گذرا و لحظه‌ای چهره بود که حدود ربع یا نیم ثانیه دوام دارند و مشاهده‌گر ناوارد از دیدنشان ناتوان است. اکمن آنها را ریزحالت‌های چهره‌ (microexpressions) نامید. به اعتراف خود اکمن، این حالت‌های چهره به ندرت بروز می‌کنند. درعوض، مشاهده احساسات ناقص بیشتر محتمل است.
مثلا اگر کسی تلاش کند تا نقش بازی کند و حالت‌ غم یا ترس از خود نشان دهد، چین‌های روی پیشانی که مشخصه این احساسات هستند ممکن است دیده نشود. یا در لبخند تصنعی عضلات چشم ممکن است درگیر نشود.
اکمن معتقد نیست اینگونه مشاهدات اثباتی برای دروغ و فریبکاری هستند بلکه به اعتقاد او صرفا نشان‌ می‌دهند «امکان» فریبکاری یا وجود ماجرایی پشت پرده وجود دارد. به همین دلیل است که تکرار علائم و مشاهده انواع مختلف آن لازم است و مشاهده یک علامت کافی نیست.
اکمن در یکی از کتاب‌های خود ادعا می‌کند در شرایط آزمایشگاهی می‌توان با دقت بالای ۸۰ درصد دروغگویی و راستگویی افراد را از حالات چهره‌شان تشخیص داد و این رقم با وارد کردن عواملی مثل حرکات بدن و چهره، صدا و زبان در تحلیل به ۹۰ درصد می‌رسد اما او مقاله‌ای که اعداد مورد ادعایش را تایید کند منتشر نکرده است.
دانشمندان منتقد او معتقدند این عددها درست نیست و روش اکمن برای تشخیص دروغ از روی ریزحالت‌های چهره را چندان جدی نمی‌گیرند. به باور آنان، علاوه بر نبود شواهد تجربی، اصل این فرضیه مشکل دارد: این‌که شخصی هنگام بازجویی یا مصاحبه ترسیده باشد لزوما به این معنا نیست که او دروغ می‌گوید؛ دروغ را نمی‌توان از روی احساسات فرد نتیجه گرفت.
یکی از پژوهش‌های اکمن و همکارانش، پروژه‌ای موسوم به پروژه جادوگران (Wizards Project) بود که در آن هزاران نفر از مأموران سیا (CIA) گرفته تا افراد عادی مورد بررسی قرار می‌گرفتند تا افرادی که رفتارهای مرتبط با دروغگویی را بهتر از بقیه تشخیص می‌دهند مشخص شوند.
همکاران اکمن از بین ۱۵ هزار نفر، ۵۰ نفر را پیدا کردند که بیشتر از دیگران و به طرز نامعمول در کار تشخیص دروغ خبره بودند. نقشه این پژوهشگران آن بود که از روی دانش این افراد، مهندسی معکوس کنند؛ یعنی ببینند آنها چه کار می‌کنند که موفق به تشخیص راست از دروغ می‌شوند و از روی آن بفهمند کدام روش جواب می‌دهد.
منتقدان روش کار این پژوهش را درست نمی‌دانند و معتقدند افرادی که اکمن دروغ‌سنج‌های استثنایی تلقی‌شان کرده فقط در نتیجه بخت و اقبال انتخاب شده‌اند. طبق قوانین احتمالات اگر در شیروخط انداختن با سکه، ۱۵ هزار سکه را ۱۰ بار پرتاب کنیم،چند سکه از میانشان هر ۱۰ بار شیر خواهد آمد، در حالی که این سکه‌ها هیچ مزیتی بر سکه‌های دیگر یا تفاوتی با آنها ندارند.
بی‌استعدادی در تشخیص دروغ اکمن و منتقدان او روی یک مسأله اتفاق نظر دارند؛ این‌که معمولا عملکرد انسان‌ها در تشخیص دروغ‌های یکدیگر بسیار ضعیف است. اما درصد موفقیت افراد در تشخیص دروغ‌ چقدر است؟
عددی که بیش از همه مورد استناد است مربوط به پژوهشی از نوع فراتحلیل است که در سال ۱۳۸۵/۲۰۰۶ با شرکت ۲۵ هزار نفر انجام شد (فراتحلیل یا Meta analysis نوعی بررسی علمی است که روی چند تحقیق مختلف انجام می‌شود تا از مجموعه پژوهش‌ها در زمینه‌ای خاص نتایجی به‌دست بیاید). این افراد باید از روی ویدئو، صدای ضبط شده یا متن اظهارات عده‌ای، راست و دروغ را از هم تشخیص دهند.
عدد میانگین موفقیت به‌دست آمده در آن پژوهش ۵۴ درصد بود؛ یعنی فقط کمی بهتر از شانس محض. در ضمن براساس همین پژوهش، این‌که شخصی (مثل مامور پلیس یا روان‌شناس یا قاضی) بیشتر با دروغگویی سروکار داشته باشد، اهمیتی در عملکرد او ندارد و موفقیت او در تشخیص دروغ از افراد عادی بیشتر نیست. حتی اگر شخص، فرد دروغگو را بشناسد نیز وضعیت تفاوتی نمی‌کند.
در یک آزمایش کانادایی، والدین باید گروه‌هایی از کودکان هشت تا ۱۶ ساله را که فرزندان‌شان هم در میان‌شان بودند بررسی می‌کردند و تشخیص می‌دادند آیا آنها در مورد مسأله خاصی دروغ می‌گویند یا خیر. والدین در تشخیص دروغ یا راستگویی فرزندان خود بهتر از دیگران عمل نمی‌کردند. با این‌که آنها به قضاوت‌های خود در مورد فرزندان‌شان اعتماد داشتند، عملکردشان با حالت پرتاب شانسی سکه چندان تفاوتی نداشت.
در‌مجموع بسیاری از پژوهشگران معتقدند علائم غیرکلامی دروغ ضعیف، غیرقابل اتکا و متغیر است؛ به‌طوری‌که نمی‌تواند در عمل با قطعیت در شناسایی فریب به کار رود.
پژوهشگران بیشتر به علائم زبانی و کلامی امیدوارند. مثلا مشخص شده است اظهارات دروغ، مبهم و دوپهلو هستند و با درنگ و تردید گفته می‌شوند. البته این علائم نیز لزوما بیشتر از علائم غیرکلامی با دروغ مرتبط نیست اما می‌توان با فنون سؤال و جواب به بروز و تقویت‌شان کمک کرد. علاوه ‌بر این، درباره این نوع علائم آزمایش‌های گسترده‌تری انجام شده است.
علت آن است که ثبت کلام راحت‌تر است. ثبت حالات صورت و رفتار بدن نیاز به مشاهده‌گران آموزش‌دیده‌ یا اتصال نقاط مختلف صورت و بدن به دستگاه دارد. البته به‌تازگی پژوهشگران از روش‌های رایانه‌ای مانند تشخیص خودکار چهره بهره گرفته‌اند که با ممکن ‌کردن بررسی داده‌های حجیم و تشخیص الگوهای پیچیده به آنان در این زمینه کمک خواهد کرد.
علاوه ‌بر این در بیشتر پژوهش‌ها فقط تعدادی از علائم مشخصه دروغ بررسی می‌شود اما در سال ۱۳۹۳/۲۰۱۴ محققان آمریکایی در یک پژوهش فراتحلیل با هزاران آزمایش‌دهنده موفق شدند با ترکیب علائم رفتاری مختلف کلامی و غیرکلامی، حدود دوسوم دروغ‌ها را به‌درستی تشخیص دهند.
وقتی ادعای غیرعلمی گران تمام می‌شود
بسیاری از افرادی که تجربیات خود را درباره زبان بدن منتشر و تبلیغ می‌کنند این کار را با حسن‌نیت انجام می‌دهند و خود به صحت ادعاهایشان اعتقاد دارند اما این به معنی درستی نظر آنها نیست. همیشه این خطر وجود دارد دیدگاه‌های آنها به افرادی منتقل شود که در جایگاه قدرت هستند؛ مثل قضات و هیات‌منصفه. در این موارد پای آزادی و حتی حیات افراد ممکن است در میان باشد.
در مرداد ۱۳۹۹/ آگوست ۲۰۲۰ وبگاه خبری «اینترسپت» گزارشی تحقیقی را درباره استفاده ماموران پلیس آمریکا از این‌گونه روش‌ها برای تعیین دروغگویی افراد منتشر کرد. تعدادی از موسسات و سازمان‌ها، آموزش‌های تحلیل زبان بدن را به نیروهای پلیس ارائه می‌دهند.
تصور این‌که نشانه‌های غیرکلامی وجود داشته باشد که دروغگو بی‌اختیار از خود بروز دهد و بازرس ماهر آنها را شناسایی کند هیجان‌انگیز و جالب است اما این‌گونه آموزش‌ها در حالی ادعای مفید و ثمربخش بودن دارند که شواهد تجربی در تایید آن وجود ندارد.
فضای‌مجازی و آموزش‌های ساده‌اندیشانه به شکل‌گیری تصورات غیرواقعی درباره رفتارهای غیرکلامی کمک می‌کند و به‌آسانی ممکن است یکی از مخاطبان این صفحات از هیات‌منصفه یا اداره منابع انسانی یک سازمان سر در بیاورد و با نتیجه‌گیری‌های نادرست خود به زندگی انسان بی‌گناهی صدمه بزند.
پشت‌پرده دروغ‌یابی برای عموم
از آنچه گفته شد مشخص است وقتی به حرکات و علائم بدنی معین، معانی مشخص و قطعی نسبت داده می‌شود و این کار صراحتا یا به‌طور غیرمستقیم علمی معرفی می‌شود، می‌توان آن را «شبه‌علم» دانست.
بسیاری از افرادی که در ویدئوهای یوتیوب به‌دنبال رمزگشایی از حرکات نامحسوس افراد مشهور هستند یا دوره‌های آموزشی برای تشخیص دروغگویی برگزار می‌کنند، خودآموخته هستند یا اصلا تحصیلات مرتبطی ندارند یا فقط دوره‌های آموزشی محدودی را در زمینه‌ای مرتبط مثل روان‌شناسی گذرانده‌اند. حتی عده‌ای از آنان که از ظرایف این کار و غیرقابل‌اتکا‌بودن آن مطلعند، ترجیح می‌دهند برای استقبال بیشتر مخاطب و کلیک‌گرفتن بیشتر درباره قطعیت روش‌ها و ادعاهایشان مبالغه‌ کنند.
برخی از آنان در ویدئوها یا تبلیغات خود به قطعی‌نبودن نتایج تحلیل‌ها اشاره می‌کنند اما حتی در این موارد نیز بسیاری از مخاطبان این نکات را نادیده می‌گیرند و از روی آن می‌گذرند. احتمالا علت این نادیده‌گرفتن آن است که افراد تمایل به تایید باورها و نظرات‌شان دارند.
مثلا وقتی کسی از شخص مشهوری بیزار است، «اثبات علمی» این‌که این شخص دروغگو و در حال پنهان‌کاری است برای او مطلوب و خوشایند است.
برخی از ویدئوهای بسیار پربازدید در فضای‌مجازی به تحلیل زبان بدن و برملا کردن فریبکاری افراد مشهوری می‌پردازند که احساسات منفی زیادی در جامعه نسبت به آنها وجود دارد. حتی این احتمال وجود دارد که گاهی برخی افراد که درآمد خود را از طریق یوتیوب به‌دست‌می‌آورند به طمع سود بیشتر، ویدئوهایی بسازند که در آنها با فریبکاری، صرفا دیدگاه‌های محبوب میان مخاطبان را تایید کنند.
به‌طورکلی ادعاهای بی‌اساس و ردشده درباره رفتارهای غیرکلامی محبوب هستند و هزاران سال است که مطرح بوده‌اند. این نوع دیدگاه‌ها با وجود هشدارهای کارشناسان، همچنان به رشد و انتشار خود ادامه می‌دهند چون بیشتر مردم علاقه دارند آنها را باور کنند. بعید به نظر می‌رسد علاقه عموم به راه‌حل‌ها و پاسخ‌های ساده ازبین‌برود.
گاهی ما به سبب این‌که خبر نداریم در ذهن بقیه افراد چه می‌گذرد هزینه‌های گزافی را می‌پردازیم.
به نظر می‌رسد که فرگشت می‌بایست در ما قوه تشخیص خوبی برای شناسایی حقیقت ایجاد کرده باشد اما درواقع ما به‌راحتی در تشخیص خود خطا می‌کنیم.
شاید این از پیامد‌های منفی همزیستی در جامعه باشد: شنیدن دروغ‌های ساده و بی‌ضرر روزمره باعث خوش‌باوری افراد شده است اما چرا بسیاری از افراد تصور می‌کنند که می‌توانند دروغگویی را تشخیص دهند؟
برای رسیدن به پاسخ این احتمال را در نظر بگیرید که دروغ و صداقت از بیرون عینا شبیه هم به نظر برسند. در این صورت بر مبنای قضاوت انسان ممکن است گناهکاران قسر در بروند و بی‌گناهان به‌جای آنها مجازات ‌شوند. تصور چنین وضعی دشوار و ناراحت‌کننده است. ما دوست داریم باور کنیم دروغگویان خود را لو می‌دهند!
کیارا عباس زاده اقدم / روزنامه جام جم
منابع: Wired UK،Scientific American، The Intercep