دولت سوریه از همان ابتدا از کوردها در جنگ داخلی استفاده ابزاری نمود؛ امّا این موضوع از دید رهبران کورد سوری پنهان نبود، آنها با آگاهی از این امر، ابتدا تنها از مناطق کوردنشین خویش محافظت مینمودند و بعدها با حمله داعش به مناطق کوردنشین، نیروهای کورد به دفاع از مردم و مناطق تحت کنترلشان پرداختند تا جایی که به سبب روحیهی جنگاوری و حمایت ائتلاف ضد داعش عملاً به نیروهای اصلی در جنگ با داعش تبدیل شدند و این امر اگرچه به کوردهای سوری وجههی جهانی داد امّا در نهایت برای آنها ثمرهای جز از دست دادن بخش عظیمی از نیروهایشان نداشت؛ چرا که کوردها به امید حمایت ایالات متحده، اتحادیه اروپا و بطور کلی جامعه بینالملل از طرح خود مدیریتی در مناطق تحت کنترلشان چنین تلفات سنگینی را متحمل شدند؛ امّا با این وجود دیدیم که غفلت رهبران کورد سوری از شخصیت تجاری ترامپ و نحوهی سیاستورزی با او منجر به این گردید که ترامپ با سبک سیاسی ویژهی خویش [سیاست بر مبنای تجارت] که از قبل بر همگان آشکار بود، کوردها را به وجهالمصالحه در توافقات پشت پردهی قدرتهای منطقهای و جهانی تبدیل نماید؛ از اینرو کوردها قربانی کدهای ژئوپلیتیکی قدرتهای دخیل و ذینفع شده و بدون حامی رها شدند؛ و در راستای توافقات انجام شده، ترکیه مناطق شمالی سوریه را که کوردها در آنجا ساکن هستند را آماج حملات خویش قرار داد و کوردها جهت درامان ماندن از حملات ترکیه علیرغم میل باطنی به اجرای مفاد توافقات ناخواسته بازیگران قدرت در عرصهی سوریه تن داده و دولت مرکزی سوریه نیز در سایهی توافقات، از جنوب، مناطق تحت کنترل کوردها را مجدداً تحت نفوذ خویش درآورد و این امر عملاً فاکتور سرزمین را به عنوان یکی از اصلیترین فاکتورهای حاکمیت [هر چند غیر مستقل] از دست کوردها خارج نمود. از سوی دیگر، ترکیه با کوچاندن پناهندگان عرب سوری به سرزمینهای کوردنشین، درصدد تغییر بافت جمعیتی این مناطق برآمده است و این موضوع در نهایت امر و در صورت تحقق به آرمان کوردهای سوری در داشتن یک حکمرانی خودمختار در بازهی زمانی کنونی پایان میبخشد و توجیه ترکیه برای این امر، حفظ امنیت ملّی، یکپارچگی سرزمینی خویش، رفع تهدید و قطع ارتباط زمینی کوردهای سوری با کوردهای ساکن ترکیه میباشد، توجیهی که اگرچه در سایهی توافقات پشت پرده، ضمنی مورد پذیرش طرفین توافق قرار گرفته است امّا به صورت آشکارا هیچ گاه مورد قبول جامعهی جهانی، اتحادیهی اروپا و همسایگان قرار نگرفته است.
از سوی دیگر، ژنرال مظلوم کوبانی فرمانده نیروهای ارتش دموکراتیک سوریه (SDF) شروط همکاری روژاوا با دولت اَسد را پذیرش خودمختاری تشکیلات سیاسی در شمال و شرق سوریه و به رسمیت شناختن نیروهای سوریه دموکراتیک به عنوان بخشی از نظام دفاعی سوریه، مجزا از ارتش این کشور اعلام نموده است و این در حالیست که مذاکرات پیشرو که از آن با عناوین مختلف منجمله مذاکرات دمشق و کوردهای سوری یاد میشود چیزی جز خلع سلاح نظامی کوردها نیست چرا که اَسد اکنون در موضع قدرت است و لزومی به امتیازدهی به کوردها نمیبیند، همانطور که در ابتدا و بحبوحهی جنگ داخلی نیز چنین هدفی نداشت امّا آن موقع چارهای جز همسویی با کوردها جهت حفظ تمامیّت ارضی کشور نداشت. از اینرو مذاکرات پیشرو چیزی جز دعوت به الحاق نیروهای ارتش دموکراتیک سوریه که بخش اعظمی از آن را کوردها تشکیل میدهند، نیست؛ بنابراین موافقت با چنین ادغامی عملاً آخرین ضربه دولت مرکزی به پروژهی خود مدیریتی کُردهای سوری خواهد بود.
البته این موضوع را هم باید خاطر نشان ساخت؛ در صورت تأخیر زیاد دولت اَسد در حل بحران موجود با کوردها و با نظر به وجود قدرتهای مخالف منطقهای و فرامنطقهای حکومت سوریه، این نیروها (SDF) که نزدیک به یکصد هزار شبه نظامی عمدتاً کُرد میباشد، پتانسیل آن را داراست که هر لحظه در صورت چرخش ناگهانی سیاست [در اثر تقابل و یا تعارض منافع قدرتهای دخیل و ذینفع در توافقات اخیر]، به ابزاری علیه دولت دمشق به کار رود، که این امر تبعات جبرانناپذیری برای دولت مرکزی رقم خواهد زد.