تاریخ: ۱۴۰۰/۶/۲۵
تابویی که استاندار شهریاری شکست
سلیمان پارسامنش
 گاهی نوشتن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود! می‌خواهی بنویسی، باید بنویسی اما نمی‌دانی از کجا آغاز و به کجا ختم کنی! بالأخص که سوژه نگارشت قضاوت در مورد کسی باشد؛ فرقی نمی‌کند مسئولی یا غیرمسئول! 
 
 سیاسی نوشتن و سیاست کردن اما آسان است، وقتی به سفارش و یا به امید منفعتی در مدح یا نقد کسی می‌نویسی کار البته چندان سخت نیست چه اینکه برای واژه واژه نوشتارت در انتظار پاداشی، چه مادی باشد چه غیر آن.
 
 اما آنگاه‌ که فارغ از همه ملاحظات دنیوی دست به قلم می‌بری تا به ترازو بکشی انسان دیگری را، کار به‌غایت سخت و دشوار است! آگاه باید باشی تا خامه‌ات به سمت مدح و ریا نلغزد و یا به سهو و عمد، حقی، ناحق نکرده باشی چراکه تو مسئولی در برابر قلم و آنچه می‌نگارد. (ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُون)
 
 می‌خواهم در مورد شهریاری بنویسم همان‌که چند صباحی در این دیار استاندار بود و شاید برای روزهای بعد دیگر نباشد. اصولاً نوشتن در باب شهریاری سهل و ممتنع است؛ آن محمدمهدی که جز پوشیدن کسوت نمایندگی و جامه کنسولی؛ یکی برای مردمانش در بجنورد و دیگری برای هم‌وطنانش در اروپا، هرگز فراز وفرودهای سیاست‌کردن در دشوارترین استان کشور را حتی در خیال هم تجربه نکرده بود! که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها!
به‌ هر تقدیر شهریاری ۳ سال و اندی در این دیار ماند، مقاومت کرد تا مرز ایست کامل قلبی پیش رفت، پیر شد، ملامت کشید، خیانت دید، سنگ‌ها و خارها در مسیرش کاشته شد، تهدیدها، شانتاژها، دروغ‌ها، شایعات، اتهامات و مجموعه‌ای بزرگ از موانع در پیش‌روی او رویانیده شد اما تا توانست پا پس نکشید، چه تابوهایی که نشکست، چه ساختارهایی که به چالش نکشید و چه رسومات تبعیض‌آمیزی که به مبارزه نطلبید!
 شهریاری سهل و ممتنع بود، سخت و آسان، دوست و دشمن، عامل تعلق و باعث تنفر؛ در نگاه برخی خیر مطلق بود، برخی دیگر اما تا مرز تکفیر و تخریب‌اش پیش می‌رفتند! بسیار مردمانی که پس از چهار دهه او را حلقه وصل و تعلق خویش به وطن می‌دیدند و البته چه بسیار دیگرانی هم که او را تهدید و باعث‌وبانی درهم‌ریختگی ساختار سنتی قدرت در این استان سرشار از تنوع و تضاد بر می‌شمردند! آنان شهریاری را دشمنی می‌دیدند که ساختار فرادست-فرودستی قومیتی این دیار را برای نخستین بار به چالش کشانده است!
 شهریاری البته موفق نشد در این سامان آنچه در ذهن دارد در میدان عمل جاری سازد؛ موانع بسیار داخلی، وضعیت نابسامان خزانه و توان دولت، بی‌معرفتی و ناهمراهی رفیقان و منتصبان دستگاهش، محافظه‌کاری و حفظ فاصله مصلحتی بسیاری از کارگزاران اجرایی و تقنینی در استانی که سنگ محک رجال سیاسی آن، درجه و میزان دُز قومیت‌گرایی است- چیزی که شهریاری در موضعی "ایرانی‌گرایانه" خود را در تقابل با آن می‌دید- و بسیاری دیگر از عوامل نگذاشت حتی سایه آن دیار فاضله مدنظر محمدمهدی در این جغرافیا شکل گیرد!
 با این‌ همه و با وجود نقایصی که او نیز چون هر انسان دیگری داشت و در جای خود قابل‌ بحث و بررسی است، آن چیزی که این آخرین استاندار دولت روحانی در استان آذربایجان‌غربی به یادگار گذاشت؛ کاشتن بذر "مطالبه‌گری" و ترویج فرهنگ آن در میان همه اقوام و مذاهب این استان و به چالش کشیدن ذهنیت‌ها و چارچوب‌های ناعادلانه موجود سپهر سیاسی آن بود که می‌توان از این اقدام با عنوان تابوشکنی البته پرهزینه برای وی یاد کرد؛ امری که به‌عنوان اثرات ماندگار حضور محمدمهدی شهریاری در کرسی استانداری این استان خطیر و استراتژیک، در حافظه تاریخی این مردم خواهد ماند.