تاریخ: ۱۳۹۸/۶/۴
جایگاه مهارت در فرهنگ کار
محمدسلیم عباسی
 
جایگاه مهارت در بازار کار ایران کجاست؟ چرا در فرهنگ کار ما ایرانیان مشاغل مهارت محور آنطور که شایسته ‌است نتوانسته‌اند تاثیر گذار باشند؟ بدون شک یکی انتقادات عمده به نظام آموزش رسمی کشورمان را باید در غیر کاربردی بودن اطلاعاتی دانست که در مدارس و دانشگاه‌های کشور ارائه می‌شوند اما در زندگی فردی، اجتماعی و شغلی دانش‌آموزان و دانشجویان هیچ تاثیری ندارند.
باید اعتراف کرد که تا به امروزه بصورت جدی در نظام آموزش رسمی کشور، به کسب مهارت‌های شغلی تاکید نشده است، درحالی این خلاء مهارتی در حال تبدیل شدن به دغدغه‌ای اصلی مسئولان کشور است که بیشتر از یک صده از پیاده‌سازی سیستم آموزشهای مهارتی در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا می‌گذرد، البته با درک اهمیت موضوع، اکنون چندین دهه است که کشورهای کمتر توسعه یافته نیز به فکر انجام مقدمات کار برای توانمندسازی دانش آموزان از طریق مهارت آموزی افتاده‌اند.
وقتی می‌گوییم مهارت محوری نظام آموزشی دنیا را تحت الشعاع خود قرار داده است، دقیقا از چه چیز سخن می‌گوییم؟ از چندین سال پیش مدارسی در هلند و آفریقای جنوبی به نام مدارس «استیو جابز» افتتاح شد که شیوه‌ای کاملا مهارت محور دارند، در این مدارس نه دفتری وجود دارد، نه وایت برد و نه برنامه‌ی درسی، هر کدام از فراگیران به انتخاب مربیان خود در کارگاه‌هایی 30 دقیقه‌ای با موضوعات مختلف شرکت می‌کنند، کارگاهایی که در نهایت آنها را به دانش کاربردی مجهز می‌کند و مهارتمند بار می‌آورد.
بهترین سیستم آموزشی دنیا در فنلاند نیز بر سر دو راهی مهارت و دانش، مهارت را انتخاب کرده است، در این سیستم واحدهای نظری به حداقل ممکن تقلیل یافته اند و به جای یادگیری‌های طوطی وار، برنامه ریزی نوین بر آموزش مهارت‌هایی به دانش‌آموزان تاکید می‌کند که در آینده از آن استفاده کنند، مهارت‌های مثل تفکر انتقادی، مهارت‌های تعاملی، مهارت استفاده از تکنولوژی، مهارت نحوه‌ی یادگرفتن و ...
در کره جنوبی نیز مدارس دوگانه‌ای ساخته شده است که فراگیران هم ‌توانند کار کنند و هم می‌توانند درس بخوانند، اساس کار فراگیران این نوع مدارس به این صورت است که در کنار طی دوره‌ی تحصیلی، می‌توانند در یک شرکت کار کنند و بعد از فارغ التحصیلی نیز می‌تواند تصمیم بگیردند که در آن مکان استخدام شوند.
البته در میان سیستم‌های آموزشی مهارت محور باید نظام آموزشی دوال آلمان را کارآمدترین و الگوی برتر نظام مهارت آموزی در دنیا دانست، در آلمان در کنار اینکه دانش‌های گوناگون به دانش ‌آموزان ارائه می‌شود، آنها می‌توانند در دوره‌ای حداکثر تا ۴ ساله، به مدارس فنی و حرفه‌ای بروند، در بسیاری از موارد این تحصیلات در محیط کار واقعی مانند کارخانه انجام می‌شود و به فراگیران حقوق نیز پرداخت می‌شود، سیستم مهارت آموزی در کشور آلمان بسیار پیشرفته است و بیش از 50 درصد جمعیت جوانان این کشور را در بر می‌گیرد.
اگر «فرهنگ» را مجموعه‌ای از ارزش‌ها، باورها و دانش‌های مشترك و پذیرفته شده یك گروه بدانیم و بپذیریم که «كار»، فعالیت‌های اقتصادی منجر به ارزش افزوده است، آنگاه «فرهنگ كار» عبارت است از: مجموعه‌ی ارز‌ش‌ها، باورها و دانش‌های مشترك و پذیرفته شده یك گروه كاری در انجام فعالیت‌هایی که منجر به تولید و یا ایجاد ارزش افزوده است.
فرهنگ کار و فرهنگ سازمانی دو مفهوم در امتداد همدیگر هستند، فرهنگ سازمانی در حقیقت نگرش و ارزش‌های پذیرفته شده در نهاد كاركنان یك سازمان است که بطور مشخص بر فرهنگ كاری حاكم بر آن دلالت دارد.
براساس این رویكرد می‌توان فرهنگ سازمانی را به عنوان یک پدیده‌ی کلی‌تر در نظر گرفت كه بخشی از آن با چگونگی انجام كار  و فرهنگ كار در ارتباط است.
آمارها نشان می‌دهند که ۷۰ درصد مشاغل موجود در بازار نیاز به تحصیلات دانشگاهی ندارند، از طرفی ظرفیت دانشگاههای کشور به اندازه‌ای رشد کرده است که هرساله بیشتر از سیصد هزار کرسی در دانشگاههای کشور خالی می‌ماند، این آمار وقتی نگران کننده تر بنظر می‌رسد که بدانیم کمتر از ۲۵ درصد دانشجویان کشور در رشته‌های مهارتی مشغول به تحصیل هستند.
این عدم اقبال به رشته‌های مهارتی و استقبال خارج از عرف از سایر رشته‌های دانشگاهی به نحوی به نگرش پساتحصیل دانشجویان برمی‌گردد، در فرهنگ کار ما مهارت آموزی آن جایگاه شایسته‌ی جهانی را ندارد و متاسفانه دولت نیز با اقتصاد متکی بر نفت، برای برون رفت از این اوضاع نه تدبیری اندیشیده و نه کاری کرده است، با این اوصاف هنوز نگاه جوانان به انتخاب شغل همان نگاه سنتی چندین دهه‌ی قبل است و پس از تحصیلات دانشگاهی در حالیکه نتوانسته‌اند مهارتی کسب کنند برای پیدا کردن مشاغل پشت میز نشینی رقابتی بی‌فرجام را در پیش رو دارند.
اینکه چرا با وجود آنکه هفتاد درصد مشاغل به تحصیلات دانشگاهی نیاز ندارند و مهارت محور هستند، اما باز هم شاهد یک حاکمیت واحد و نظام مجری و سیاست‌ گزار قدرتمند در امر مهارت آموزی کشور نیستیم و با این وجود باز هم جوانان ما با علم به عاقبت بیکاری فزاینده‌ی مدرک‌داران دانشگاهی، در دانشگاههای کشور ثبت نام می‌کنند از ضعف فرهنگ کار ما و خلاء ناشی از اراده‌ی حاکمیتی بر جبران این نقیصه آموزشی حکایت دارد.
متاسفانه هنوز هم  در فرهنگ کار ما مشاغل مهارت محور به عنوان مشاغل مفید و با پرستیژ و ارزشی تعریف نشده‌اند و این نگرش از پایین، علیرغم نیاز فزاینده‌ی جامعه به تربیت نیروهای توانمند مهارتی، شور و شوق لازم به منظور استعداد گزینی را در محدوده‌ی دایره‌ی شایستگی به افراد نمی‌دهد، فرهنگ کار ضعیفی که مهندس پرور است و تکنسین گریز، تئوری آموز است و عملی نیاموز و مشاغل مهارتی را در مصاف با طبل توخالی محفوظات بدرد نخور و غیرکاربردی در طی سالیان دراز تحقیر کرده است.
آنچه مسلم است، با توجه به جایگاه و ارزش مشاغل مهارتی در جهان، این کسب و کارها در کشور ما راهی طولانی در پیش دارند تا مشروعیت و مقبولیت فرهنگی پیدا کنند و صد البته در جایگاه واقعی خود در جدول فرصت‌های شغلی جا خوش کنند و به پله و مقامی برسند که درخور و شایسته آنهاست.
برای ارتقای جایگاه مهارت در فرهنگ کار، علاوه بر ضرورت حمایت و تقویت جایگاه سازمانهای متولی مهارت آموزی در کشور که سازمان آموزش فنی و حرفه‌ای یکی از مهمترین آنهاست، با تمرین و تکرار و نهادینه کردن عوامل ذیل می‌توان به آینده‌ی کسب وکارهای مهارت محور و استقبال استعدادهای ناب اجتماعی از آنها امیدوار بود.
۱ ) مهارت را در نظام فرهنگی حاكم بر جامعه به عنوان یک ارزش تعریف کردن. 
۲ ) ایجاد نگرش مثبت به كارهای مهارت محور
۳ ) درست کردن اساطیر ذهنی از استعدادهای مهارتی
۴ ) القای احساس مفید بودن برابر کارگران مهارتی با سایر کارکنان سازمان
۵ ) انعطاف پذیری در روش کار و آمادگی برای تحول در فرآیندهای مهارت افزایی.
۶ ) وضوح بخشی به نقش‌ و روش‌ كارگران مهارتی
۷ ) تحقق عدالت سازمانی با رویکرد تکریمی به مهارت‌آموزی و مهارت‌کاری
۸ ) تشریح ارزش‌های درون سازمانی و برون سازمانی مهارت
۹ ) هویت بخشی به مهارت_آموزی به عنوان یک ضرورت اجتماعی
۱۰ ) هویت بخشی به مهارت_کاری به عنوان یک فضیلت اجتماعی