تاریخ: ۱۳۹۹/۱/۱۰
خوش باوری های من
علی نادری
اواخر دی ماه ۹۸ که از کرونا خبری نبود به بانک مورد علاقه‌یمان سری زدیم.
 بانک مملو از مشتریان پرونده به دست بود که در آن فضا به سختی نفس می‌کشیدند. 
کنجکاو شدیم، نکنه پول پخش می کنند و ما خبر نداریم خود را از راه میانبر به باجه‌ای رساندیم و جویای احوال شدیم. با گشاده رویی فرمودند اگه یک ماه سپرده بذاری، دو برابر وام می‌گیری با خود یه حساب سر انگشتی کردیم چه بهتر از این، بعد از یک ماه دیگه هم می‌توانیم بدهی‌ها را پاس کنیم، هم دو سه میلیونی برامون میمونه، نوروز با بانو میریم سفر.
راضی شدیم تا مقداری را که در حساب داشتیم مسدود کنند خوشحال و خندان به بانوی منزل مژده دادیم و مورد تحسین و آفرین قرار گرفتیم.
 برابر قرار، بعد از مدتی جهت تکمیل پرونده مراجعه نمودیم برای دو هفته بعد نوبت تکمیل پرونده دادند، بله پرونده تکمیل شد و قرار بود بعد از ۴۸ ساعت به دیدار وام شاد شویم.
بعد از ۴ روز انتظار ناگهان صدای پیام موبایل را شنیدیم به خیال واریز وام، شادی کنان به سویش دویدیم پیام را که باز کردیم نوشته بود:
مشترک ... اگه تا ۴۸  ساعت دیگر اقدام به پرداخت قبض آب ننمایی آب منزل شما قطع خواهد شد و آن روز از این پیامک ها هی تکرار می‌شد و ما با سرعت به هوای واریزی وام بسوی موبایل می‌شتافتیم.
[با خود گفتیم نکنه آب و فاضلاب و بانک با هم هماهنگ شده باشند!]
بالاخره چندین بار به بانک رفته و تماس گرفتیم و پیام فرستادیم تا اینکه هم اونا از خوش قولی خسته شدن و هم ما!.
نگو در این مدت متوجه این نکته نشده بودیم که بانکیان مشتریان را آنقدر دوست دارند با دیدن آنان مسرور می‌شوند و آنقدر شوخ طبع اند میخوان با مشتری ها شوخی کنند و از سرکار گذاشتن شان لذت ببرند.
و امّا:
تردد به بانک و هم نفس شدن با آن همه مشتری وام خواه، ما را نگران کرد (نکنه بجای وام کرونا بگیریم) در فکر پیشگیری بودیم که ناگاه به یاد داروی حکیم شیرین سخن افتادیم اس ام اسی را به دوستی در داروخانه ارسال کردیم [روغن بنفشه داری] با گذاشتن استیکری از خنده پاسخ داد برو عطاری.
روغن بنفشه‌ی کمیاب و مثقالی را به زحمت یافتیم شب هنگام طبق تجویز حکیم پنبه ای را به آن آغشته کرده و بکار بردیم.
چون به این داروی شفا بخش عادت نداشتیم در خواب هی این‌ور و اون‌ور می کردیم. در شبهای بعد با هم سازگار شدیم و بدان معتاد!.
 لکن خوشحال و سرخوش از اینکه با این چوب پنبه، کرونا را شکست خواهیم داد.
چند روز بعد از نگرانی کرونا کاسته شد و بر نگرانی اعتیاد از پنبه و روغن افزودن، در این فکر بودیم این پنبه‌ی چرب و نرم را چگونه از برنامه ی دارویی خویش حذف کنیم.
[حالا آرزو داریم بعد از پایان کرونا کمپی هم برای معتادان پنبه گذار راه بیاندازند].
مثل اینکه خوش باوری‌هایمان تمامی نداشتند در همان ایام، روزی صبح زود زنگ در به صدا در آمد در آیفون جوانی جلیقه بر تن و لیست در دست و جعبه‌ای بر موتور را دیدیم، صدا زد تا دم در برویم به بانو گفتیم پاشو کلید درب را پیدا کن دولت کریمه برامون بسته‌ی معیشتی فرستاده، دو تایی سر و کول هم می‌پریدیم کلید را بیابیم کلید را نیافتیم یادمان آمد در قفل نشده ، با دو سوت، عرق کنان و نفس زنان خود را از طبقه سوم به پایین رساندیم خودکار بدست منتظر دریافت بسته بودیم که یارو گفت: به علت عدم پرداخت قبض برق، اومدم برق منزل را قطع کنم هر چه گفتیم توجیه نشد با اصرار قبول کرد همانروز قبض را واریز کنیم.
[نه تنها بسته‌ای در کار نبود پولی هم دادیم]
حالا با گذشت یک ماه و اندی، هنوز ۴۸ ساعت تمام نشده تا وام واریز شود سپرده هم که مسدود شده، بدهکار بودیم بدهکارتر هم شدیم، از بسته ی معیشتی هم خبری نیست، قسط‌ها هم به موقع از حساب برداشت میشن، اسمس قبوض آب و برق و تلفن و گاز و ... کماکان در راهند و این داستانک همچنان ادامه دارد.
[شما هم هی بگید مسئولین کم کارند]
نکته آخر
 
دوستان اگه خوش باوری هایمان را کنار بگذاریم، دیگر مشغله ی فکری نخواهیم داشت و به این پاسخ ها می‌رسیم که:
- دریافت وام‌های خرده، مشکل و سخت است و نیاز به انتظار دارد.
- بسته ای هم در کار نیست مگر برای دلخوش کردن عده‌ قلیلی.
 -  قطع پیامک قبوض هم اصلا به صرفه نیست.
- به غیر از در خانه ماندن فعلا دارویی هم برای ویروس کرونا وجود ندارد.
و...