دکتر مصطفی خرم دل (متولد ۱۳۱۵ مهاباد – درگذشت ۴ خرداد ۱۳۹۹ مهاباد) ، نویسنده، مترجم، قرآنپژوه، اسلامشناس و مفسر کورد در ایران بود. وی در زمینه زبان و ادبیات کردی، زبان و ادبیات فارسی، تفسیر قرآن و فقه اسلامی آثاری دارد.
الف) زندگی نامه دکتر مصطفی خرم دل
دکتر مصطفی خرم دل از دانشوران و قرآنپژوهان مشهور کردستان ایران است. در سال ۱۳۱۵ در روستای «دهبکر» از توابع شهرستان مهاباد دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مهاباد طی نمود و در این مدت به آموزش علوم دینی نیز مشغول بود. وی در سال ۱۳۴۶ه.ش از دانشگاه تهران در رشتهی زبان و ادبیات عرب موفق به دریافت مدرک لیسانس گردید و از زمان دانشجویی و پس از فارغالتحصیلی سالها به خدمت آموزش و پرورش مشغول بود. در سال ۱۳۵۲ در همان رشته از دانشگاه تهران با درجه فوق لیسانس فارغ التحصیل شد و در سال ۱۳۵۸ به اخذ دانشنامه دکتری فرهنگ عربی و علوم قرآنی از دانشکده الهیات دانشگاه تهران نائل آمد و پس از فارغالتحصیلی دوره فوق لیسانس همواره در دانشسرای عالی سنندج (که بعدها به دانشگاه کردستان تبدیل شد) به عنوان استاد و عضو هیأت علمی مشغول به تدریس بوده است. تحصیلات خود را تا دکتری زبان و ادبیات عرب ادامه داد. آثار ارزشمندی در زبان و ادبیات فارسی، زبان و ادبیات کردی و تفسیر قرآن کریم دارند که بیشتر آنها چاپ و منتشر شده است. ایشان نمونه اخلاق و پرهیزگاری و الگوی یک معلم واقعی بود.
ب) شرح حال استاد از زبان خودش
در سال ۱۳۱۵ در روستای دهبُکر مهاباد متولد شده ام پس از سپری شدن مدتی از زندگی خانواده پدرم در روستاهای لاچین و چَقَل مصطفی ، شاید من چهار ساله بودهام خانوادهی ما به شهرستان مهاباد بار سفر بربسته است و در آنجا رحل اقامت گزیده است.به خاطر دارم سن و سالی از من گذشته بود هنوز مرا به مدرسه نفرستاده بودند. به هر حال در سال ۱۳۳۰ در مدرسه «سعادت» نامنویسی انجام پذیرفت و در کلاس تهیه آن زمان که تقریباً پیش مدرسه (آمادگی کنونی) بود به تحصیل پرداختم و سه سال در آن جا تحصیل کرده سپس به مدرسه «خیام» رفتم. هنوز دوره ابتدایی به پایان نبرده بودم به سبب بالا بودن سن و سال اینجانب برابر شناسنامه نه واقعیت مجبور شدم به طور مستمع آزاد سر کلاس بنشینم، از سال ششم ابتدائی تا پایان دوره دبیرستان به صورت متفرقه در امتحانات شرکت مینمودم.کلاس اول دبیرستان بودم به علتی ترک تحصیل کردم و طلبه شدم پس از شش ماه و نیمطلبگی مجدداً در امتحانات متفرقه شرکت نمودم، پس از اخذ گواهینامه دوم دبیرستان مرا به سربازی بردند. کتابهای درس کلاس سوم دبیرستان را در پادگانهای پسوه سلطنتآباد و خانه ( پیرانشهر ) مطالعه و با لباس سربازی گواهینامه سیکل اول را اخذ نمودم. در رشته ادبی ادامه تحصیل دادم و دیپلم ادبی را در سال ۱۳۴۱ در مهاباد دریافت کردم. در سال ۱۳۴۲ دانشجوی رشته ادبیات عرب دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شدم. در دوره تربیت معلم یکساله شرکت و پذیرفته شدم و آموزگار روزمزد ناحیه هفت تهران هم شدم در سال ۱۳۴۳ به عنوان آموزگار شاغل در دبیرستان در مهاباد به استخدام آموزش و پرورش درآمدم. در سال ۱۳۴۷ لیسانس ادبیات عرب را دریافت داشتم و تا سال ۱۳۵۰ دبیر دبیرستانهای مهاباد بودم. در این سال در فوق لیسانس رشته ادبیات عرب دانشگاه تهران پذیرفته شدم. به تهران رفتم و تا سال ۱۳۵۴ دبیر دبیرستانهای ناحیه ۱۰ و ۱۶ تهران بودم. در سال ۱۳۵۲ در رشته فرهنگ عربی و علوم قرآنی دانشکده الهیات و معارف اسلامی پذیرفته شدم. پس از اتمام واحدها و شرکت در امتحان استادی دانشگاه تربیت معلم تهران به وزارت اموزش عالی منتقل شدم و در سال ۱۳۵۴ در دانشکدهی تربیت دبیر سنندج که وابسته به دانشگاه تربیت معلم بود به تدریس مشغول شدم این دانشکده سپس وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاهان گردید. در سال ۱۳۵۴ ریاست دانشکده به اینجانب واگذار گردید. مدت چهار سال در این سمت ماندگار شدم. بعدها این دانشکده به دانشگاه کوردستان تبدیل گردید. اینجانب در سال ۱۳۷۶ با تقاضای خود بازنشسته شدم و به زادگاه خویش مهاباد برگشتم و در دانشگاه آزاد اسلامی مجدداً استخدام و به کار تدریس و تألیف یا ترجمه ادامه دادم. تا این زمان کتابهای متعددی را تألیف و یا ترجمه نمودهام. هم اینک دارای سه دختر و یک پسرم. پسرم پزشک عمومی است. دختر بزرگم لیسانس الهیات و معارف است. یکی از دخترانم لیسانس زیست شناسی و دیگری لیسانس رشتهی قضایی است.
در سال ۱۳۳۷ من دانش آموز کلاس اول دبیرستان بودم. مسجد محل ما دارای سه طلبه بود مُلای آن مسجد یک ساعت پیش از نماز مغرب به مواعظه میپرداخت. صدای دلنشین و قیافه بلند بالایی داشت. بیشتر احادیث پیغمبر (ص) را ترجمه و معنی میکرد. آن اندازه جمله «قال رسول الله» را تکرار میفرمود که من نوجوان فوراً میدانستم که «قال» یعنی فرمود. این نخستین واژهای است که از زبان عربی آموختهام. روزی از روزهای تعطیلات نوروز من در مسجد نشسته بودم، وقت غروب بود، واعظ مسجد در لابلای مواعظ خود ناگهان فرمود: هر کس که سرش لخت باشد به دوزخ میافتد! من که گمان میبردم هرچه این آقا میفرماید از خدا و رسول است، به گریه افتادم! مگر نه این است که من محصل هستم و از زمره کسانیم که چیزی بر سر ندارم؟! به طلاب آنجا گفتم دیگر من به دبیرستان برنمیگردم و میخواهم طلبه شوم. آنان هم به همان مُلا عرض کردند، او با خوشحالی پذیرفت. موضوع را با پدر و مادرم در میان نهادم. آنان کم سن و سال بودن و قیافه کوچک مرا بهانه کردند، من به ایشان عرض کردم: مُلا میفرماید: هر کس ملا بشود خدا هفت پشت و نسل او را به بهشت میبرد! پدر و مادرم با شنیدن این مژده طلبه شدن مرا پذیرفتند.چهار زانو در خدمت استاد نشستم. نخستین درس طلبگی ترکیب: «بسم الله الرحمن الرحیم» بود! باء حرف جر است، اسم بدان مجرور است…و … اصلاً من نمیدانستم باء حرف جر است یعنی چه؟ اسم بدان مجرور است … من که اسمی را نمیدیدم، آن چه میدیدم «سم» بود وبس … خیس عرق شدم چنین گمان بردم عربی آن اندازه مشکل است که از عهدهی آن بر نمیآیم، بر دست و پا افتادم ولی دیگر عار میدانستم که واپس بکشم. به ناچار شش ماه و نیم در مهاباد و روستاهای اطراف طلبه شدم. سرانجام به دبیرستان برگشتم. اما سراپا عاشق اسلام و زبان قرآن، یعنی عربی بودم، مرغ دلم بدینجا و بدانجا پر میکشید، ولی … وای دلم از دست بشدا … بال و پرم شکست!… حوزهای نیست که بدان بروم! کشوری نیست که بدان بشوم! خود را به خدا سپردم تا سرانجام امواج زندگی در سال ۱۳۴۲ مرا به دانشگاه تهران انداخت و در همین سال با دو نفر از همشهریان خود خانهای در جمشیدآباد تهران اجاره کردیم. یکی از این دو نفر قبلاً پیشنماز یکی از مساجد مهاباد بود. از او عاجزانه درخواست کردم که در تعلیم قواعد عربی یاری و کمکم کند، قبول کرد، وقتی پس از مدتی دیدم که در وقت تدریس دست خود را جلو دهانش قرار قرار میدهد تا نتوانم چنان که باید بشنوم و … سوگند خوردم آنچه ملاها میدانند باید یاد بگیرم! هنوز این راه را میسپرم، تا اگر عمری باشد آنچه لازم است بیاموزم. بدین منظور کتابهای متعدد صرف و نحو عربی را خریداری کردم و به مطالعه آنها پرداختم … به نظرم خودآموزی بزرگترین عامل یادگیری و پیشرفت است. اما تاکی مطالعه کنم و بیاموزم؟ پاسخ این است «من المهد الی اللحد» همراه با تحصیل ادبیات عرب به عنوان آموزگار در ناحیه هفت تهران به کار پرداختم. در ضمن تربیت معلم یکساله را نیز به پایان بردم. در سال ۱۳۴۳ به عنوان آموزگار شاغل در دبیرستان به استخدام اموزش و پرورش مهاباد در آمدم. برای اخذ لیسانس به تهران رفت و آمد میکردم. میخواستم معانی و مقاصد قرآنی را بدانم و فهم کنم. به پیش این و آن مراجعه و در خدمت یکی از اساتید مهاباد به مطالعه و بررسی متن قران پرداختم. اما چون دوست داشتم از اوقات بیشترین بهره را ببرم و هر چه زودتر با قرآن مجید آشنا شوم، لذا به یکی دیگر از آقایان مراجعه کردم و تقاضا نمودم در خدمت ایشان به بررسی و وارسی قرآن بپردازم. در روز و ساعات معین در خدمتشان حضور پیدا کردم و چهار زانو نشستم. پس از ترجمه چند آیه از سورههایی که پیوسته در نمازها آنها را تلاوت می کند از بیان معانی درماند و عذر مرا خواست، به هرحال تفسیرهای زیادی را خریداری و مطالعه کردم، مشکلات را از این و آن پرسیدم تا توانستم در ساحل اقیانوس بیکران قرآن به شنا بپردازم… معتقدم… حرکت و برکت…رنج و گنج… با خدا باش با تو خواهد بود و او همگان را بس است.«و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» با خدا عهد است که آن چه را میآموزم به دیگران یاد بدهم و برایشان بنگارم.
ج) مراسم های بزرگداشت دکتر مصطفی خرم دل
اولین مراسم بزرگداشت دکتر «مصطفی خرم دل» مترجم، قرآنپژوه، اسلامشناس و مفسر کُرد روز پنج شنبه، 20 آبان ماه 1395 در در تالار مولوی دانشگاه کردستان برگزار شد. در این مراسم، محسن شاه رضایی مدیرکل دفتر الگوسازی و تکریم بنیاد نخبگان کشور، فردین اخلاقیان رئیس دانشگاه کردستان، دکتر محمود ابراهیمی استاد پیشکسوت دانشگاه کردستان، دکتر محمدعلی کوشا قرآن پژوه و استاد حوزه و دانشگاه و دکتر محمود ویسی استاد فقه و حقوق دانشگاه مذاهب اسلامی تهران، در بخشهای مختلف به معرفی شخصیت و جایگاه علمی و فرهنگی استاد خرمدل پرداختند.
دومین مراسم تجلیل از دکتر مصطفی خرم دل مفسر کورد اهل سنت روز شنبه، ۲۱ اسفند ماه 1395 در مسجد کوی دانش مهاباد برگزار شد. ماموستا سعید اشکوتی (امام جماعت مسجد حاج احمد لشکری) ، دکتر شهبازمحسنی ( استاد دانشگاه آزاد اسلامی مهاباد) از مقام علمی و معنوی دکتر خرم دل بحث نمودند.
د) آثار و تالیفات دکتر خر مدل
تألیفات
1. صرف دستور زبان کردی سورانی (چاپ اول، سال ۱۳۴۷، نشر موفقی، مهاباد)
2. گلبُن دانش (چاپ اول، سال ۱۳۴۷، نشر موفقی، مهاباد)
3. نماز، فرمان خدا (چاپ اول، سال ۱۳۴۷، نشر موفقی، مهاباد - چاپ دوم تا دهم، نشر احسان، تهران)
4. مکالمه روزمره زبان کردی (چاپ اول، سال ۱۳۴۷، نشر موفقی، مهاباد - چاپ دوم، سال ۱۳۸۲، نشر احسان، تهران)
5. نحو زبان فارسی (چاپ اول، سال ۱۳۴۷، نشر موفقی، مهاباد)
6. گنجینه صرف زبان عربی (چاپ اول، سال ۱۳۶۸ - چاپ دوم، سال ۱۳۷۱، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی، سنندج)
7. گنجینه نحو زبان عربی (چاپ اول، سال ۱۳۶۸ - چاپ دوم، سال ۱۳۷۱، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی، سنندج)
8. تفسیر نور (فارسی) (چاپ اول، سال ۱۳۷۱ –چاپ چهارم، سال ۱۳۸۴، نشر احسان، تهران)
9. تفسیر المقتطف (عربی) (چاپ اول، سال ۱۳۷۶، نشر احسان، تهران)
10. نگاهی گذرا به اعجاز علمی قرآن (چاپ اول، سال ۱۳۷۸، انتشارات رهرو، مهاباد)
11. در پرتو نور ( چاپ اول، سال 1386، نشر احسان، تهران)
12. عم جزء به همراه آموزش الفبا و نماز در فقه امام شافعی و امام حنفی ( چاپ اول 1388، انتشارات کردستان، سنندج)
13. گردنبندهای زرین ( چاپ اول، سال 1388، نشر آراس، سنندج)
14. تفسیر شنه رهحمهت (کردی) (چاپ اول، سال ۱۳۹۲، نشر احسان، تهران)
ترجمهها
1. الله ( سعید حوی) (چاپ اول، سال ۱۳۷۶، نشر احسان، تهران)
2. فی ظلال القرآن (۱۵ جلد) (سید قطب) (چاپ اول، سال ۱۳۷۶، نشر احسان، تهران)
3. عنایت یزدان یا غریزه حیوان (شوقی ابوخلیل) (چاپ اول، سال ۱۳۸۱، نشر احسان، تهران)
4. فقه به زبان ساده ( محمد طنطاوی) (چاپ اول، سال 1390 ، نشر احسان، تهران)
5. مفصل فقه اسلامی مستدل: طهارت و نماز و زکات (عبدالکریم زیدان) ( 1394 نشر احسان تهران)
نرم افزارهای تفسیر نور دکتر مصطفی خرم دل
1. نرم افزار کامپیوتری تفسیر نور (نسخه 1 و2) ، موسسه خیریه دارالاحسان سنندج ، برنامه نویس جلال سجادی
2. اپلیکیشن موبایل اندرویدی تفسیر نور ( چندین نسخه مختلف) ، برنامه نویسان نوری شهابی بیسارانی ، علی فطرتی و فریده سعیدی.
منابع
https://tafsirnoor.blogsky.com/1392/06/05/post-121زندگی نامه دکتر مصطفی خرم دل/
https://fa.wikipedia.org/wiki/ مصطفی_خرم دل
http://sozimihrab.org/ مراسم تقدیر از دکتر مصطفی خرم دل در مهاباد
http://m.islahweb.org/content/2016/11/17292/ آئین بزرگداشت دکتر مصطفی خرمدل در دانشگاه کردستان برگزار شد
https://www.uok.ac.ir/fa/news/story.aspx?NewsID=30605 تجلیل از دکتر مصطفی خرم دل /قیام به پاس سالها خدمت به قرآن