تمدنهای بشری همواره برای به نمایش گذاشتن فرهنگ، هنر و قدرت خود به ایجاد بناهای عظیم، پیکر تراشی و سنگ تراشی روی آوردهاند و در این بین شهرها به عنوان نماد قدرت و عظمت تمدنها تاریخ خود را برای آیندگان در یک بنا، مجسمه، و شی به نمایش گذاشتهاند.
در واقع هیچ عاملی در شهرها به خودی خود بهوجود نمیآید و هرگونه تغییر در سیمای آن مستلزم تخصص، پیشینه و هنر است تا ضمن حفظ میراث گذشته در مسیر تعالی و سرآمد شدن گام بردارد.
اگر خیابانهای هر شهر را رگهای خونی، فضای سبز را شش و بخش مرکزی را به مغز و یا قلب تپنده تشبیه کنید، شهرها به مثابه یک موجود زنده در سرزمینی پهناور زندگی میکنند که نیاز به هویت، عقیده و باور دارند تا نشانی از کمال در آنها نمایان شود.
به یقین درک شهر، مفهوم و سازماندهی آن بر حسب شهروندان، طبیعت، تاریخ، ساختار خانوادگی و اجتماعی و حتی سطح فرهنگ و مد متفاوت است به نحوی که دوران باستان کلاسیک تا قرن هجدهم سیمای شهر در قلعهها، قصرها و بناهای همگانی خلاصه می شد.
پر واضح است درحال حاضر سیمای شهر از بناهای یادمان، ساختمانهای ارزشمند و در مجموع نمادهای آن درک میشود و هرگونه دخل و تصرف در آن پیامدی غیر قابل وصف به بار میآورد.
همگان با تاریخ و پیشینه موکریان، شهرویران، فقرهقا، مهاباد و حاکمان آن واقفند و در دوران معاصر نیز کمتر کسی است که جایگاه بزرگمردانی همچون استاد هژار، هیمن و محمد قاضی و استاد عزیز شاهرخ را در شهر مهاباد نشناسد و در این بین کم نیستند اسطورههای بزرگی در ادبیات فولکلوریک و کلاسیک و ورزش که همچنان در انزوای بی توجهی قرار گرفتهاند.
ورودی شهرها، مناطق گردشگری و مرکز شهر ویترین هر شهر برای شناخت تاریخ، فرهنگ و پیشینه آن است، امری که بعد از انتقال مدیریت و حاکمیت شهرها از حاکمانی همچون بداق سلطان، صارم بگ و...به شهربانی و شورا و شهرداری، ارزش و اعتبار آن هربار با فراز و نشیب همراه شده است.
در چند سال گذشته که مهاباد به شهر مجسمه بزرگان شهره منطقه شده بود این روزها نمادها و سمبلها، با بکارگیری میلگرد، نئون و تابلوی نوری کم کم به حاشیه رانده شده و این روند کماکان ادامه دارد.
این مهم درحالی به وقوع پیوسته که در سالهای نچندان دور مهاباد بهشکل فزاینده جایگاه خود را از لحاظ سیمای شهر و نماد پردازی ارتقا داده بود و همین امر موجب شد سیل عظیم گردشگران و مسافران روانه این شهر شوند تا ضمن بازدید از آن بخشی از نمادهای این شهر را به عنوان حافظه تاریخی در ذهن ثبت نمایند. در این بین سازندگان این نمادها که در گذر زمان خود به اسطوره تبدیل شدهاند ارزش و اعتبار هر نماد را چندین برابر کردهاند.
مکانیابی نمادهای استاد هژار، استاد هیمن در ورودیهای شهر، استاد محمد قاضی در جنب دانشگاه و مقبره ملاجامی با الهام از ستونهای فقرهقا در مرکز شهر مهاباد به عنوان قلب تپنده شهر به زیباترین شیوه از نظر هنری، کیفیت و محتوا نماد و سمبلی را در ذهن هر شهروند مهابادی و غیر مهابادی ایجاد کرده که تنها با شنیدن نام مهاباد ناخودآگاه همگی و یا دست کم یکی از این نمادها در ذهن وی تداعی میگردد، این موضوع بیانگر اهمیت سیمای شهر، نماد و یا هویت شهر است که مدیریتهای چند دوره گذشته از آن به آسانی عبور کرده و با قرارداد با مغازهها و یا پیمانکاران خرید فلهای میلگردهای رنگ شده و یا چراغهای LED را جایگزین آن نمودهاند.
استفاده از بنای ساختمانی، مجسمه و یادمانهای هنری ریشه در هنر کلاسیک دارند و همواره بر پایه زیبایی شناختی، محتوایی و منحصربفرد بودن شکل میگیرند و در این بین برخی نمادهای مدرن و پست مدرن نیز در هنر زیبایی شناسی پدیدار شدهاند که حتی برای ایجاد آنها نیز قاعده و قانونی ازقبیل مکانیابی مناسب، فراخوان و دعوت از هنرمندان برجسته و همه پرسی برای ایجاد و احداث صورت میگیرد اما آنچه در مهاباد شاهد آن هستیم قراردادی دو طرفه مابین شهرداری و یک مغازه دار است.
همانگونه که در موسیقی هر اثر تولید شده را نمیتوان با لایک و کامنت برخی افراد ارزشگذاری کرد در ایجاد نمادها و سیمای شهر نیز نمیتوان نظر برخی افراد موافق مدیریت فعلی را در شهرهای دیگر و در شهر مهاباد به عنوان موفقیت یک نماد تفسیر کرد به نحوی که برای ایجاد هر نمادی در شهر مهاباد می بایست ابتدا ضمن بهره گرفتن از متخصصین امر، مکانیابی، اندازه مناسب آن، دعوت از هنرمندان این عرصه و نظر خواهی از شهروندان به عنوان مالک اصلی و واقعی این شهر را جویا شد و بعد از آن دست به اقدام زد.
بسیاری از سرمایه گذاران بزرگ و هتلدارها برای ایجاد جاذبه و نماد در پلازاها و هتلهای خود این رویه را پیاده کرده اند که در مقیاسی کوچکتر می توان از معماران، استادان چیره دست هنر معماری، گرافیک و پیکر تراشی کورد سود جست تا اثری در عین حال هنری و محتوایی برای ویترین شهر بسازند که همچون گذشته نقشی در کسب اعتبار و زیبایی سیمای شهر ایفا نماید.
صرف نظر از پرداختن به زیبایی شناسی آثار کلاسیک، مدیوم، پست مدرن و مدرن که جستاری تخصصی تر میطلبد، شکلی که امروزه به اشتباه از آن المان یاد میشود خلاقیتی هنری برای فضاهای مخصوص به خود است که امروزه بدون توجه به آن در هر نقطه از شهر استفاده شده است.
صرف نظر از اینکه المانها فانتزی و لاکچری نصب شده در شهر مهاباد در بسیاری از شهرهای دیگر بدون تغییر و یا ایجاد تغییراتی جزئی موجود است، بسیاری از کارشناسان طراحی شهری و برنامه ریزی شهری بر مکانیابی نامناسب، بی محتوا بودن و عدم جذابیت کافی آنها اتفاق نظر دارند، به نحوی که جایگاه این مکانها نه در میادین اصلی و ورودی شهر بلکه در جنب فروشگاههای بزرگ، هتلها و فضاهای سبز حاشیه شهر و میدانچههای کوچک با ابعادی بسیار کوچکتر است.
آراستن نام شهر با حروف انگلیسی تزئین شده به نورپردازی اگرچه در بسیاری از شهرهای کشور مرسوم و عادی است اما استفاده از آن تحت عنوان نماد در یک مرکز توریستی شهر آنهم به این اندازه موفق نخواهد بود و شاید ابعاد کوچکتر آن باعث میشد که برخی گردشگران از آن به عنوان مکانی برای عکاسی و عکس یادگاری استفاده نمایند.
المان فلزی و البته بی روح و بی رنگی که در گوشه ای از میدان دایرهای محله باسابقه محمودکان بر زمین افتاده موجی از سردرگمی ایجاد کرده به نحوی که برخی شاهدان و شهروندان آن را قارچ و برخی دسته گل مینامند، این اثر نیز در همجواری با رودخانه مهاباد و پارک ملت و محله قدیمی شهر از عدم همخوانی و ناهمگونی بصری با فضا رنج میبرد و قطعا استفاده از نمادی متناسب تر باتوجه به فضای دایرهای میدان و رعایت چند قاعده زیبایی شناسی هویتی به این منطقه بی روح میداد.
آخرین اثری که در این جستار به آن اشاره می شود المان نوری و تابلویی شارکم مهاباد است که محتوایی تاریخی، فرهنگی و اجتماعی در آن روئیت نمیشود و حتی فلسفه وجودی خود را از نام چند کانال تلگرامی و کانال روابط عمومی شهرداری بدست آورده است.
این اثر در ورودی شمال شرقی مهاباد که مسافرین شهرهای بوکان، میاندوآب، تبریز و تهران و شهرهای استان کوردستان از آن وارد شهر می شوند بجای استفاده از آن در کنار جاده به عنوان یک تابلوی خوشامدگویی و یا معرفی شهر با یک شعار، با اندازهای بسیار حجیم در مرکز بلوار قرار گرفته، به نحوی که نگاه گسترده و جامع هر بیننده و مسافری از پیچ و خمها توسعه شهر به المانی رنگی، فانتزی سوق میدهد و مانع از ایجاد تصور ذهنی عمیق بیننده به شهر مهاباد میشود.
این المان فانتزی که بیشتر برای عکسهای فضای مجازی زیبا جلوه میکند بدون توجه به ارزش و اهمیت مجسمه استاد هیمن به عنوان نماد فرهنگی ادبی شهر و دروازه قدیم شهر، پیشتر از آن خود را به بینندگان معرفی میکند که از نظر محتوایی و زیباییشناسی پذیرفته نیست.
در بسیاری از کشورهای جهان مجوز ساخت و ساز بلند مرتبه را در همجواری و حتی شعاع چند کیلومتری یادمانها و نمادهای شهر صادر نمیکنند تا بزرگی و ارزشمندی آن در ذهن بینندگان دوچندان شود و در ورودی شهر مهاباد از طرف شهرک نیز اگر قرار نیست نمادی همطراز با پیکر استاد هیمن احداث شود دست کم نباید فاقد محتوا و اصول طراحی اولیه باشد.
در پایان ذکر این نکته بازهم ضروریست که اصول زیباییشناسی نمادها و یادمانها را تمامی شهروندان در نگاه اول درک نخواهند کرد و چه بسا ترکیب رنگ و نور کلمات برخیها را علیرغم ایرادات فاحش قانع و حتی شگفت زده نماید، لذا برای ایجاد هرگونه نماد و المانی ماندگار و منطبق با اصول هنری و طراحی نظر کارشناسی متخصصین مربوطه الزامی است.