در هفته ای که گذشت ویدیوهایی از کاندیداهای مجلس یازدهم در هاژه منتشر شد که اگرچه زمان آن کوتاه و در حدود ١٠ دقیقه بود، اما همین زمان نیز عیار کاندیداها را نمایان کرد.
این ویدیوها را به جرات می توان متمدنانه ترین شکل تبلیغی کاندیداها در این مدت دانست. چرا که تقریبا تنها جایی بود که بدور از شعار زدگی، تخریب و تهمت، هر کاندیدا در رابطه با خود و دغدغه هایش صحبت به میان آورد. در مقابل مردم مهاباد، هفته ای پر از تخریب، تهمت و تمسخر از سوی برخی از هواداران نامزدها علیه همدیگر را به چشم دیدند و با کمال تعجب بعضا خود کاندیداها و یا برخی رسانه های مجازی مجوزدار رسمی نیز آتش تنور هجمه و تخریب را گرم تر می کردند. این شکل از رفتار ناشی از تفکری است که بر این پایه شکل گرفته که: «وقتی حرف و اندیشه ای برای دفاع از خود نداری، با انحراف افکار و تخریب دیگران، خود را صاحب حرف و اندیشه معرفی کن.» همانند شخصی که ساختمان کوتاهی دارد و بخواهد ساختمانش را بلند نشان دهد. وقتی توانایی در بالابردن ارتفاع ساختمانش نداشته باشد، ناچار می شود با تخریب سایر ساختمان ها ارتفاع ساختمانش را بلند نشان دهد و نتیجه، شهری می شود با ساختمان های کوتاه و ویرانه، اما با ادعای بالا !
حال در این فضای سنگین و گاه شرم آور که از هر نوع مدنیتی به دور است، صحبت کردن در رابطه با مدنی ترین موضوع یعنی مسایل فرهنگی و هنری، کاری عبث می نمایاند. با این حال برحسب وظیفه ناگزیر به یادآوری چندین باره این موضوعات هستیم.
تقریبا هیچ کدام از کاندیداهای این دوره برای مسایل فرهنگی و هنری برنامه و حتی سخنی شعارگونه نیز ارائه نداده اند و تنها یکی از کاندیداها در چند جمله شعار کمپین سینمای شهر من کجاست را در یکی از پست های تبلیغی اش قرار داد و مابقی در بهترین حالت واژه ی فرهنگ را در تنها معطوف به مقوله ی ورزش کردند که خود این ترکیب نشان دهنده ی سطح شناخت از این موضوعات است. شاید اگر درگذشت استاد جعفر ماملی در این روزها رخ نمی داد و سیل پیام تسلیت ( بخوانید تسلیت تبلیغی) از سوی کاندیداها به سرعت سرازیر نمی شد، تصور می شد که برخی از کاندیداها اصلا تا بحال با موضوعی به نام هنر آشنایی ندارند و موجودات انسانی به نام هنرمند را تا بحال ندیده اند!
اما این موضوع و فقدان توجه به مسایل فرهنگی از سوی کاندیداها و نمایندگان ادوار مختلف از دو منظر قابل بررسی است.
از منظر اول اینکه اساسا هیچ کدام از کاندیداها اندیشه و شناخت فرهنگی لازم را ندارند و عموما سطح آگاهی اجتماعی و دانش تحصیلاتی و فعالیت حرفهای شان در بخش های بوده که چندان میانهای با موضوعات فرهنگی و به ویژه مقوله ی هنر که عینی ترین شکل از مفاهیم فرهنگی است، نداشته اند. هرچند به نظر می رسد داشتن شناخت کافی در حوزههای مختلف همراه با بکارگیری تیمهای قوی مختلف از ضروریات کاندیداتوری مجلس باید باشد، اما معمولا صحبت کاندیداها در رابطه با دلایل کاندیداتوری بر حول «احساس وظیفه کردن برای قدم نهادن در این میدان و خدمت به شهر »! خلاصه می شود. در حالی که تعریف جامعی از شهر و شهرستان در دیدگاهشان دیده نمی شود و مانند بسیاری تعریفشان از شهر بر ساختمان و آسفالت و جدول کشی و ظاهر فیزیکی بدیهی خلاصه می شود و دیدگاه هایشان با مفهوم مدرن شهر ، فرسنگ ها فاصله دارند. این افراد مفاهیم بنیادین فرهنگی را انتزاعی و شعاری تصور می کنند و رویدادهای هنری را هم صرفا سرگرمی و تفریح می دانند. این درحالی است که در تعریف شهر و مدنیت، فرهنگ و هنر به مثابه ی روح شهر تلقی می شود و شهر بدون هنر شهر بدون رح و مرده قلمداد می شود.
همین امر باعث می شود که بیشترین تمرکز کاندیدا ها بر روی مسایل ملموسی باشد که بتوانند بعدها با نصب بنر و خبررسانی و عکس یادگاری گرفتن، کارنامهی موفقیت برای خود ترسیم کنند. همین تفکر است که گاه بریدن روبان یک سرویس بهداشتی بین راهی را مهمتر از توجه به زیر ساخت های فرهنگی یک شهر متصور می شود.
منظر دوم این است که جامعهی فرهنگی و هنری شهر نتوانسته صدای مطالبات خود را به گوش مسئولین و افراد ذی نفوذ شهر برساند. اگر این منظر محتمل باشد باید انتقاد جدی از صاحب نظران فرهنگی، هنرمندان، انجمن ها و مسئولان مستقیم فرهنگی شهر داشت که نتوانسته اند صدای گویا و واضح مطالبات و چالش های فرهنگی شهر فرهنگ و هنر (سابق) مهاباد باشند.
این مشکل عموما از تک رویی ها، عدم هماهنگی و اتحاد استراتژیک (بدون نیاز به مثل یکدیگر اندیشیدن) ، ضعف انجمن ها در پیگیری مطالبات جمعی و نداشتن موضع های جدی و رسمی در مواجهه با رویدادهای مختلف و ... ناشی می شود.
اگر هر کدام از دو منظر فوق با هم و یا به تنهایی صحیح باشد، قطعا کاندیداهای محترم را به این اقناع رسانده است که خود را بی نیاز از رای این قشر جامعه بدانند که حتی در حد شعارها و وعده های انتخاباتی نیز (که معمولا ضمانت اجرایی ندارند) از بیان آن سرباز زنند و به قول یکی از کاندیداهای این دوره (که بسیار بد قلمداد می کرد) که بعد از چهل سال همچنان از آسفالت جاده و آب آشامیدنی سالم و ... به عنوان کارنامه و شعار تبلیغاتی سخن گفته شود و همچنان بعد از سالها این شهر در طبقهی اول «هرم مازلو» درجا بزند و در بر همان پاشنه بچرخد.
روز جمعه انتخابات برگزار می شود و با هر تعداد رای بالاخره یک نفر از میان کاندیداها راهی بهارستان می شود. به نظر می رسد این تنها تفاوت آن روز باشد و باز همه چیز به حالت اول بر می گردد. باز مهاباد، سینما ندارد، فرهنگسرا ندارد، سالن تئاتر ندارد، حمایت مستمر و جدی از گروههای هنری و هنرمندان در بخش های مختلف ندارد، جشنواره و رویدادهای مهم هنری و فرهنگی ندارد و در یک کلام هیچ زیرساخت فرهنگی و هنری مناسبی برای شهر مدعی فرهنگ و هنر وجود ندارد و به نظر همچنان تنها میراث فرهنگی این شهر مقبره ی هنرمندان است.