12 آوریل 1974، برابر یا 46 سالگرد اعدام « لیلا قاسم» دانشجوی جامعه شناسی دانشگاه بغداد است که در سن 22 سالگی همراه با چهار زندانی سیاسی دیگر به عنوان اولین زن سیاسی در خاورمیانه و عراق به دار آویخته شد. عمده فعالیتهای وی به صورت عضویت در اتحادیه دانشجویان کوردستان و فعالیتهای مخفیانه در حزب دموکرات کردستان در سالهای آغازین دهه 1970 است. سالهایی که دیگر فعال معاصر خانقینی، « مه لا بختیار » با پیوستن به جمعیت مارکسیست لنینیست کردستان در خانقین به سازماندهی سیاسی مشغول و بعد ها تا عضویت در مکتب سیاسی اتحادیه میهنی، به عنوان پرچمدار فعالیتهای ناسیونالیستی منطقه گرمیان پیش می رود.
اگرچه در دوره پسا صدام و با کسب ساختار فدرالی حکومت اقلیم کردستان، به واسطه مواد وبندهای قید شده در قانون مصوب، واگذاری حقوق سیاسی همچون 30 % حداقلی کرسی های پارلمان برای زنان در مرکز سقل سیاسی قانون تعیین گردیده است و حتی در آخرین انتخابات پارلمانی یک زن ریاست پارلمان را عهده دار شده است؛ اما عمده فعالیتهای سیاسی اجتماعی زنان در کردستان عراق قبل از 2003 را اگر جدای از فعالیتهای گروهی آنان در دانشگاهها و سطوح اجتماعی شهرها و نیز به ندرت در صفوف پیشمرگه های دو حزب عمده اتحادیه میهنی کردستان و حزب دموکرات تحلیل نماییم، برجستگی و نفوذ آنها در راس فعالیتهای سیاسی، همواره منوط به همراهی و ازدواج با مردان قدرتمند حزبی بوده است.از این رو زنان در این برونداد تاریخی تاثیر محدودی بر تحولات اجتماعی و روندهای سیاسی گذشته داشته اند.
برای مثال « کافیه سلیمان» همسر عمر فلاح از فرماندهان ارشد پیشین اتحادیه میهنی بود که در اوایل دهه 1990 به دبیر کلی شاخه زنان اتحادیه میهنی کردستان رسید و زنانی همچون « هیرو ابراهیم » نیز که امروزه به عنوان مقام ارشد سیاسی این حزب شناخته می شود بیشتر به واسطه فعالیتهای سیاسی – اجتماعی پدرش ابراهیم احمد و شراکت زندگی با دبیر کل پیشین حزب و رئیس جمهور عراق « جلال طالبانی » است که سیستماتیک ردای مسئولیت و تئوریسین در اتحادیه را بر تن کرده است.
در سال 1974 که با شروع انسداد سیاسی مابین حزب دموکرات و رژیم بعث همراه است، با پدیدار شدن دوره بحران و خفقان؛ لیلا قاسم به دلیل انجام فعالیتهای سیاسی اش در 28 مارس 1974 دستگیر و دو هفته بعد اعدام می گردد. وی که از یک خانواده کارگری طبقه پایین در روستایی از خانقین به دنیا آمده بود، تنها به دلیل عدم وابستگی نسبی و طایفه ای به ساختار اجتماعی هر یک از دو حزب جنبش بود که در ورطه فراموشی قرار گرفت. چه بسی که لیلا قاسم از سوی احزاب می توانست به سمبل آزادی و قداست در تاریخ مدرن مبارزات کردستان و منطقه تبدیل شود، سمبلی که به غیر از ماموستا هیمن، «جگه ر خوین » شاعر نیز در « دیوان شفق » در قالبی عروزی که بخشی از آن در ذیل می آید، چنین برایش سروده است:
شێر، شێرە، مێرە یان ژنە
نیشان ب دەست، لەیلا منە
پۆلایە دل وەک ئاسنە
لەیلا کییە؟
لەیلا ژنە.
لەیلا منە.
لەیلا منە...
لەیلا منە، لەیلا وەلێت
وێ دل ل من کر ئار و پێت
مزگین ل کورد رۆژا مە تێت
دژمن ژ ترسان مایە شێت
لەیلا کییە؟
...
لەیلا کەچا میت و مەدا
جانێ خوە دا د بەر مە دا
بژین هەچی کۆ جانفدا
خوەش بن ژ تە ژار و گەدا
لەیلا کییە؟
...
لەیلا دەلال و پر چەلەنگ
لەیلا جوان و شۆخ و شەنگ
خوە دایە کوشتن وەک پلەنگ
شێرە ل ناڤ کورد دایە دەنگ
لەیلا کییە؟
...
پر شەرمە ئەی خۆرتێ جوان!
کەچ بێنە کوشتن پەهلەوان
ون ژی تەماشا کن ل وان
روومەت چییە ئەی خوەندەوان؟
لەیلا کییە؟
...
لەیلا بژی، سەد ئافەرین
ژ بۆ مە بوویە ئۆل و دین
دیسا ل من دەربوون برین
هەتتا جگەر من بوویە خوین
لەیلا کییە؟
...
اما به دلیل عدم درک هویتی این احزاب نسبت به آرمان های فراحزبی و چربش حس مسئولیت حزبی بر مسئولیت ملی، سبب گردیده است نامش فقط طنین انداز یک یا دو مدرسه و خوابگاه دانشجویی در اربیل باشد و در غربت قبرستان وادی السلام نجف بیارامد.