در اين مطلب سعى بر اين داريم شما را با ويژگى هاى افراد بر اساس ترتيب تولدشان آشنا سازيم و به تأثيرات آن در ازدواج اشاره كنيم.
براى داشتن ازدواجى موفق بهتر است هر دو نفر همديگر را از برخى جهات خيلى خوب بشناسند يكى از آن موارد خصوصيات اخلاقى و رفتارى است كه شخصيت فرد را شكل مى دهد و ترتيب تولد بر اين خصوصيات اثر گذار است.
ترتيب تولد براى نخستين بار توسط آدلر مطرح شد و اشاره به نقش بسزاى آن در سبك زندگى و جايگاه فرد در خانواده داشت.
نظر آدلر در مورد ترتیب تولد فرزندان
آدلر بر این نکته تأکید کرده است که: «هر موقعیتی الگوی شخصیتی قابل پیش گویی را فراهم می سازد.»
طبق تحقيقات ترتيب تولد بر شخصيت اثر دارد و اين اثرات بيشتر به وضعيت روانشناختى مربوط است تا ترتيب تولد.
نظر فروید در مورد ترتیب تولد فرزندان
فروید بر این ادعا بوده که: «ترتیب تولد فرزندان برای مراحل بعدی زندگی آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است».
همين تاثير مى تواند به افراد كمك كند با شناخت بهتر از ترتيب تولد پيش بينى بهتر و شفاف ترى هم از فرد منتخب خود داشته باشند فاصله سنى ، وضعيت جسمانى و جنسيت فرزندان بر ترتيب تولد اثر مى گذارد.
بسیاری از مطالعات علمی اخیر نشان داده است که ترتیب تولد بر شخصیت اثر دارد و این اثرات بیشتر مربوط به «وضعیت روان شناختی» است تا ترتیب تولد. مثلا «فرزند اول تحت تأثیر الگوی سخت گیرانه والدین قرار دارد در حالی که فرزندان بعدی بدون سخت گیری والدین رشد می کنند».
چنانچه فرزند آخر خانوادهای احساس کند که او در برابر فرزند اول ناچیز است، این امر میتواند به ایجاد رابطهای ناسازگارانه بین آنها و احساس نارضایتی به والدینشان منجر شود.
*فرزند اول
فرزندان اول اولين تجربه پدر و مادر شدن براى والدين خود هستند به همين خاطر همان اندازه كه مى تواند خاص و بى نظير باشد و آن ها را در موقعيتى حسادت برانگيز قرار دهد مى تواند پر از خطا و اشتباهاتى باشد كه گاهى خيلى پر اهميت هستند فرزندان اول خيلى مورد توجه والدين خود هستند و بصورت خاصى در ديد اطرافيان قرار دارند همين توجه زياد باعث مى شود تا حدودى آن ها نازپرورده شوند البته تا زمانى كه هنوز فرزند دومى نيامده است ناگفته نماند كه نقطه مقابل اين توجهات، توقعات و انتقادات هستند كه بسيار فرزند اول را تحت فشار قرار مى دهد به همين علت آن ها براى برآورده كردن اين توقعات و دريافت توجه، مداوم در تلاش هستند و به مسئوليت پذيرى بالايى دست مى يابند و اين مهر تائيدى به قابل اعتماد بودنشان مى زند.
به خاطر همين توانمند بودنشان نتايج تحقيقات نشان داده كه در ميان كسانى كه جايزه نوبل دريافت كردند آمار فرزندان اول قابل توجه بوده است فرزندان اول تحت تاثير الگوهاى سختگيرانه والدين قرار دارند و قربانى خواسته ها و انتظارات بيش از حد آن ها هستند معمولاً آن ها را فردى مقتدر، منظم و وظيفه شناس مى دانند و با احساس رياستى كه دارند مى توانند به زيردستان خود كمك كنند و موجب تحول شوند براى اين فرزندان كه هنوز پدر و مادر آگاهى و تجربه كافى در تربيتشان ندارند امكانات خيلى خوبى فراهم مى شود و معمولاً همه چيز در اختيارشان است پس جاى تعجبى نخواهد بود اگر آن ها را خودكامه، خودرأى و جاه طلب ببينيم اين جايگاه فرزند اول تا زمان بدنيا آمدن فرزند دوم برقرار خواهد بود اما بعد از آمدن فرزند دوم همه چيز بايد تقسيم شود توجه و امكانات ... بعد از ضربه تولد اين شايد اولين ضربه ى جدى زندگى براى فرزند اول تلقى شود هر چه نازپرورده تر صدمه بيشتر، هر چه سن كمتر باز صدمه بيشتر.
نمى شود انتظار داشت به همين راحتى تسليم شوند پس براى پس گرفتن جايگاه قبلى خود مبارزه مى كنند خرابكار، بدرفتار، لجباز و سركش مى شوند اما موقعيت قبل بر نخواهد گشت ممكنه دستيابى به مهارت حل مساله از همين جا شروع شود، همچنين خلاقيت در رفتار و واكنش ها نيز از همين جا شروع شود آن چيزى كه مى تواند تنفر از فرزند دوم را بوجود بياورد تنبيه شدن فرزند اول هنگام مبارزه و رقابت است حالا مى تواند آن قدرت و اقتدار را بر فرزند دوم اعمال كند شمشير قدرتى كه از شمشير قدرت والدين نسبت به او به مراتب بُرندگى كمترى دارد.
آدلر اشاره به حسرت گذشته و گرايش به گذشته در فرزند اول دارد و بدبينى نسبت به آينده را در آن ها عنوان مى كند آدلر معتقد بود روان رنجورها ، بزهكاران و منحرفان كه احساس نا امنى و خصومت در آن ها بوجود آمده اغلب فرزندان اول بودند علاوه بر اين دريافت آن ها با اعتماد به نفس ، ريزبين ، وقت شناس ،موفق ،كمالگرا ، وظيفه شناس ،محافظه كار ، دلسوز ، حامى كنترل گر و مديرانى با اقتدار هستند. اغلب ،آن ها را در مشاغلى چون مشاغل علمی، پزشکی، حقوقی، مهندسی، علوم رایانه یا حسابداری مى توان ديد.
*فرزند دوم( يا ميانى)
فرزندان دوم زمانى كه والدين آگاهى و تجربه بيشترى در فرزندپرورى پيدا مى كنند بدنيا مى آيند بنابراين اشتباهات و آسيب هايى را كه فرزندان اول مى بينند را نخواهند داشت آن ها هيچ وقت جايگاه قدرتمندانه فرزند اول را تجربه نمى كنند.
همينطور بعد از اينكه فرزند ديگرى بدنيا بيايد احساس عدم توجه و عزلى را كه فرزند اول تجربه كرده است را تجربه نخواهند كرد والدين از اضطراب و نگرانى كمترى برخوردار خواهند بود در نتيجه مى توانند با آرامش بيشترى رفتار كنند و اين آرامش را به فرزند خود نيز انتقال دهند و حتى سبكى راحت را پيش برند اگر براى فرزند اول يك مبارزه به همراه رقابت وجود داشت براى فرزند دوم هم اين رقابت وجود دارد زيرا فرزند اول كه بزرگتر است به عنوان الگو به او معرفى مى شود كه بايد از او و موفقيت هايش عقب نماند پس رقابت طلبى شكل مى گيرد اين رقابت در پيشى گرفتن رشد حركتى و زبانى فرزند دوم ديده مى شود و معمولاً نسبت به فرزند اول زودتر شروع به حرف زدن مى كنند گاهى فرزند دوم در اين رقابت عقب مى ماند نااميد مى شود دست از تلاش بر مى دارد.
ممكن است اين تجربه باعث شود رقابت طلبى از سبك زندگى اش حذف شود و يا اگر حذف نشود بارها نوميدى و شكست را تجربه كند و احساس درماندگى كند احساس حقارت را تجربه كند اما چون تجربه قدرت را نداشتند نسبت به آينده خوشبين تر هستند و در اثر رقابت آن ها هم مى توانند خلاقانه به سمت جلو پيش روند البته امكان دارد عكس اين هم رخ دهد يعنى فرزند دوم موفق تر ،جذاب تر ،باهوش تر و با استعداد تر باشد و هيچ جاى رقابتى با فرزند اول نگذارد فرزند دوم بيشتر تحت سلطه فرزند اول قرار مى گيرد و از بزرگترهاى خود حرف شنوى بيشترى دارد. كمتر از آن ها مورد انتقاد قرار مى گيرد دوستان بيشتر و روابط اجتماعى بهترى دارند همينطور ريسك پذيرى بيشترى دارند. معمولاً آرام هستند ولى تصميم گيرنده هاى خوبى نيستند.
*فرزند آخر
هنگام تولد اين فرزندان ديگر والدين ناپخته و بى تجربه نيستند اضطراب و استرس فرزندان قبل را ندارند اغلب اين فرزندان محبوب خانواده خواهند شد خصوصاً وقتى كه فاصله سنى زيادى با خواهر و برادران بزرگتر خود داشته باشد آن ها خودشان را با خواهر و برادر بزرگتر خود مقايسه مى كنند و باعث مى شود كه براى پيشرفت تلاش كنند اما اگر ته تغارى نازپرورده اى باشند ممكن است در اين مسير احساس ضعف و درماندگى كنند اگر خواهر و برادر بزرگتر خيلى حمايتى با فرزند آخر پيش روند اين فرزندان وابستگى هم پيدا مى كنند حمايت طلب خواهند بود ، راحتى را پيش مى گيرند و خود را به زحمت نمى اندازند، برونگرا هستند و واهمه اى از ريسك كردن ندارند ولى از طرد شدن مى ترسند و زود هم خسته مى شوند نسبت به فرزندان اول كمتر اشتباه مى كنند و بيشتر در روابط اجتماعى هستند و شوخى و بذله گويى دارند و اغلب جذاب به نظر مى آيند و نسبت به بقيه فرزندان در ترتيب تولد از عزت نفس بيشترى برخوردارند و حساس و نكته سنج هستند چون سلطه پذير شناخته مى شوند بيشتر به جنبش هاى برابرى طلبانه گرايش دارند در كارهاى هنرى ، روزنامه نگارى ، تبليغات و فروش موفق ديده شدند
*تك فرزند
اين فرزندان هرگز جايگاه قدرت و كانون توجه خود را در خانه از دست نمى دهند نه تقسيم مى كنند و نه رقابت، (معمولاً چون تقسيم كردن را ياد نگرفتن آن ها را خسيس ميدانند ) تا در خانه هستند خوبه اما در محيط هاى خارج از خانه كه بايد تقسيم كردن را ياد گرفته باشند رقابت كردن را بدانند به مشكل بر مى خورند خصوصاً كه كانون توجه خانه را نيز ندارند چون با والدين خود بيشتر در ارتباطند سريع تر پخته مى شوند. حساس هستند و زود احساساتشان جريحه دار مى شود بيشتر از فرزندان ديگر از تخيل خود استفاده مى كنند و مانند فرزند اول از اعتماد به نفس خوبى برخوردارند افرادى با وجدان، وظيفه شناس، منظم، تكليف گرا و قابل اعتماد هستند، همينطور كمالگرا، پرتوقع، كينه اى،انتقاد ناپذير و انعطاف ناپذير.
+بهترين انتخاب براى ازدواج
فرزند اول با فرزند دوم يا ميانى: فرزند اول بخاطر شرايط تربيتى سختگيرانه با انتظارات و توقعات زياد روبرو بودن سلطه جو و البته حمايتگر است و فرزند دوم يك سلطه پذير و حمايت پذير اگر اين ويژگى ها در اين تركيب بصورت افراطى نباشند ( چقدر سلطه جو و چقدر انعطاف پذير ) يك انتخاب ايده آل و خوبى مى تواند باشد فرزندان اول بيشتر استرس و ترس از عدم موفقيت را دارند و بودن در كنار يك فرزند دوم كه از آرامش بيشتر و از ريسك پذيرى برخوردارند مى تواند به آرامش در فرزندان اول كمك كند و فرزند اول مى تواند با يك هديه و يا يك قدردانى توجه مورد نياز فرزند ميانى را به او بدهد.
فرزند اول با فرزند آخر: فرزندان آخر به خدمت كردن عادت دارند و مى توانند درخواست هاى فرزند اول را جامه عمل پوشانند همچنين چون فرزندان آخر سلطه پذير و حمايت طلب هستند فرزند اول برايشان انتخاب مناسبى است و با درك بيشتر ازدواج خوبى خواهد بود.
فرزند دوم يا ميانى با فرزند آخر: فرزندان دوم انعطاف پذيرى دارند و همين كمك مى كند كه راحت تر بتوانند خود را با شرايط وفق دهند به لحاظ جايگاه ترتيب تولد شباهت بيشترى بين فرزندان دوم و آخر ديده مى شود فقط توصيه مى شود هر دو تمايلات يكديگر را بهتر بشناسند
-انتخاب نامناسب براى ازدواج
ازدواج فرزندان اول با هم: از سخت ترين ازدواج ها هستند سلطه جو بودن هر دو باعث مى شود هر دو بخواهند امور زندگى را در دست بگيرند ، حل مشكلات زندگى، تربيت فرزندان و تصميم گيرى ها... به سختى بخاطر ديگرى كوتاه مى آيند و از خواسته خود مى گذرند اما در امور كارى يا مالى بخاطر توانمندى هايى چون مديريت مقتدرانه مى توانند موفق باشند.
فرزندان دوم يا ميانى باهم: اين انتخاب، انتخاب چندان مناسبى نمى باشد هر دو سلطه پذير هستند و مسالمت جو، هر دو مى خواهند براى زندگى و ديگرى فداكارى كنند احتمالاً مرتب رعايت يكديگر را كنند و از خواسته خودشان چشم پوشى كنند درخواستى از يكديگر نداشته باشند ياد گرفتند به الگوى بزرگتر خود نگاه كنند و بر اساس موفقيت ها و راهبردهاى آن ها پيش روند و تلاش كنند و معمولاً خودشان تصميم گيرنده هاى خوبى نبودند بايد سعى كنند كمى مستقل تر عمل كنند و همينطور چون هر دو مشابه هم هستند بايد سعى كنند خلاقانه تر عمل كنند تا هيجانات لازم را در زندگى داشته باشند
ازدواج فرزندان آخر با هم: يكى از ديگر ازدواج هاى مشكل آفرين همين گزينه خواهد بود زيرا هر دو بدنبال هيجان و ريسك هستند اما قطعاً اين نمى تواند هميشه جذاب باشد فرزندان آخر هميشه تحت حمايت ديگران بودند مشكلاتشان را بزرگتر ها حل مى كردند وابسته و سلطه پذير هستند و اين موارد باعث مى شود نتوانند خودشان به تنهايى از پس مشكلات زندگى مشترك برآيند و خيلى زود دلسرد شوند
ازدواج با تك فرزندان
تك فرزندان هميشه به تنهايى پادشاهى كردند با سازگار شدن، انعطاف پذيرى پيدا كردن ،آشنايى ندارند،تقسيم كردن را دوست ندارند برخى از آن ها شبيه فرزندان اول مى شوند و مستقل و سلطه جو مى شوند برخى ديگر شبيه فرزندان آخر وابسته به حمايت و توجه ديگران. بايد با توجه به شخصيتى كه در اين ترتيب تولد پيدا مى كنند آن موقع دست به انتخاب بزنند. در كل اهل عشق ورزيدن هستند.