مدتی است فضای شهرمان مسموم است، هر روز باید منتظر شنیدن خبری ناخوش بود، تمامی مسایل در جای خود آزار دهنده و مخرب جامعه است. چه ناسازگاری منتخبان مردم که قرار بود مشکلات را در یک چشم بر هم زدن حل نمایند و خود را فدای تحقق اهداف و عملی ساختن شعارهایشان نمایند و چه مسائل دیگر شهر از جمله اعتصاب مردم بزرگوار سیدآباد و استعفای دسته جمعی شورای همانجا، عدم رسیدگی فوری جهت افتتاح دانشکده پرستاری و حال مساله کشتار سگ های بلاصاحب. همه و همه ناراحت کننده هستند و تمامی این مسائل، زمینه را برای ابراز دیدگاه های مختلف اعم از موافق و مخالف را مهیا نموده است.
کار شهرمان به جایی رسیده است که هر کسی از راه می رسد، طعنه ای بارمان می کند، می نویسد و منتشر می نماید. مهاباد شهر بدون شهردار. انتخاب شهردار مهاباد و مسایل حاشیه ای مربوط به آن به حدی مهم و اساسی است که مرزهای داخلی را درنوردیده و به مساله بین المللی مبدل شده و رسانه های خارجی هم از آن به عنوان خبر مهم یاد می کنند. - چه بسا در آینده ای بسیار نزدیک تاثیر مستقیم بر سیاست داخلی و خارجی دولت های دیگر هم داشته باشد. به هر حال، برایم جای بسی سوال است که انتخاب یا عدم انتخاب شهردار مهاباد چه ضرری یا نفعی برای آنها دارد که این گونه تحلیل های به اصطلاح کارشناسانه را در خصوص آن برگزار می نمایند؟ آیا نمی دانند که انتخاب یک شخص (حال هر کسی که می خواهد باشد) و انتصاب آن به عنوان شهردار به معنای حل تمام مشکلات و معضلات شهری و شهرداری نیست، نمی دانند مشکل ریشه ای که به یکباره به وجود نیامده است؟ آری عزیزان آب از سرچشمه گل آلود است و بزرگتر از آن است که یک شخص با هر عنوان، القاب، تخصص، سطح علمی و پرستیژ بتواند آن را حل کند. اگر دغدغه و نگرانی شما عدم انتخاب شهردار مهاباد بعد از چندین مدت بلاتصدی بودن پست شهرداری است، بفرمایید این گوی و این میدان، آستین همت بالا بزنید و کمک کنید تا مشکلات حل شود، بیاید به جای شهرداری حقوق معوقه کارگران را پرداخت نمایید و اگر برایتان مهم نیست و اهداف خاص دیگری اعم از حمایت از تفکر جمعی از اشخاص یا یک شخص خاص را دارید سکوت پیشه کنید، سنگین ترید، چون این رفتار شما مصداق آتش را دامن زدن است. این شهر نیاز به آرامش دارد، دایه مهربان از مادر لازم نداریم.
بنابراین اگر اعضای محترم شواری شهر با همدیگر روحیه کار جمعی را داشتند، این مسایل بدین شکل پیش نمی رفت. ایکاش عزیزان و بزرگواران که عنوان منتخب مردم به یک پارلمان محلی راه یافته اند، بجای برچسب زدن به همدیگر و انتشار مقالات، نوشته و جوابیه بر علیه هم، کمی هم به عواقب کار فکر می کردند. اگر واقعا توانایی انجام وظیفه و خدمت به این مردم شریف را ندارید، افکار عمومی را فریب ندهید، فورا استعفا کنید تا کوچکترین خدشه ای به اعتبار و وجدانتان وارد نشود. مردم شما را انتخاب کردند تا به مشکلات آنها در حوزه شهری رسیدگی کنید نه اینکه به تخریب همدیگر و داستان سرایی بر علیه هم بپردازید، این انتظار از شماها نمی رفت که اینگونه وقت را تلف نمایید. مگر چند وقت دیگر عنوان شورای شهر را یدک می کشید؟ از خودتان بپرسید که در این مدت چه کرده اید؟ آیا مردم راضی هستند یا خیر؟ توانسته اید کارگران و خانواده های محترم آنها را راضی نگه دارید؟ بزرگوارانم حضرت علی (ع) بسیار زیبا فرموده اند که حکومت وسیله آب و نان نیست، بلکه امانتی است برای خدمت به مردم. خدمت نیز جز با همدلی و انسجام محقق نخواهد شد. لذا اختلاف نظر شما که علنی شده است (نباید علنی میکردید) به نفع هیچ شخص، جریان یا گروهی نیست تنها شما را از خدمت هرچه بهتر به شهروندان دور کرده و بذر بی اعتمادی مردم را نسبت به خود، در جامعه پاشیده اید. هنوز هم فرصت باقی است می توان خدمت کرد و جاودانه شد.
از این مساله که واقعا زجر آور است بگذریم، مساله دردناک دیگر، کشتار سگ های بلاصاحب است که احساسات افکار عمومی را جریحه دار نموده و باعث شده هر کسی که بویی از انسانیت برده است نسبت به آن واکنش نشان دهد. حساس بودن مردم نسبت محیط زیست و گونههای مختلف جانوری و... قابل تقدیر است و این نشان از فرهنگ بالای مردم دارد. اما نکته قابل تامل این است که اکثراً انگشت اتهام خویش را به سوی نهاد شهرداری و مجموعه آن دراز می نمایند. ولی غافل از اینکه همه ما مقصر چنین حوادثی هستیم، یکی بیشتر و یکی کمتر. اما طبق عادت همیشگی، صرفاً به دنبال مقصر حادثه می گردیم و هیچ وقت نقش خود را نمی بینیم. در حالی که این همان داستان کشتی است که همه ما سوار بر آن هستیم و چنانچه سوراخی در آن بوجود آید همه با هم باید جلوی ورود و سرایت آب به داخل را بگیریم. نمی توانیم به بهانه های مختلف از این امر امتناع کنیم چرا که کوچکترین تعلل مساوی خواهد بود با فنا.
نظرات منتقدانه بسیاری از شهروندان همان گونه که در فوق اشاره شد، به سمت و سوی شهرداری بوده، اما بدون وجود مدرکی که دلیل اثبات چنین ادعاهایی باشد. شهروندان عزیز به یاد دارند مدتی پیش هم شخص یا اشخاصی – هنوز نامعلوم هستند- بصورت مخفیانه و به دور از چشم انسانها و چشمهای الکترونیکی نسبت به محیط زیست اقدامات مخربانه انجام می دادند، نهال های پارک شاهو را شکستند، درختان حاشیه سد را قطع کردند، در پارک ملت درختان را آتش زدند، آیا این ها کار چه کسی یا چه کسانی است؟ آیا فکر نمی کنید اشخاصی آستین همت را در راستای تخریب محیط زیست و از بین بردن گونه های جانوری بالا زده باشند؟ چندان منطقی به نظر نمی رسد که ما در خصوص کشتار سگ ها نهاد شهرداری و مجموعه آن را به عنوان متهم پرونده معرفی نماییم. چرا که اگر شهرداری این کار را می کرد قطعا نمی گذاشت لاشه آنها تا صبح در همانجا بماند و اینگونه در رسانه ها پخش شود، نصف شب به دور از چشم همه، آنها را حمل و به جای دیگری می برد و سنگ بزرگی هم بر روی چنین جنایتی می گذاشت و ما هم به این زودی خبردار نمی شدیم، از کجا معلوم خود ما شهروندان عادی چنین کاری را انجام نداده باشیم یا اشخاصی که به عنوان مهمان در آنجا حضور داشته اند. همه این ها باعث شک و ظن نسبت به اتهام وارده به شهرداری می شود. می دانید که در چنین حالتی حق محکومیت نداریم. به همین سبب احتمال اینکه چنین جنایتی از سوی اشخاص دیگری غیر از شهرداری صورت گرفته باشد، هست و نباید بصورت هیجانی و احساسی برخورد کنیم و سوار موجی که درست کرده اند، شویم، تجربه به ما ثابت کرده است، سوار بر موجی که ساخته اند به نفع ما نیست.
شهرداری مهاباد در ساماندهی آنها شاید کوتاهی نموده باشد اما به نظر می رسد نمی تواند عامل کشتار آنها باشد. پس در اینصورت مسئولیتشان فرق می کند. حال که همه ما از این حادثه ناراحت شده ایم و زبان به گفتن کلمات و واژهگانی باز کرده ایم که شایسته نیست، بیاید در دادگاه وجدان خویش، اول خود را محاکمه کنیم سپس دیگران. واقعا من و شما در این راستا چه کرده ایم؟ فقط شعار داده ایم یا جامه عمل نیز بر تن کرده ایم؟ شاید برخی ها نظیر اعضای فعال انجمن های محیط زیستی نظیر انجمن سبزاندیشان جوان مهاباد، تعاونی محیط زیست، خیریه حیوانات ژین مهاباد و... حکم برائت خویش را صادر نمایند اما من و بسیاری از شما شهروندان عزیز در این راستا کوتاهی کرده ایم و محکومیم. پس بیاید از شعار دادن دست برداریم و عملگرایی را پیشه جدید خود کنیم. انتظار نیست همه مثل اعضای فعال در عرصه باشند، این کار نیاز به هزینه های مادی و معنوی دارد. بیاید ما هزینه مادی را ماهیانه هر نفر مبلغ ده هزار تومان را به نهادهای دولتی یا غیردولتی مرتبط با این مسایل، اهدا کنیم و شماره اشتراک بگیریم که هر ماه پرداخت نماییم تا بقیه محیط زیست و یا حیوانات مشابه سگ ها و غیر آن، تخریب و تلف نشده اند. باور کنید این کار با یک نفر یا یک موسسه قابل حل نیست، این همت و خرد جمعی می خواهد که خوشبختانه پتانسیل آن را داریم. مبلغ مذکور در یک ماه برای یک شهروند چیزی نمی شود، اما با پرداخت چنین هزینه ای می توان کمپ های مختلف برای آنها ساخت و بدین شکل به نجات بقیه که تعدادشان هم کم نیست، پرداخته ایم. پس انتظار می رود نهادهای ذیربط نیز به این پیشنهاد فکر کرده و زمینه حمایت مادی مردم را فراهم نمایند. بدون شک اگر اعتماد مردم به درستی جلب شود، آنها از کمک های بشردوستانه دریغ نخواهند کرد.