در و دیوار نکته گویانند، آتش و خاک و آب قصه گزار. هر چیزی که در عالم است و یا هر اتفاقی که رخ میدهد با انسان سخن میگوید. کرونا وضعیت و فضای جدیدی را در حوزههای فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادیِ جهان حاکم کرده است، وضعیتی که با توجه به ماهیت آن، زیست بشری در تمام ابعادش دچار دگرگونی شده است.
ادبیات نیز ممکن است جدا از این وضعیت نباشد، مقولهای که برخاسته از عرف، فرهنگ و تاریخ یک ملت است. به نظر میرسد روایت و خلق طیف وسیعی از رمانها و اشعار در ژانرهای مختلف در خانهنشینی و انزوا و ظهور دغدغههای جدید، بر محتوا و فرم ادبیات معاصر تاثیر بگذارد. کرونا چه تاثیری بر ادبیات گذاشته است؟ برای یافتن این سوال، هاژه با امجد غولامی محقق و منتقد ادبی گفتگویی داشته است.
در ادامه گفتگوی هاژه با ایشان را میخوانید.
آقای غلامی بفرمایید که وضعیت ادبیات در دوران کرونا چگونه است؟ آیا ادبیات نیز همچون سایر مسائل دستخوش تغییرات شده است؟
ما در ادبیات، بحثی تحت عنوانِ «ادبیات اپیدمی» داریم که عمدتا حول محور آسیب و بیماری میچرخد و مهمترین سوژهی این ادبیات در جهان، طاعون بوده است. اما در رابطه با اینکه کرونا تاثیری بر ادبیات داشته باشد نمیتوانیم رای نهایی را صادر کنیم. مسلما تاثیراتی داشته است به این دلیل که بخش عظیمی از ادبیات در اجتماع همچون همایشها، سمینارها و فضاهای دانشگاهی خودش را نشان میدهد. عدم و خلاء این مکانها منجر به شکلگیری مخاطب منفرد خواهد شد. این مخاطب منفرد باعث بستهبودن ادبیات میشود. تاکنون چون بازخورد آنچنانی نداشتهایم اظهارنظر در این مورد کمی زود است.
با توجه به تجربهی شخصی خودتان بفرمایید که با توجه به این که روابط فردی کمرنگتر شده است، تغییری در محتوا و یا ارائهی ادبیات ایجاد شده است؟
بخش بسیار مهم در این قضیه روابط فردی است. میزان سنجش ادبیات بر اساس میزان فروش، عرضه، مطالعه و سطح پیرامتنیِ کتاب است.در این بین دو سوال پیش میآید. یکی آنکه مثلا در ایام کرونا 100 کتاب چاپ میشود در بازهی مشابه و بدون کرونا چه تعداد کتاب چاپ میشود؟ سوال دیگر این است میزان بازخوردها به چه اندازه بوده است؟ در این مدت که من با نویسندگان مراوده داشتهام، هم از ناشر گلهمند بودهاند و هم از جامعه. بحث دیگر نقدهایی است که در رابطه با کتابها نوشته میشود. بسیار محدود هستند. بازخورد کتابها در فضای مجازی دیده میشود و استقبالها بسیار کم هستند. یکی از دلایل این اتفاق قرنطینهها در ایام کرونا بوده است. همانطور که عرض کردم یکی از چیزهایی که کتاب به آن احتیاج دارد فضاهای اجتماعی است. فضای اجتماعی مکانی برای عرضه تفکرات است. به آن معنا که در آن ادبیات معامله و توزیع میشود. بعد از شیوع کرونا این فضاها بسته شدهاند.
بسیاری از نقش علوم انسانی در مبارزه با کرونا سخن راندهاند. آیا ادبیات میتواند نقشی در کنترل و یا مهار کرونا داشته باشد و یا میتوانیم همچین انتظاری از ادبیات داشته باشم؟
دیگر راهبر بودن هنر، جامعهشناسی و روانشناسی در شرایطی مقدور است که فرد به بخشی از سختافزارهای اجتماعی دسترسی داشته باشد که بدین طریق بتواند اعمال سیاست کند. هرچند که ادبیات در سطح جهان میتواند چنین ارادهای کند. برای مثال گروهی از نوازندگان از ملیتهای گوناگون جمع میشوند و یک قطعه را به شیوهی مجازی بازسازی و اجرا میکنند. اما ادبیات در معنای خُرد، عرصهای است که به شدت به زبان وابسته است. اگر ادبیات بخواهد در این زمینه و در سطح جهانی مطرح شود، قاعدتا ادبیاتی برگ برنده را در دست دارد که به زبانهای رسمیتر و فراگیرتر نوشته شده باشد. در سلسله مراتب پایینتر و در بررسی ادبیات کوردی باید بگویم که ادبیات کوردی چه در سطح اجتماعی و چه در سطح آموزش این بّرشِ قدرتمند را ندارد. برای مثال معلمی میتواند به دانشآموزانش در برنامهی شاد بگوید که فلان رمان را بخوانید و بعدا به شیوهی جمعی بر روی آن کار خواهیم کرد، اما ادبیات کوردی حتی این جایگاه را هم در حوزهی آموزش ندارد. به همین دلیل اگر اتفاقی هم در این زمینه روی بدهد صرفا تلاشی انفرادی است که نمیتوانیم زیاد بر آن تاکید کنیم.
در ابتدای سخنانتان از ادبیات اپیدمی و طاعون گفتید، این ادبیات از شرایط سیاسی یا بحرانهایی که مردم را درگیر کرده نشات گرفته شده است. آیا در ادبیات کوردی نمونهی مشابهی به چشم میخورد؟
اساسا ما در تعریف ادبیات مدرن، به آن ادبیات رنج میگوییم. به این دلیل که پیش از ادبیات مدرن، نویسنده و یا شاعر آنقدر تنها نبوده است که که رنجها را نشان دهد و این خودآگاهی را نداشته است. این ادبیات بیشتر به شیوهی الهاموار مشغول ستایش فضاهای خاص جامعه بوده است. اما در ادبیات مدرن چون فرد تنها میشود، رنجهایش را مینویسد و بیشتر درخواست میکند. این مسئلهی بسیار مهمی است که مارکس در توصیف نظام سرمایهداری به آن اشاره میکند. مارکس میگوید که انسان همچون ارتش ارواح جلو آمده و درخواست میکند و چیزِ جدیدی میخواهد. بخش اعظم این درخواستها در قالب ادبیات انجام میشد. ادبیات بود که رنجها و کمبودها را بازگو میکرد. تاثیرِ ادبیات، زمانی که این موضوعها را مطرح میکند، جامعه را موظف به برطرف کردن و پاسخگو بودن در قبالِ دردها و رنجها خواهد کرد. برای مثال هنگامی که ما به مطالعهی طاعون میپردازیم، شدت رنجها و رنجنامههای مشهوری که در این رابطه نوشته شدهاند باعث خواهند شد که جامعه فکری برای این وضعیت کند و اقدامات لازم را انجام دهند. اولین شکل جهانی این موضوع در قالب مددکاری اجتماعی خود را نشان داده است. وقتی به ادبیات کوردی هم در این راستا نگاه میکنیم این شکل و بّعد تراژیک را داشته است. مسئلهی نگران کننده در این موضوع این است که اگر این بّعد تراژدیک نتواند در قالب فُرمی منطقی و بنیادی اعمال شود به سطحی عامیانه تبدیل میشود که در نهایت به دغدغههای سطحی تنزل پیدا خواهد کرد. مسئلهای که ما اکنون در کتابهای زرد و فضای مجازی به کررات مشاهده میکنیم.