تاریخ: ۱۳۹۹/۸/۲۹
هر لحظه‌ی من مرگ است
 
 
 

شغل کولبرها، حمل بار بر شانه‌هایشان است. در ایران صنفی به نام  صنف کولبری وجود ندارد ولی شغل کولبری به رسمیت شناخته شده و دولت ایران برای ساکنان مناطق مرزی کشور کارت پیله‌وری یا همان کولبری صادر می‌کند. بر اساس قانون «سرپرستان خانوارهای ساکن در روستاهای مرزی استان‌های کوردستان، آذربایجان غربی، کرمانشاه و سیستان و بلوچستان می‌توانند با استفاده از کارت مبادلات مرزی هر دو ماه یکبار و هر بار تا سقف پانزده میلیون ریال اقدام به ورود کالا از مرزها و بازارچه‌های رسمی نمایند».

آمار دقیق و رسمی از تعداد کولبران در کشور وجود ندارد. رسول خضری نماینده‌ی پیشین سردشت و پیرانشهر در مجلس نهم و دهم، تعداد کولبران را ۷۰ هزار نفر می‌داند، در حالی که احسن علوی نماینده سنندج تعداد کولبرها را 500 هزار نفر عنوان کرده است.

در طول سالیان گذشته بسیاری از کولبران در اثر سقوط از کوه، ریزش کوه و بهمن و یا بر انفجار مین و تیر کشته یا مجروح شده‌اند.

دی‌ماه سال گذشته رسول خضری در مصاحبه با ایرنا گفته بود: «سال‌هاست در مناطق مرزی تعدادی از کولبران به خاطر سرمازدگی، ریزش بهمن یا تیر کشته یا زخمی می‌شوند. لذا ما به منظور جلوگیری از کشته و زخمی شدن آنها برای تامین معیشتی حداقلی خانواده و به منظور پیشگیری از تیراندازی غیر ضرور طرحی را با قید دو فوریت تهیه کرده بودیم که در نوبت بررسی طرح‌های دو فوریتی در مجلس قرار داشت».

این طرح در مجلس دهم به سرانجام نرسید و تاکنون نیز خبری از پیگیری آن در مجلس فعلی منتشر نشده است.

جلال محموزاده نماینده‌ی مهاباد نیز ضمن انتقاد از سیاست‌های دولت در عدم حمایت از کولبران می‌گوید روزانه در مناطق کوردنشین و مرزی به طور متوسط 3 تا 4 کولبر زخمی و کشته می‌شوند.

آرام ایزدی یکی از کولبرانی است که در اثر کولبری از کوه سقوط کرده و مهره‌ها و نخاع او آسیب دیده است. او متولد مریوان است و اکنون 42 سال دارد. متاهل است و دو فرزند 13 و 14 ساله دارد. حالا نیز در روستای کانی‌دینارِ مریوان ساکن است.

او به هاژه می‌گوید که زمستان گذشته از کوه به پایین پرتاب شده و از آن زمان تاکنون توانایی انجام کاری را ندارد و خانه‌نشین شده است. می‌گوید که پاهایش توان راه رفتن ندارند و صرفا قادر به انجام دادن کارهای شخصی است.

 
 

آرام به هاژه می‌گوید که تمام زندگی‌اش را با کارگری و کولبری گذرانده است. «بیش‌تر از 10 سال بود که کولبری می‌کردم. در بسیاری از معابر مثل هه‌ورامان، دشت مریوان، پاوه و سقز کولبری کرده‌ام. درآمدم فقط به اندازه‌‌ایی بود که خرج یک روز را کفاف می‌داد و برای فردا مجبور بودم دوباره به کولبری بروم. هر وقتی که به کولبری نمی‌رفتم چیزی برای خوردن نداشتیم و چیزی به نام پس‌انداز وجود نداشت».

او ادامه می‌دهد: « الان اجاره‌نشین هستم و توانایی انجام هیچ‌کاری را ندارم و تنها از طریق کمک مالی دوستان و خویشاوندان امرار معاش می‌کنم. دو بچه دارم و درس می‌خوانند. بچه‌ها گوشی هوشمند برای درس خواندن ندارند».

او از نهادها و ارگان‌های دولتی همچون بهزیستی و فرمانداریِ مریوان گله‌مند است و می‌گوید: « دولت هیچ کاری برای من انجام نداده است. هیچ کمکی به من نشده است. آنچه دریافت کرده‌ام از طرف نهادهای مردمی و دوستان بوده است. آیا من به عنوان یک ایرانی در سرزمین خودم هیچ حقی ندارم؟ آیا من به عنوان یک انسان هیچ ارزشی ندارم؟  نمی‌پرسند که چگونه زنگی می‌کنی و چگونه مخارجت را تامین می‌کنی؟ با این گرانی و مخارج چه کنم؟ چه کار کنم؟ خودم را بکشم؟ هر لحظه‌ی من مرگ است».

 در آخر از دوستی می‌گوید که کارگر است و با وجود درآمد کم به آرام کمک می‌کند. از مردم شهرش تشکر می‌کند که به فکرش بوده‌اند و می‌گوید: «از تمام مردم تشکر می‌کنم ولی از دولت نه».

عثمان مُزیّن وکیل سردشتی، در گفتگو با هاژه می‌گوید که از نظر قانونی چون فرد کولبر بنا به تصمیم شخصی خود مبادرت به کولبری نموده تعهدی برای دولت ایجاد نمی‌کند ولی چون دولت شرایط ایجاد کار و اشتغال را در مناطق کوردنشین فراهم نکرده است و فرد از این رو به کولبری روی می‌آورد، مقصر است. او می‌گوید : « چرا فرد  تهرانی کولبری نمی‌کند؟ مردم در شهر‌های مرزی منبع درآمد و شغل ندارند. میان مرکز کشور و این مناطق تبعیض فاحش وجود دارد، یعنی امکانات آموزشی، شغلی و رفاهی که در اختیار سایر مناطق قرار دارد اصلا در اختیار مردم این مناطق قرار نمی‌گیرد، این مساله باعث شده تنها راه امرار معاش مردم این مناطق کولبری باشد. شغلی که نتیجه آن یا نقص عضو یا کشته شدن است».