"مینیمالیسم"یا سادهگرایی، جنبش یا جریان فکری است که در اوایل نیمە دوم قرن بیستم در فاصلە سالهای 1950تا 1960 علیه جامعه مصرفگرا شکل گرفت. هدف این جریان فکری، سادهگرایی و ساده زیستن است. با همین دیدگاه، ابتدا در حوزەهایی مانند معماری و مجسمهسازی بروز پیدا کرد و سپس در ادبیات، موسیقی و سینما ظهور کرد.
باورمندان بە این جریان فکری در حوزەی ادبیات، خالق ژانری به نام "داستان مینیمال" یا "داستانِ کوتاه کوتاه" شدند. مهمترین عناصر تشکیل دهنده این نوع متن ادبی را میتوان در موارد زیر دست نشان نمود:
۱-ایجاز، ۲- شخصیتهای ساده و عادی،۳- فضا و مکان محدود و بسته، ٤- طرح روایت، شایان ذکر است: طرحِ روایت در داستان مینیمال واجد اهمیت بسیاری است، چون در چنین داستانهایی امکان" نشان دادن" و " تصویرسازی" وجود ندارد و نویسنده برای انتقال داستان به خواننده نیازمند روایت موجز است ٥- درونمایه، در شیوەی ادبی این شکل از داستانِ کوتاە رسم بر این است از درونمایه " ساده" و "سطحی" استفاده شود. بە دیگر سخن، در چنین ژانری درونمایههای فلسفی و اجتماعی که مخاطب را درگیر اندیشیدن نمایند مدنظر نیست.
اما نکتە حایز اهمیت این است در نوشتار مینیمال مبنا بر این نیست کە "سطح" و "سطحی بودن" بە آن درجە از "اصالت" و اهمیت برسد کە "فقدان عمق"چون ارزشِ والای متن ادبی بازنمایی گردد. بنابراین، خطر قداست بخشیدن بە سطح در جهان ذهنهای بستە همیشە همزادِ چنین سبک نوشتاری میباشد.
با ملاحظە این کلیتِ خلاصه از معرفی داستان مینیمال، میتوانیم به نقد و بررسی این شیوە نوشتن در حوزە ادبیات کوردی بپردازیم.
در سالهای اخیر استقبال از داستاننویسی مینیمال در ایران نسبتاً رشد چشمگیری داشته است و به تبعِ آن استقبال از این فرم داستان نویسی در کوردستان ایران نیز تا حدودی رشد کردە است، بە صورت کلی این اتفاق ادبی امری کاملاً عادی میباشد. اما همیشە بە چالش کشیدن امر عادی امکان اندیشیدن بە پرسشهای نوینی را ممکن میسازد کە زمینە غوطەور شدن در آسیبها را محدود مینماید. پرسش از زمینەهای تاریخی هر ژانرِ ادبی میتواند مفید باشد تا روشن گردد این ژانر ادبی چقدر با فضای نویسندگی و سلیقه و شرایط زیستِ اجتماعی و فرهنگی نویسندگان و خوانندگان مرتبط است؟ آیا این اتفاق صرفا تقلیدی آشفتە از پیشامدهای ادبیات جهانی است؟ آیا چرایی و چگونگیهای زمینەهای تاریخی شکلگیری این ژانر بە مناقشەهای جدی مبتنی بر فهمیدن درست گذاشتە شدەاست؟ جوهر این پرسشها قبل از آنکە انکار و منع برای پذیریش و اقبال از یک ژانر باشد تلاش برای تقویت و ایجاد نگاهی پرسشگر برای پذیرش یک ژانر ادبی است. جواب دادن به این پرسش کاری بسیار دشوار است و به هیچ عنوان در این نوشتار قصد پرداختن بە آن نیست. در یک بررسی سادە در محتوای اثرهای تولید شدە در چارچوب این سبک میتوان کاستیهای جدی کار را درک نمود. همین، ذهن را بە طرف گزارەای احتمالی اما مسبوق بە اتفاق در حوزە ادبیات میکشاند مبنی بر اینکە، شاید بتوان گفت که استقبال نویسندگان از این سبک داستان به خاطر "سادگی در نوشتن" آن است. همانطور کە در مورد ظهور شعر نو در ایران و کوردستان هم چنین تلقیای وجود دارد. تعدادی از منتقدان بر این باورند وقتی مناقشەهای فکری وجود نداشتە باشد تلقیهای آسانگیر، نویسندگانِ مخصوصا تازەکار گرفتار مواردی مانند فرم آسان در نوشتن و ساختار میشوند.
شاید دلیل استقبال نویسندگان از مینیمالنویسی همین سادهبودن باشد. زیرا این سبک بر خلاف رمان به فراگرفتن عناصر داستاننویسی نیازی ندارد، لازم نیست فضا و تصویری خلق کرد، نیازی نیست شخصیتپردازی کرد، در این سبک نوشتار، پلات هم هیچ جایگاهی ندارد. درونمایهی داستانی تسلیم ضروت "فقدان عمق" میگردد، پس تنها یک کاغذ و خودکار و چند دقیقه وقت آزاد برای خلق یک شاهکار مینیمالیستی کافی است.
در نگاەِ نخست ممکن است نقد مذکور سادهانگارانه بە نظر برسد ولی لزوماً دور از واقعیت نیست.
اما اگر بخواهیم مختص به نقد داستانِ مینمالیستی در کوردستان بپردازیم باید به چگونگی شکل گرفتن و خواستگاه آن بازگردیم، مطمئناً طرفداران این سبک ادبی، همعقیده هستند که مینیمالیسم اعتراضی است به مصرفگرایی جامعه سرمایهداری، اینکه مینیمالیستها تا چه حد در پیشبردن رسالتشان موفق بودهاند، به کنار میگذاریم. اما آیا جامعه کوردستان شرایط ظهور این ژانر ادبی را دارد؟ آیا چیزی در کوردستان به نام "مصرفگرایی سرمایهداری" شکل گرفته است؟ مگر مردم کردستان از این سادهتر میتوانند زندگی کنند؟ اقتصاد سیاسی حاکم بر زمینەهای تاریخی چنین ژانری در کوردستان تا چند مهیاست؟
اگر بپذیریم کوردستان در وضعیت تعلیق تاریخی نگه داشتە شدە است و در چنین وضعیتی فقر تنها مصرف بیرویەی انسان این جامعە است آنگاە سوژەی داستانِ کوتاەِ کوتاە بە چالشی ماهیتی گرفتار میآید. اینجاست بجای استدلال در وادی توجیەگری افتادن برای چنین ژانری، چون آسیبی نمایان میگردد کە در جوهر کار داوران این مراسم برجستە بود. در تاریخ صد سال اخیر جریانات و پویشهای ادبی متعدد سر برآوردەاند کە شرایط فکری آمدنشان چندان فراهم نبودە است بە همین دلیل علیرغم مناسکهای اجرایی و گاهاً مانیفستنویسی هم یارای ادامە حیات فرهنگی نداشتەاند. مراجعە بە آثار داستانی موجود در این ژانر هم بە نوعی نشان میدهد مینمالنویسی هم از قاعدە مستثنی نخواهد بود. همانطور کە اشارە شد از ویژگیهای اصلی
داستانهای مینیمال این است کە جایگاە اندیشە و درونمایەهای فلسفی - اجتماعی کاملا خالی است و این موضوع مهمترین آسیبی است کە ژانر مذکور میتواند برای ادبیات کوردی و ضرورتهای آن وارد کند. سادەگرایی در اندیشیدن قابل توجیە نیست و همانطور کە مارکوزە میگوید؛ این مسئلە میتواند کمک شایانی بە تولد انسانی "تک ساحتی" یا همان گفتار "فقدان عُمق" با ویژگیهای حاکم بر شرایط کوردستان کند.
در نهایت باید اشارە کرد توجیە داوران محترم، مبنی بر شرایط جهانی، جنگ، نبود چشم انداز، سرعت ارتباطات، مصرفگرایی و ... اتصال و پذیریش این ژانر را ممکن میسازد. این نگاە از یک طرف در نهایت نوعی تسلیم شدن در برابر شرایط بەوجود آمدە است شرایطی کە جامعە مصرفی و نئولیبرال بە ارمغان آوردە است ولی سهم آن در جامعەی کوردستان فاجعەای فراتر از مسئلە مصرف است کە در قالب "اقتصاد سیاسی رانتی" بازنمایی شدە است. از طرف دیگر فصل مشترک مسئلەهای ادبی و فرهنگی کوردستان و این ژانر کاملا مغفول ماندە است شاید مطرح شود ادبیات امری جهانی است و فارغ از مرز و تاریخ ملی میباشد ولی همگان میدانیم ادبیات از مسئلەهای تاریخی جوامع جانمایە میگیرد. غفلت از پردازش این جانمایە در تحلیل تنظیم شدە خلأیی نامناسب بود.
در پایان؛ رمان و رماننویسی تغییر وضعیت موجود را جدیتر در خود روایت میکند. مینمالیسم عملا در طول وضعیت موجود، زیستن را عادت میبخشد اما رمان عادت را بە رویارویی با شرایط تحمیل شدە تبدیل میکند. باید خاطر نشان کرد کە این ژانر ادبی و حضور یا عدم حضور آن در ادبیات کوردستان مسئلەای است باید بیشتر واکاوی و تحلیل گردد.