حادثهی اخیر در عراق (ترور سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران و ابومهدی مهندس نایب رئیس نیروهای حشد شعبی و همرزمانش توسط آمریکا) منجر به تصویب لایحهای در پارلمان عراق مبنی بر اخراج نیروهای آمریکایی از خاک این کشور گردید که مخالفت شدید کُردها و اعراب سُنی را بدنبال داشت. عادل عبدالمهدی، نخست وزیر دولت موقت عراق چند روز پس از تصویب این لایحه از مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا درخواست کرد که برای تدوین ساز و کارهایی جهت اجرای لایحه مذکور، نمایندگانی را به این کشور بفرستد. در پاسخ، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در بیانیهای اعلام کرد، هر هیئتی که به عراق بیاید موظف خواهد بود بهترین راه را برای تأکید مجدد بر همکاری استراتژیک میان دو کشور بررسی کند نه خروج نیروهای آمریکایی از این کشور. بنابراین مشخص است که این لایحه در صورت اجرایی شدن، عراق را متحمّل عواقب سنگینی خواهد نمود؛ همچنان که هماکنون نیز آمریکا پیشاپیش تهدیداتی را در واکنش به این لایحه و اقدامات احتمالی دولت عراق، مطرح نموده است.
البته بدیهی است وجود نیروهای هر کشوری در کشوری دیگر بیانگر وجود کُدهای ژپوپلیتیکی و نیز اهداف از پیش تعیین شدهای در چارچوب منافع مشترک و یا به ظاهر مشترک است که در قالب سناریوهای مختلف در حال اجرا میباشد و این امر در صورتی که در هر مرحلهای با اختلال و یا شکست مواجهه گردد، همیشه نمیتواند اهداف تعیین شده را تماماً از میان بردارد بلکه روی مسیر و زمان رسیدن به آنها تأثیر خواهد گذاشت. از اینرو یادداشت پیشرو به این موضوع میپردازد که تبعات اجرایی شدن خروج نیروهای آمریکایی از عراق، استراتژیهای آمریکا را در عراق و منطقه به چه مسیری سوق خواهد داد؟
برای ورود به بحث لازم است نگاهی دوباره داشته باشیم به بخشی از یادداشتی که از بنده با عنوان « فرجام رفراندوم کردستان عراق؛ پیشفرجام بحران ژئوپلیتیکی خاورمیانه»[1] منتشر شد:
«نگریستن به جهان سیاسی کنونی با رویکرد ژئوپلیتیک محور بیانگر قرار گرفتن در یک دوره گذار ژئوپلیتیکی است که از ویژگیهای بارز آن، وجود بحرانها، فروپاشی ساختارهای حکومتی، تغییر نقشه سیاسی جهان، جنگهای بزرگ و تغییر رتبهبندی و جایگاه قدرتهای برتر منطقهای و جهانی است ... و اکنون نیز با توجه به بروز موج دوم ناامنی در دو دهه آغازین قرن بیست و یکم در برخی نقاط جهان و بویژه خاورمیانه، به نظر میآید کمکم به عمق تحولات این دوره از گذار ژئوپلیتیکی نزدیک شدهایم و با توجّه به در تقابل قرار گرفتن منافع و استراتژیهای قدرتهای جهانی در خاورمیانه، این منطقه کانون بیشترین درگیریها در این دوره تاریخی سرنوشتساز شده است، از اینرو انتظار میرود که خاورمیانه در فرجام این بحران ژئوپلیتیکی، آبستن تحوّلات بزرگی باشد.
اکنون آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهان، جهت مهار قدرتهای جدید و مخالف در برابر هژمونی خویش، خواهان اجرای طرح ابداعی خود با نام طرح خاورمیانه جدید یا بزرگ شده است. این طرح دارای ابعاد وسیعی است امّا برجستهترین نمود جغرافیایی آن، تغییر مرزهای سیاسی و ایجاد کشورهای جدید و البته کوچک بر روی نقشه سیاسی جهان خواهد بود. از اینرو طرح مذکور زمینه سقوط نظامهای توتالیتر حاکم بر خاورمیانه و تغییر ساختارهای حکومتی آنها به ساختارهای دموکراتیک را منجر خواهد شد. در همین راستا میتوان گفت که روند بحران ژئوپلیتیکی خاورمیانه از آغاز تا کنون با بر هم زدن نظم ضعیف ژئوپلیتیکی موجود، بسترهای آمادهسازی منطقه جهت اجرایی نمودن طرح خاورمیانه جدید آمریکا را فراهم نموده است. اکنون آمریکا برای خویش نوعی حقانیّت سیاسی جهت ایفای نقش مدیریتی در مناطق بحرانی ایجاد نموده است و با فعّال نگهداشتن کانونهای بحران و تقویت نیروهای گریز از مرکز، ساختارهای حکومتی کشورهای اسلامی را ضمن به چالش انداختن، در مسیر فروپاشی قرار داده است.
طرح خاورمیانه جدید در صورت اجرایی شدن آن حتّی به صورت نیمهتمام، میتواند علاوه بر تغییر نقشه جغرافیای سیاسی منطقه، سرنوشت تعدادی از اقلیّتهای قومی و مذهبی خاورمیانه و نیز جایگاه قدرتهای منطقهای و جهانی درگیر در آن را در ساختار هرمی قدرت در جهان تغییر دهد و با توجّه به روند تحوّلات جاری به نظر میآید که سوریه و عراق مبدأ شروع این سناریو باشند و اگر بصورت جزئیتر به کش و قوسهای سیاسی در این دو کشور بنگریم، پتانسیل مناطق کُردنشین دو کشور به عنوان نقطه استارت طرح خاورمیانه جدید بسیار زیاد است...».
آمریکا برای حفظ هژمونی خویش و پیشبرد استراتژیهایش در چارچوب «طرح خاورمیانه بزرگ» و کنترل قدرتهای منطقهای سربرآورده در خاورمیانه همچون ایران، ترکیه و عربستان توانسته است ضمن همسو نمودن عربستان با سیاستهای خویش به عنوان یک کشور اسلامی با ایدئولوژی وهّابی، آن را در برابر ایران شیعی به عنوان دشمن اصلیاش قرار دهد و از گسترش تنش و اختلاف میان آنها بهرهبرداری نماید. از سوی دیگر آمریکا با درک وضعیت کُردها در خاورمیانه که در یکصد سال اخیر به دلیل عدم برخورداری از حقوق قومی خویش و قرار گرفتن در تنگنای ژئوپلیتیکی کشورهای همجوار همواره جهت نیل به آرمانهای استقلالطلبانهیشان به دنبال حامیانی خارج از خاورمیانه بودهاند، دیر زمانیست که دومین مهرهی اصلی بازی خویش را انتخاب نموده است.
خروج نیروهای آمریکایی از عراق در صورت اجرایی شدن، اقلیم کردستان را نیز شامل خواهد شد و نظر به موضع مخالف کُردها با این موضوع، این امر تناقضی است که هیچگاه حل نخواهد شد؛ به عبارتی دیگر مورد پذیرش دولت اقلیم کردستان و آمریکا قرار نخواهد گرفت و این موضوع پتانسیل تنش سیاسی و حتی نظامی را مجدداً میان کُردها و دولت مرکزی عراق بالا خواهد برد.
وضعیت ژئوپلیتیکی منطقه و تنشهای فعلی آمریکا با همسایگان عراق که گاهاً دیرینه همچون تنش با ایران که هماکنون در بحرانیترین حالت قرار دارد و تنش با سوریه که همچنان فعال است و تنش با ترکیه که به صورت مقطعی بروز میکند، راهی را برای آمریکا جز رجوع به خانهی کُردها باقی نخواهد گذاشت، همپیمانی که با وجود عهدشکنیهای مکرّر آمریکا، همچنان با آغوش باز پذیرای آنهاست؛ البته این امر بیدلیل نیست چرا که کُردها جهت حفظ موجودیت سیاسی و تمامیّت ارضی خویش در برابر تهدیدهای همسایگان همواره نیازمند قرار گرفتن زیر یک چتر حمایتی بینالمللی و یا یک قدرت بزرگ بوده و هستند.
به گفتهی یک منبع عراقی در یادداشتی با عنوان «ارائه طرحهای اولیه پیرامون آینده نیروهای آمریکایی در عراق»[2] آمده است که: یکی از طرحهای موجود در مورد حضور نیروهای آمریکایی این است که سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در عراق حضور داشته باشد و حضور نیروهای آمریکایی در عراق هم در چارچوب این سازمان باشد.
از سوی دیگر، به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از المیادین، "محمد سالم الغبان"، رئیس فراکسیون ائتلاف الفتح[3] در پارلمان عراق با اشاره به اظهارات ضد و نقیض مقامات آمریکایی درباره خروج نیروهای این کشور از عراق هشدار داد که هرگونه دور زدن مصوبه پارلمان عراق در خصوص اخراج نیروهای آمریکایی، به درگیریهای نظامی منجر خواهد شد.
بنابراین ضمن در نظر داشتن این حواشی باید گفت که اعراب سنّی عراق نیز نظر به تنشهای دیرینهیشان با اعراب شیعی و در تقابل قرار گرفتن با آنها در ساز و کارهای اجرایی دولت، با لایحه خروج نیروهای آمریکایی از عراق مخالف بوده و بدین جهت در جبههی آمریکا و کُردها قرار خواهند گرفت و آمریکا جهت فشار بر دولت عراق به تقویت و انسجام آنها نیز خواهد پرداخت و از سوی دیگر گروههای افراطگرا همچون داعش را نیز فعالتر خواهد نمود تا بر ضرورت وجود نیروهای آمریکایی برای مقابله با این گروهها در عراق صحّه گذارد و البته بدیهی است که این امر عملاً به جنگ داخلی در عراق منجر خواهد شد، جنگی که نظر به اغتشاشات اخیر و استعفای عادل عبدالمهدی، نخست وزیر این کشور و موضعگیریهای متفاوت سه گروه اصلی عراق [شیعیان، کُردها و اعراب سُنی] بسترهای آن از قبل آماده شده است و عملاً پتانسیل آن را داراست که پروژهی تجزیه این کشور را به دست خود عراقیها نهایی کند، امری که خود یکی از اهداف استراتژیک آمریکا در طرح خاورمیانه جدید است.
[1] - انتشار یافته از پایگاه خبری تحلیلی هاژه در مورخه ۰۳/۰۶/۹۶، کد مطلب: ۴۴۰۰
http://haje.ir/Members/Printable.aspx?itemid=3300
[2] ـ http://mirnews.ir/KhabarWorlds/Details/6442
[3] - دومین فراکسیون بزرگ پارلمانی عراق متشکل از شاخههای سیاسی نیروی حشد الشعبی نظیر عصائب اهل الحق، جنبش النُجباء و سازمان بدر