تا کنون تفکر، تصوُر و کنشگری دینی اشکالی از تندروی، محافظهکاری و اصلاحگرایی را به صُور مختلفی از خود بروز داده است؛ محافظهکاری هر نوع دگرپذیری را بر نمیتابند، و به حقیقتی مطلق و غیرقابل تسامح اعتقاد دارد، از این رهگذر حتی تندروان مذهبی، توسل به خشونت را نیز تجویز کرده و میکنند ولی اصلاحگرایان با اعتقادی که به لزوم تغییراتِ همبسته با مقتضیات اجتماعی-فرهنگیِ روز دارند و بر دگرپذیری و لزوم توجه به تنوعات اجتماعی-فرهنگی تاکید دارند؛ بیدریغ چنین ادعایی در مرحله امکان و عملیاتی شدن وجود ظرفیتها، مهارتها و توانمندیهایی را برای پذیرش فکری و رفتاری بینفرهنگی را میطلبد که بسیاری از ارکان آن، نیازمند پروسهای زمانمند است، به هرحال تکوین آرمانی پذیرش افکار مخالف، کیفیتی چنان غامض، پیچیده و متعالی است که اساس تفاوت فرهنگِ جهان توسعهیافته و عقبمانده است.
باید پذیرفت که زیستجهان مدرن مسائل عدیدهای را برای افکار دینیِ غیراصلاحگرایی، ایجاد کرده است و اغلب آنها نیز، عدم پاسخ و یا عدم نیاز به پاسخ را به عنوان راهکار برونرفت از آن را پیشهی خود کردهاند، که پرداختن بدان مجال و مقال دیگری میطلبد و در اینجا با توجه به مناسبت نوشته که متوجه همایش دگرپذیری و رواداری است که در مهاباد برگزار گردید، بر مشکل اساسیای که اغلب اندیشهی اصلاحی و اصلاحطلبان با آن مواجهاند تمرکز داریم،
اصلاحطلبان، اصلاحگران دینی و سایر عناوین و گروهها و تشکلهای از این طیف، با توجه به لزوم توانمندی ذهنیتی و فکری که برای انجام ادعایشان دارند با مشکلات و تعارضات جدیای مواجهاند که میتوان با عدم تطابق شعار و عمل، ایده و کنش و مواردی از این دست از آن یاد کرد، بر این اساس این شیوه تفکر و نگرش کمتر توانستهاست از سلفِ محافظهکارش، فاصله گیرد و اغلب این فاصله هم تنها شعاری بیش نبوده و در عمل امکان تحقق آن را نیافتهاند، بواقع اغلب مدعیّات آنها با کنشهای واقعیتیِ زیستجهان اصلاحگرایان تطابقی ندارد، به صورتی که معمولاً خود را با اندیشهها و پدیدههای اجتماعی-سیاسی جهانمدرن همچون دموکراسی، تکثرگرایی، اقتضائات اجتماعی- فرهنگی، دگرپذیری و... معرفی میکنند ولی در عمل توانایی عینیت بخشیدن بدان را نمییابند، حال این پیامدِعمل چه از ماهیت تفکر دینی آنها نشأت گیرد و چه ریشههایی در الزامات کنشی آنها داشته باشد، که رنگ سیاسی گرفته است، شایسته تدقیق بایسته است.
به هرحال تلاش آنها برای اعلام همسویی نسبی با اندیشههای نوین جهانمدرن، معمولاً آنها را در شرایطی قرار میدهد که افکار و اندیشههایشان، از سطح یک ادعا فراتر نرود و بیشتر به راهکاری برای جذب نسل جدید میماند تا تغییرات اجتماعی عینی و تفاوتهای بنیادین با محافظهکاران؛ امری که بیشتر شایسته دنیای سیاست است تا حوزههایی چون دین و علم.
همایش دگرپذیری و رواداری که در مهاباد برگزار شد واجد بسیاری از مصداقهای فوقالذکر بود، چنانکه مخاطب از صورت اطلاعرسانی، به حوزهی اندیشه، علم و تحقیق هدایت میگردید و در حین اینکه قبل از همایش، اطلاعرسانیهای فراوان بنری و مجازی، سعی وافری را برای القای رویکردِ اعتلای آگاهی اجتماعی، پذیرش، تساهل و تسامحِ بینفرهنگیِ همایش داشت، واقعیت اجرایی همایش، بیشتر چون یک شُو سیاسی - تبلیغاتی بود که به نظر میرسد در صدد اعلان پیامهایی به بازیگران خُرد و کلان انتخابات مجلس باشد که در اسفند۹۸ برگزار میشود.
به هرحال زمانیکه در جریان برگزاری این همایش قرار گرفتیم، ( با لحاظ اینکه پاسخ به سؤالاتی در حیطهی شایستگی ِ اندیشهای، تخصصی و تحلیلی بزرگواران دقت نظر مجزایی میطلبد )؛ مخاطب با تصوُری از حضور اکثریت فکری و تنوع اندیشهای که در آن اندیشمندان و تحلیلگران از حوزههای مختلف اندیشههای هویتی، دینی، علمی و گرایشات متنوع آن حضور مییابند، ولی واقعیت این بود که مجریان، سخنرانان و اعضای پنلها، اغلب واجد یک آبشخور فکری بودند که در چهارچوب نگرش مذهبی خاص خود از برخی مقامات، مسئولین و سیاسیون نیز بهره گرفته بودند به هرحال انگارهی چینش با اغراض کارکردی مبتنی بر مقاصد سیاسی فوقالذکر شکل میگرفت، امری که شایستهی همایشی در حوزه اندیشه، علم یا دین نمیباشد.
چرا که لازمهی تحقق دگرپذیری در حوزه عمل تعبیه مناسبات و روابط اجتماعی است، امری که از فحوای سخن سخنرانان قابل برداشت نبود، مخاطب شاهد سردادن شعارهایی بود و از ارائه پیشنهادات و یا نگرش انتقادی، کاربردی و عملی خبری نبود.
ناهمخوانی رویه اجرایی همایش در بروز تعارض اندیشه و عمل که در ابتدای این نوشته بدان شده است، مهمترین نمود را در یکدست بودن سخنرانان نشان داد، آنجا که نمیشد سراغی از پذیرش افکار دیگری و یا آن دگراندیشی که قرار بود همایش به ترویج آن بپردازد، یافت و اغلب دستاندرکاران و سخنرانان دارای گرایشات دینی یکسانی بودند و یا حداکثر در سازمان قدرت نفوذی داشتند و نگرش محافظهکار و قدرتمدار با حضور مقامات، مسئولین و سیاسیون در شرایط عدم حضور اهل علم و اندیشهی دینی، سیاسی و فکری برجستهتر گردید؛ بدینگونه تمرکز و انحصاری که همایش برای حضور شخصیتهای سیاسی، شخصیتهای مذهبی و روحانیون ایجاد کرده بود، جنبهی غیر تحلیلی و غیر علمی همایش را تقویت نمود و در کل به تلاشی برای تبلیغ سیاق تفکری که تحت عنوان جماعت دعوت و اصلاح فعالیت مینمایند، تقلیل یافت.
پیمایشی گذرا حتی در سالن همایش، هویدا مینمود که در دل بسیاری از حاضرین و مخاطبین این مضمون مشهود بود که اگر از بسیاری از سخنرانان بپرسند، شما که سالهاست در راس امور هستید در راستای دگرپذیری چه کار کرده اید؟ پاسخی نخواهند داشت.
امید است این بزرگانِ مدعی دگرپذیری این مطلب را از زاویه انتقادی بنگرند و برابر منش اصلاحی خویش در صدد اصلاح شیوه کار در آینده برآیند.
بواقع بسی شایسته است که در صدد این بیان باشید که جامعه امروز ما با بهره از ارادهای پوپولیستی راه را بر دیگران مسدود کرده است و سایهی تفکر خودی و غیرخودی را میگستراند که حاصلی جز تباه ظرفیتهای متنوع ندارد، و این عمل نیکی است اگر برملا شود که در شرایطی که امکان تکاپوی جوانان، تحصیلکردگان و دلسوزان متخصص در عرصههای مختلف اجرایی، علمی و ... بسیار مشکل شده است، تندرویهای مختلف رواج یافته که حاصل آن بجز خمود گذار توسعه اجتماعی نیست که هر چند چرخش آن از مدتها پیش و قبل از بسیاری از جوامع رقم خورده است ولی تداوم آن در شرایط عدم دگرپذیری، وامانده است.
درنهایت نباید بیانصاف بود که چنین همایشهای در شناسایی مفاهیم و ارتقاء تئوریک آگاهی بر معارفی که الفبای همزیستی مسالمتآمیز و زیست اجتماعی مدنی است، بسیار مؤثر است و از الزامات مناطق چند فرهنگی و متکثرالهویهای چون ایران و علیالخصوص استان آذربایجانغربی است ولی شایسته نیست که این آرمان غایی، دانسته یا ندانسته ابزاری برای آمال مقطعی بازیگران سیاسی گردد، و مهمتر اینکه این اهداف والا با رویهی محافظهکاری، انحصارگریِ اندیشهای و عملی غیرقابل بیان و تاثیر لازم است.
بر این اساس لازم است انتقاداتی برای روشنگریهایی جهت اصلاح و تغییرات شایسته برای پروژههای آینده ارائه گردد.