تاریخ: ۱۳۹۸/۶/۲۹
کوردها دوستی به غیر از کوهستان دارند؟
محمدسلیم عباسی
 "بهروز بوچانی" پناهنده‌ی کورد ایلامی، سال گذشته در جزیره‌ی مانوس استرالیا که در حقیقت از آن به تبعیدگاهی مخوف یاد می‌شود، اقدام به انتشار رمانی از طریق ارسال پیامهای کوتاه به وسیله‌ی تلفن همراه کرد که نام آنرا "دوستی به غیر کوهستان ندارم" گذاشت، این رمان علاوه بر معتبرترین جایزه‌ی ادبی استرالیا، جوایز متعدد دیگری را در حوزه‌ی ادبیات جهانی به خود اختصاص داد و نام این ادیب ناشناخته‌ی کرد را بر سر زبانها انداخت.

اگر از پراکندگی طبیعی اقوام در تهران که اکنون جمعیتی میلیونی دارند بگذریم، باید اذعان کرد؛ کوردهای ایران عمدتا در چهار استان کردستان، کرمانشاه، ایلام و آذربایجان غربی سکونت دارند، البته باید تاکید کرد که جمعیت قابل توجهی از این نژاد اصیل ایرانی که با گویش شیرین کرمانجی صحبت می‌کنند در شمال خراسان سکونت دارند که اسکان آنها در این جغرافیا، محصول جبر تاریخ در زمان شاه عباس صفوی است و زمان این کوچ اجباری استرتژیک به بیشتر از چهارصد سال قبل بر می‌گردد.

نگاهی اجمالی به شرایط اقلیمی و جغرافیایی سیاسی استانهای موصوف نشان می‌دهد که مناطق کوردنشین غربی ایران در حقیقت بیشترین مرزهای مشترک با کشورهای عراق و ترکیه را دارند و در شرق کشور نیز مرز مشترک خراسان شمالی با ترکمنستان گویا بر مبنای همین الگو ترسیم شده است، اقلیم کوهستانی با جغرافیایی سیاسی کردها، پیوندی ناگسستنی دارد، در حقیقت کوهستان گزینی و مرز نشینی، باعث شده است که کردها در کنار صلابت و شجاعت و استواری که در حفاظت از تمامیت ارضی کشور از خود نشان داده‌اند از خصیصه‌‌های اخلاقی مهمانپذیری و مهمان نوازی نیز برخوردار باشند.

اما باید به این نکته‌ی تلخ اعتراف کرد که در کنار رشادت و شجاعت مثال زدنی کوردها که اراده‌ی تجلی آن همواره در خدمت کیان، مرزبانی و آرمان‌های استقلال‌گرای کشور نمود پیدا کرده است، مناطق مرزی و بالاخص مناطق کردنشین از محروم ترین مناطق و کم برخوردارترین استانهای کشور قلمداد می‌شوند، مناطقی که شاخص‌های بهداشت؛ آموزش؛ درآمد؛ نابرابری؛ فقر؛ جنسیت؛ پایداری؛ جمعیت در آنها با استانداردهای جهانی فاصله‌ی معنی داری دارد و در ظهور و بروز آسیب‌های اجتماعی مانند: فقر، بیکاری و بیسوادی در رتبه‌های صدر جدول کشور قرار دارند.

این کم توجهی دولت‌ها به مناطق کردنشین به طور خاص به هیچکدام از جناحهای سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرای کشور، محدود و معطوف نمی‌شود، اکنون دو مقوله‌ی استراتژیک ۱)هدایت متوازن سرمایه‌های ملی به استانهای مرزی و ۲)استفاده از نخبگان علمی و سیاسی این مناطق در اداره‌ی امور کشور، در وضعیت بحران قرار دارد، مقوله‌هایی که با توجه به کارنامه‌ی تاریک و غیر قابل دفاع جناحین، آینده‌ی سیاسی آنها در این سرزمین‌ها را با چالش جدی مواجه خواهد کرد.

اما داستان عملکرد و کارنامه‌ی ناپلئونی دولت‌های اصولگرا و اصلاح‌طلب در استانهای کوردنشین علیرغم تشابه شکلی، تفاوت‌های بنیادین ماهوی نیز دارد، دولت اعتدالگرای "حسن روحانی" در حالی اقدام به حذف نخبگان کُرد از یک مدیریت درجه دوم دولتی می‌کند و حضور اهل سنت و کردها را حتی در رده‌های دوم مدیریت کشور بر نمی‌تابد که با استفاده از ظرفیت آنها و با اختلاف رای ۸ میلیونی، اهل سنت و کردها، اکنون بر مسند قوه‌ی مجریه‌ی کشور تکیه داده است.

بدون‌شک چهل سال پس از انقلاب اسلامی و علیرغم شعارهای جذاب انتخاباتی کاندیداتورهای ریاست جمهوری، مبنی بر استفاده از ظرفیت همه‌ی اقوام و مذاهب در مدیریت کلان و تاکید مقام رهبری بر وحدت و برابری حقوق آنها در کشور، با این تنگ نظری‌ها و میزان بسیار زیاد عدم تحقق شعارهای انتخاباتی، مسئله اعتماد قومیت‌ها و مذاهب را به جناحهای سیاسی کشور، با تاکید بر جریان اصلاح‌طلبی، باید نگران کننده ذکر کرد.

بی‌گمان حسن روحانی و دولت تدبیر و امید در کمتر از دوسال آینده و مانند؛ دولت‌های سازندگی، اصلاحات و دولت مهرورزی که پس از اتمام ۸ ساله‌ی دو دوره‌ی کابینه‌هایشان، به بایگانی پیوستند، به خاطره‌ها و لابلای سطور کتابهای تاریخ خواهند خزید، اما آیا سردمداران و تئوریسین‌های اصلاح‌طلبی و اعتدال، در انتخابات پیش رو به این موضوع فکر نکرده‌اند؛ که حتی در صورت کسب نمره‌ی میانگین قبولی حزبی، ممکن است آن مابتفاوت ۸ میلیونی آرای کردها و اهل سنت را با اعمال این تنگ نظری‌ها از دست داده باشند؟
اگرچه انتصاب "سلیمان پاک‌سرشت" به عنوان تنها مدیر ارشد کورد دولت دوم تدبیر و امید، در سمت معاون وزیر کار و رئیس سازمان آموزش فنی و حرفه‌ای کشور، با توجه به جمعیت و البته میزان درصد آرای بالای کوردها به حسن روحانی، به هیچ عنوان با سطح مطالبات‌ مشارکتی آنها در اداره‌ی کشور سنخیت ندارد، اما حذف و پیاده سازی زودهنگام او از قطار دولت و این روانداری و دگر نپذیری را باید در آینده‌ی نزدیک پاشنه‌ی آشیل اصلاحات و اعتدال دانست، پاشنه‌ی آشیلی که در اولین حالت جایگزین، می‌تواند یک اصوالگرای دو آتشه را به پاستور ببرد و بر غلظت چاشنی محافظه ‌کاری تصمیمات بهارستان بیفزاید. 

دوستی، همدلی، همراهی، مشارکت، اعتماد، همزیستی، برابری و مساوت، عدالت، انسانیت و وحدت واژه‌های زیبایی هستند که البته اگر صرفا در فرهنگ لغت خلاصه شوند، ارزش‌ آنها چیزی بیشتر از جوهر و کاغذی که مورد استفاده قرار گرفته است، نیست، ارزش این واژگان به تجلی آنها در اجتماع و روابط بین حاکمیت و ملت و مردم و خرق خرقه‌ی شعار از مفاهیم عینی و عملی آنها بازمی‌گردد.

سالهاست که در کوردستان، کوهها با سخاوت و بزرگ منشی، پشت کوردها ایستاده‌اند و به آغوش امنی برای این مردم خونگرم و نجیب تبدیل شده‌اند، دوستانی مطمئن و بی‌دغل که در رفاقت وفادار و ثابت قدم هستند، اما دولت تدبیر و امید که با اختلاف آرای مردم کورد و اهل سنت، سکاندار پاستور است و قبضه‌ی قدرت را در دست دارد! آیا توانسته ‌است، احساس امنیت و برقراری عدالت و برابری و در نهایت دوستی خود با کوردها را اثبات کند؟ یا باید منتظر ماند و دل به دولت بعدی خوش کرد؟ و یا باز هم کوهها تنها گزینه‌ی دوستی مردم کورد باقی خواهند ماند؟